رویا و میل به سفر، درون همه انسان ها هست. شدت آن کمتر و بیشتر می شود اما، وجود دارد. من جزء آن دسته از انسان ها هستم که، میلم به سفر در حد عشق است. شاید به همین دلیل، شغل روزنامهنگاری را انتخاب کردم. در یک دهه گذشته به واسطه عشق و شغلی که انتخاب کردم ، به سفرهای زیادی رفته ام .هر سفری حال و هوای خودش را دارد .هیچ سفری شبیه به سفر قبلی نیست و بهار، تابستان، پاییز و زمستان هر شهری می تواند با شهر همسایه اش هم متفاوت باشد! همه این مقدمه را نوشتم که در ادامه از سفری رویایی خود بگویم. سفر به کشوری در آن سوی کره زمین، که روزی رویای دوران کودکی من بود و در بزرگ سالی فرصت سفر به آن جا برای من فراهم شد. سفر به ریودوژانیرو …
فوتبالی ترین شهر جهان کجاست؟
ورزش برای هر کسی معنای متفاوتی دارد. بعضی ها در طول یک ماه جام جهانی خواب و خوراک ندارند. آن ها تمام هم و غمشان تماشای مسابقات فوتبال است و برخی از چند ماه قبل از شروع بازی های جام جهانی یا المپیک درگیر تب و تاب آن میشوند. بعضیها زندگی شان را به دوره های چهار ساله تقسیم کرده اند و تقویم زندگی شان با بزرگ ترین رویدادهای ورزشی جهان شماره میاندازد. برای برخی هم اصلاً تفاوتی ندارد که این رقابتها کی آغاز میشود، میزبان کدام کشور است و…
اما در شهری مثل ریو دو ژانیرو قبل از هرچیزی فوتبال حرف اول را میزند.
فوتبال در آمریکای جنوبی داستان عجیبی دارد . داستانی پر رمز و راز که آن را از یک رشته ورزشی ساده به یک قصه پیچیده تبدیل کرده است.
سرزمین سبز و زرد برزیل. سرزمینی که خیلی ها در سراسر جهان با تماشای بازی اسطوره های فوتبال آن، به فوتبال علاقه مند شدند. جریان فوتبال در این خطه از دنیا فقط به یک ماه جام جهانی ختم نمی شود. بلکه جریان آن مثل رودخانه ای خروشان هر روز و هر لحظه جاری و زنده است. انگار که رودی خروشان از اقیانوس اطلس شروع می شود، برزیل و اروگوئه را طی میکند، به آرژانتین میرسد و در اقیانوسی دیگر تمام میشود. شاخه های دیگر این رودخانه به شیلی، کلمبیا، پاراگوئه، پرو و اکوادور هم می رود. در نهایت، همه آمریکای جنوبی را از فوتبال سیرآب میکند و برای مردم این سرزمین زندگی را می سازد.
جام جهانی 2014 در ریو
اما داستان فوتبال در این سرزمین، عجیب و غریب تر از این حرف هاست. حسابش با همه ورزش ها فرق می کند. نمی توانی حدس بزنی در قلب این مردمان چه می گذرد. در خیابان های ریودوژانیرو هرکسی به دنبال پیدا کردن و برداشتن سهمش از زندگی است. حتی در شب تاریخی که برزیل ۷ بر ۱ به آلمان باخت، هم هر کسی به دنبال قصه خودش بود. یکی با انفجار و آتش راه انداختن، یکی با دعوا و داد و بیداد، یکی دیگرهم با عشق و امیدواری که دنیا تمام نشده و رود جاری فوتبال در این تکه از دنیا هنوز پرآب و برکت است .
هیاهوی آن شب بارانی از یاد ساکنان ریو پاک نخواهد شد. انگار که ۹۰ دقیقه تمام خانه های این شهر« ماراکانا» بودند و این بار ماراکانا خوش یمن نبود. چه کسی باور می کرد که افسانه و زندگی با هم گره بخورد ،اما نتیجه اش اشک شود. شاید اگر آن شب باران نمی بارید، شمال و جنوب ریو در آتش می سوخت. اما آسمان، به کمک مردم زرد و سبز پوش شهرآمد. اطلس توفانی با مردم ریو هم دردی کرد تا فردا از راه برسد و مجسمه مسیح آفتابی شود، دستی بر سر شهر بکشد و اگر شد، بغض و اشک ها را پاک کند…
روزهای پایانی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل کنار ساحل چند صد متری کوپاکابانا، پر بود از آرژانتینی هایی که با ماشین های خود از کنار همان رود جاری فوتبال که از برزیل شروع می شود و در آرژانتین تمام، به ریودوژانیرو آمده بودند. آن ها آمدند تا در چند صد متری ماراکانا و در مجاورت حریف قدیمی شان برزیل، جشن قهرمانی بگیرند . در مقابل هتل کوپاکابانا پلاس که محل استقرار فیفا نشینان بود، هر روز و شب صدها آرژانتینی یک صدا فریاد میزدند تا بگویند این جا قلب تپنده فوتبال جهان است. حتی اگر برزیلش با ناباوری حذف میشود، آرژانتینی هست که یک پای فینال شود.
میلیون ها آرژانتینی آمدند تا شعر سنتی شان را بخوانند و کل کلشان با برزیلی ها را ادامه دهند که، با گذشت ده ها سال هنوز مارادونا بزرگ تر از پله است. انگار که در استادیوم آزادی خودمان، در بازی استقلال و سپاهان عده ای بی توجه به جریان بازی در زمین، یک صدا فریاد میزنند« پرسپولیس سرور استقلاله» .
هر زمانی از سال که به ریو بروید، مردان و زنان دستفروشی را کنار ساحل یا در خیابانهای مرکزی شهر می بینید که، لباس تیم ملی فوتبال برزیل را میفروشند . کودکان برزیلی از سالهای اولیه زندگی با رویای حضور در تیم ملی فوتبال، روز را به شب می رسانند. آن ها خودشان را نیمار، پله و رونالدو و… میدانند و ایمان دارند که اگر بخواهند، میتوانند مانند تک تک بازیکنان تیم ملی برزیل از همین کوچه پس کوچه های فقیرنشین به تیم ملی، ثروت، شهرت و محبوبیت برسند. آن ها می خواهند ثابت کنند که در برزیل هیچ رویایی غیرممکن نیست…
فوتبال برای مردم این جا همه ی زندگی است. مگر می شود زندگی تمام شود؟ با هر درد و رنجی هم که باشد ، تمام شدنی نیست. میگذرد ،اما تمام نمی شود. تلخ می گذرد، اما تمام نمی شود. مردم ریو خوب بلدند با جادوی فوتبال روزگار بگذرانند و لذت ببرند از همه آن چه فوتبال با خودش به همراه دارد؛ لذت برد یا خشم و اندوه باخت …
فوتبال برای هر کسی تعریفی دارد و در ریو فوتبال تعریف زندگی است .
جریان پرشور زندگی در خیابان های شهر ریو
ریو شهر شلوغ و به هم ریخته ای است. زاغه نشین های بسیاری دارد و مردم زیادی در این شهر روز و شبشان را در فقر میگذرانند. اما در میان همین فقر، زندگی جریان دارد. در خیابان های ریو که قدم می زنید، هرچه به غروب نزدیک می شوید، بساط ساز و آواز پررنگ تر میشود. گروههای چند نفره گرد هم می آیند، می نوازند و می رقصند. اگر متوجه علاقه و توجه شما شوند، شما را هم به همراهی دعوت میکنند. آن ها در مقابل فیلم و عکس گرفتن، از شما پول دریافت می کنند. اما، برای بسیاری از توریست ها ثبت چنین لحظههایی به چند رئال برزیل می ارزد و منبع درآمد خوبی برای نوازندگان و رقاصان است.
خیابانهای ریو در دوران جام جهانی مثل همیشه، پر بود از کافه های مختلف غذاهای عجیب و معمولی! سیب زمینی سوخاری و پلو، یا خوراکی هایی که خیلی از ذائقه ایرانی دور نیست ،اما با سلیقه های ما فاصله زیادی دارد… این جا رنگ موج میزند. زنان و مردان با لباسهای رنگارنگ به خیابان میآیند. در اتوبوس و مترو خبری از دختران و پسران جوانی که با عمل های زیبایی چهره شان را تغییر داده اند، نیست. در ریو اگر چاق هم باشی محبوبی و جایی برای زندگی و شادی بدون قضاوت خواهی داشت.
مجسمه مسیح در ریودوژانیرو
مسیح با دستان گشوده بر بلندای کورکووادو، نگاه هر مسافری را به خودش جلب میکند. از لحظه ورود به ریو برای رسیدن به این مجسمه برنامه ریزی کرده ام و بالاخره در روز پایانی به سمت آن راهی شدم. در آن جا، صف های طولانی از زنان و مردان بومی یا مسافری می بینید که تصمیم گرفته اند ساعاتی را در کنار شکوه مجسمه بگذرانند. از ابتدای در ورودی مغازه ها شروع می شوند.
انواع و اقسام تزیینات خانگی با طرح هایی از مجسمه مسیح به فروش می رسد، با قیمتهای چند برابر نسبت به مغازههای سطح شهر! فروشنده های برزیلی همگی خوش رو هستند. از لحاظ ادب و احترام به ژاپنی ها که در لحظه ۱۰بار مقابل مشتری خم و راست می شوند، نمی رسند.
برای دیدن مجسمه مسیح از نزدیک ترین زاویه، باید درصفی طولانی از مشتاقان بایستی تا نوبتت شود. باید سوار بر واگنی بزرگ در میان کوه و جنگل به سمت قله بروی. تجربه قطار سواری در کوه های برزیل را تجربه بسیار لذت بخشی است. مسیر ریلی که تمام می شود، به پله هایی پیچ در پیچ می رسی که در هر پیج یک کافه و رستورانی برای سرور نوشیدنی های محلی و غذاهای متنوع وجود دارد. در میان درختان، مه، ابر و طبیعت زیبا و بکر آمریکایی، از کنار خانه های زاغه نشینان بالا می روی و بالاخره به محوطه مجسمه می رسی. حالا تقریباً تمام ریو زیرپایت قرار دارد.
این جا پراست از توریست هایی که همچون مسیح دست هایشان را باز کرده اند و موازی با دستان مجسمه ایستاده اند تا عکس بگیرند. مگر میشود کسی تا ریو برود و با ژستی شبیه مجسمه مسیح ، در مجاورت مجسمه مسیح، عکس نگیرد؟ مگر این که بدشانسی بیاورد و هوا ابری باشد و مجسمه در میان مه و ابر ها پنهان شود.
در لابه لای رستوران های خوش منظره در بالای کوه، گروه های برزیلی ها و آرژانتینی ها خودنمایی میکند. آن ها آواز می خوانند و بی محابا می خندند، گویی که شادی و خنده در این نقطه از جهان سرچشمه میگیرد. آن قدر که این لبخندها عمیق و خنده ها بی وقفه است، دوست دارم مدت ها در کنار آن بشینم و لذت ببرم .
هرقدر که بخواهی، می توانی در حوالی مجسمه بمانی. پس از آن باید خودت را به صف طولانی بازگشت برسانی تا با واگن بتوانی برگردی و خاطره دیدار مجسمه مسیح را به دفترچه خاطرات ذهنت بسپاری.
ساحل کوپاکابانا، توریستی ترین شهر زیبای ریو
کوپاکاباننا محل مهمی در این شهر است. ساحل آزادی که، به هر کسی اجازه میدهد هر گونه که دوست دارد، از آفتاب و دریا، نسیم و حتی شن هایش لذت ببرد. تابستان و زمستان برای ساحل نشینان ریو تفاوتی ندارد.
خیلی ها در سواحل ریو با دستفروشی روزگار می گذرانند. تعدادی دکه و رستورانی برای فروش غذا دارند، موج سواری می کنند، والیبال و فوتبال ساحلی به راه میاندازند. خلاصه این که سواحل ریو و به خصوص ساحل مشهور کوپاکابانا، در جوار اقیانوسی بی انتها، نقش مهمی در زندگی روزمره مردم ریو دارد. همین سواحل عامل اصلی جذب توریست های کشورهای گوناگونی است که به عشق جنگل ها و سواحل آن، راهی برزیل می شوند. دوچرخه سواران و دوندگان زیادی به همین دلیل، کوپاکابانا را انتخاب می کنند.
دستاورد المپیک برای برزیل
جام جهانی که تمام شد، هم چنان اسم برزیل به عنوان میزبان به قوت خود باقی ماند. چون دو سال بعد، ریو میزبان مسابقاتی به مراتب بزرگ تر از جام جهانی بود. المپیک پس از کش و قوسهای فراوان در ریو برگزار شد. مردم ریو در اعتراض به برگزاری المپیک، از ماهها قبل مشغول تظاهرات بودند. آن ها انتظار داشتند، اوضاع معیشتی شان بهتر شود و علاقه ای به برگزاری المپیک با میلیونها دلار هزینه نداشتند. اما نارضایتی مردم فایدهای نداشت و برزیل میزبان ده ها کشور و هزاران هزار ورزشکار و توریست بود.
المپیک تمام میشود و اعتراضها تمامی ندارد. هنوز مشخص نیست میزبانی المپیک چه دستاوردی بیش از قهرمانی در فوتبال برای شهر ریو و کشور برزیل داشت، یا قرار است داشته باشد. می روم تا در حاشیه پوشش بازی های پارالمپیک، از حال و هوای ریو هم باخبر شوم. می خواهم ببینم در میان این همه تظاهرات و بحران های مالی و فقر و نارضایتی مردمانش، آیا عشق به فوتبال هنوز در آن جا، جاری و برقرار است یا خیر ؟