تمام همکاران رنزو پیانو؛ آرشیتکت افسانهای میدانند که وقتی او به تنهایی به سمت اتاق شیشهای متحرک یا همان اتاق فکر استودیو یش در جنوای ایتالیا می رود، قصد دارد روی پروژه جدیدی که به تازگی به او سفارش داده شده است ،کار کند. این استودیو، اتاق شیشهای متحرک و تمام محوطه اطراف را خود او طراحی و اجرا کرده است. خوشحالی و در عین حال جدیت را می توان در نگاه او دید. هنوز مانند همان شیوه کلاسیک و مورد علاقه اش چند عدد برگ کاغذ سفید، چند عدد مداد طراحی و یک کاتر در دست دارد و در حالی که وظیفه چند تن از همکاران و دانشجویان کارآموز تحت نظارتش را تا پایان وقت اداری مشخص می کند، داخل اتاق می شود و در را می بندد. پشت میز کار خود مینشیند، چراغ مطالعه را روشن می کند و خود را آماده می کند.
هنگامی که برای اولین بار زمین زیبای شیب دار و پوشیده از چمن و گل های شقایق وحشی این مکان را از بالای همین تپه ها و در خیابان روبنس دید، دانش آموزی ساده در دبیرستان دولتی ماتزینی در همین شهر بود. از همان زمان آرزو داشت روزی بالای همین تپه یک استودیو کوچک طراحی برای خود بنا کندو علاقهمندانی جسور و پر انرژی را به گرد خود آورد تا با هم فکری آن ها بتواند آرزوها و ایدههای بزرگ و کوچک خود را عملی کند.
در این لحظه که کلید حرکت روی کنترل اتاق شیشه ای را فشار میدهد، به بسیاری از آرزوهای خود دست یافته و این حس را می توان از لبخند همیشگی و دوست داشتنی او که بر گوشه لبانش جاری است، فهمید .
اتاق به آرامی شروع به حرکت روی ریلی که سرتاسر محوطه تپه کشیده شده، می کند، از ساختمان اصلی فاصله میگیرد و به سمت امتداد تپه و دریا پایین می رود .انگار که این مکعب کوچک و مستقل مدت هاست انتظار کشیده تا دوباره به حرکت درآید و خود را در هر چه بیشتر به دریا و آرامش نزدیک کند.
در این فاصله رنزو پیانو کاتر تیز خود را آماده می کند و با دقتی خاص شروع به تراشیدن چوب مداد می کند. او به یاد میآورد که در همین اتاق، طرح های اولیه ساختمان روزنامه نیویورک تایمز، ساختمان نمو در شهر آمستردام، فرودگاه کنسای ژاپن، آتلیه مد لباس هرمس در توکیو آکادمی علوم و فنون در کالیفرنیا و شارد لندن بریج را ایده پردازی کرده و آن ها را روی همین کاغذهای سفید پیاده کرده است.
امروز اما، جدیت بیشتری در چشمان او حس می شود، به نظر مدت ها در انتظار چنین سفارشی بوده. احساس میکند به ترم های اول زمان دانشجویی خود در شهر میلان بازگشته و تصمیم گرفته دوباره با پروژهای از هر لحاظ بی عیب و نقص، خود را به استاد ثابت کند .
کار، کار و باز هم کار
استاد، مداد را روی کاغذ فشار میدهد و با اندکی مکث شروع میکند .همکاران و دوستان قدیمی او، مانند برنامه برنارد پلاتنر و جورجو گراندی، در حالی که قهوه نیم روزی خود را طبق عادت همیشگی می نوشند، در بالای تپه و از داخل استودیو رنزو پیانو را نظاره میکنند که سخت مشغول کار است و سر از روی برگه ها بالا نمی آورد و تند تند طرحهای خود را روی آن ها پیاده میکند.او را به خوبی میشناسند و میدانند که این آرشیتکت بیبدیل تا به نتیجه دلخواه خود نرسد، از آن اتاق خارج نمیشود.رنزو حتی سابقه کار بدون وقفه تا ۷۲ ساعت در همان اتاق را به تنهایی داشته. اما برای انجام این سفارش جدید هیچ یک از آن ها نمی تواند حدس بزند که چه وقت دوباره اتاق شیشه ای به حرکت در خواهد آمد و رنزو به استودیو باز می گردد .
سناتور یا طراح
اما داخل مکعب شیشه ای ،آرشیتکت مشغول فکر کردن و طراحی است، هر ایدهای که به نظرش درست و اصولی است، با چهار تاش سریع و قوی مداد روی کاغذ طراحی می کند.
کمتر کسی از همکاران و یاران قدیمی او می تواند استرس و دل شوره را در چهره حال حاضر او حس و باور کند؛ او که در طی دوران تحصیل، مورد تحسین استادان و طراحان بنامی چون جوسپه کاریبینی و مارکو زآنوسو واقع شده،او که همیشه سعی کرده بهتر از تمام هم دوره های خود در آن زمان مفهوم دیزاین و نوآوری را درک کند و در جای جای پروژه های درسی به نمایش گذارد.
او تا امروز پروژه های عظیمی در سرتاسر دنیا انجام داده و هنر و تکنیک منحصر به فرد خود را به جهان ثابت کرده. از او به عنوان اولین طراح ایتالیایی در مجله تایم و یکی از صد چهره پرنفوذ حال حاضر دنیا اسم برده شده و در سال ۲۰۱۳ توسط جورجو ناپولتانو ،رئیس جمهور ایتالیا ،به بالاترین درجه افتخار نائل و به او لقب «سناتور» داده شد .
اما تمام این افتخارات و القاب برای این طراح، دلیلی نیست تا سفارش جدیدی را که از طرف خانواده ویتوریو برتاتزونی به استودیوشان داده شده است، جدی نگیرد، یا حتی این کار را به یکی دیگر از همکارانش بسپارند. سفارشی که شاید مدت ها در انتظار آن بوده تا بتواند یکی دیگر از آرزوهای بزرگ خود را با طراحی برای این کارخانه بزرگ در نزدیکی شهر رم، برآورده کند.
از رنزو درخواست شده که نه به عنوان یک معمار، بلکه به عنوان یک طراح صنعتی روی یک سری از محصولات لوازم برقی و خانگی به نام تجاری« سمگ» تمرکز کند .
ایتالین استایل به مفهوم واقعی
«سمگ» یک برند ساده یا کوچک لوازم خانگی نیست، بلکه یک کارخانه با تجربه در زمینه ساخت لوازم برقی و خانگی بین المللی است که در زمینه ارائه ایتالین استایل به مفهوم واقعی تمرکز داشته و از ابتدای شروع به کار خود در سال ۴۸ میلادی همیشه سعی داشته است این اصالت را حفظ و روح هنر طراحی ایتالیایی را همراه با ظرافت و زیبایی خاص خود به نمایش گذارد .
این محصولات، هیچ گاه به تنهایی جنبه مصرفی نداشته، بلکه همیشه به عنوان یک سمبل کوچک طراحی با ذوق و هوش ایتالیایی در آشپزخانه های مختلف دنیا شناخته شده و به کار گرفته می شود.
ساختار «مرفولوجی» این لوازم با روح و منطق دیزاین ایتالیا ارتباط مستقیم دارند. در طراحی محصولات خطوط با جرئت از یک نقطه شروع می شوند ،گاهی یک منحنی بی نقص را تشکیل می دهند و در امتداد حتی به خطوط شکسته منتهی می شوند، بدون این که از زیبایی و کارایی این محصولات کاسته شود یا آزاردهنده چشمان ما شوند .
طعم پاستا های خوش مزه
لوازم خانگی ای که رنزو کاملاً با آن ها آشناست؛ از دوران کودکی، که طعم بهترین پاستا های خوش مزه دوران زندگیاش را چشیده که به وسیله یکی از همین اجاق گازها و توسط مادر مهربان و دل سوزش پخته شده است. از آن زمان سال های زیادی سپری شده، ولی آقای رنزو به یاد همان دوران ،اجاق گاز و یخچال خانه پدری را به یادگار در آشپزخانه شخصی خود نگه داری می کند که هنوز هم مانند همان روزها خوب کار میکنند و لذت یک آشپزی خوب و عالی را بعد از خستگی یک روز شلوغ کاری به او میدهند .
رنزو در تمام این سالها با اشتیاق زیادی سیر تکامل طراحی محصولات« سمگ» را دنبال کرده و این که چطور با ارائه هر محصول جدید از این کارخانه، اشتیاقش برای این که یک روز بتواند برای این برند طراحی کند، بیش از پیش افزون می شده است.
امروز میتوان همان ذوق و اشتیاق وصف ناپذیر را در چهره او دید. او مداد در دستانش را عوض می کند، دوباره کاتر را برمیدارد و نوک مداد را می تراشد .این بار با مهارت و دقت بیشتری روی خط های کم رنگ قبلی مداد را به حرکت در می آورد و خط هایی را که به نظر او می توانند به فرم و زیبایی اثر کمک کنند، اصلاح می کند. در حین طراحی به این موضوع فکر میکند که انتخاب و از طرف این برند بی دلیل نبوده است.او به عنوان یک طراح شناخته شده ایتالیایی باید هنر و تمام تجربیات خود را طی همه این سالها به نمایش گذارد. وسواس و دقتی که همواره در طراحی آسمان خراش ها و ساختمان های مدرن و زیبا داشته، در این جا به او کمک می کند تا بتواند حتی در جزئیات ریز طرح، زیبایی منحصربهفردی خلق کندو کم کم فرم اصلی اجاق گاز را روی کاغذ پیاده کند.
او حتی از کشیدن جزئیات سرشعله ها هم چشم پوشی نمی کند .در حین طراحی به قابلیتهای بالای فلز فولاد ضد خش و با کیفیت بی نظیر این کارخانه فکر میکند که قرار است متریال اصلی همین اجاق گاز شود. دوام جاودانه همراه با زیبایی و درخشش بالای استیل، این اطمینان خاطر را به او میدهد تا با جسارت بیشتری روی زیبایی خطوط کار کند .
سورپرایز روز عید پاک
چهره جدی او حاکی از آن است که با موفقیت در طراحی این محصولات امضای جاودانهای در حوزه طراحی صنعتی و برای نسلهای آینده ثبت خواهد کرد و این عزم او را برای ارائه طرحی هر چه بهتر و زیباتر جزم تر می کند.
در تمام این مدت یخچال و اجاق آشپزخانه مادرش را به یاد میآورد که در آن سالها چگونه در عین سادگی، تمام عناصر یک طراحی مدرن و امروزی را در خود گنجانده و با تنوع رنگ و خطوط ، چگونه به محیط خانه کوچک آن ها، روح خاصی داده بوده است. آن روز به یاد ماندنی که پدرش با خرید یخچال و اجاق گاز«سمگ » ، مادرش را در روز عید پاک سورپرایز کرده بود و مادر از فرط خوشحالی داشتن این لوازم جدید، تمام همسایه ها و فامیل را در شب همان روز دعوت به شام کرده و برای همه غذای مفصلی پخته بود.
با مرور این خاطرات شیرین ،طراحی یخچالی را که به نظرش بتواند با اجاق گازی که طراحی کرده، ست شود، کم کم تمام می کند. با روشن شدن اتوماتیک چراغ های اتاق شیشهای متوجه تاریکی هوا و غروب خورشید می شود. سرش را بالا می آورد و به دریا خیره می شود. تلاطم امواج آب، سنگ های کنار تپه را نوازش می کند .
امضای جاودانه
نشانه های خوشحالی و رضایت از کار را می توان حالا در چشمانش کاملاً حس کرد. به سمت استودیو نگاه می کند. از پایین فقط خانم ماریا ،مسئول نظافت دفتر، را مشاهده میکند که طبق عادت همیشگی میز همکارانش را پس از پایان یک روز کاری شلوغ تمیز می کند و وسایلشان را سر جای خود قرار میدهد. خرده های تراشیده شده مداد ها را از روی میز جمع می کند ، به کاغذ ها و طرح ها نظم و ترتیبی میدهد و یک به یک شماره گذاری می کند، چراغ مطالعه را خاموش و دوباره کلید روی کنترل را فشار میدهد. مکعب شیشه ای دوباره به حرکت در می آید و آرام آرام به استودیو و بالای تپه نزدیک میشود. خانم ماریا منتظر ورود اوست. لوازم کار را از دستش میگیرد و در جابه جایی وسایل به او کمک میکند.رنزو به سمت چوب لباسی شخصی خود می رود تا کیف و کت خود را بردارد و به تن کند. به کاغذ ها و طرح ها یک بار دیگر نظم و ترتیب میدهد و به سمت میز کار همکارش، مارک کارول که مسئول مدل سازی با کامپیوتر است ،میرود. کاغذها را روی میزاو قرار می دهد به همراه یادداشتی در توضیح طرح ها ، تا وقتی فردا صبح کارول پشت میز کارش می نشیند، با وظیفه جدیدش رو به رو شود.
اما یک دفعه به نظرش کاری هنوز نیمه تمام است . ماژیک راندو سیاهی را که همیشه تو جیب کناری کتش به همراه دارد، در می آورد دوباره به سمت کاغذها می رود. در ماژیک را باز می کند و روی اولین طرح، پایین صفحه امضا می زند؛ رنزو پیانو .