ژئوفیزیکدانی به نام «کینگ هابرت» بر این باور بود زمان کنونی به دلیل تولید حداکثری، اوج نفت است؛ اما به نظر میرسد برخی محدودیتها باور او را خدشهدار کرد.
به گزارش هیچ یک و به نقل از سایت «پیکاویل»، بر اساس تجزیه و تحلیلی که در دههی 50 توسط ژئوفیزیکدانی به نام کینگ هابرت انجام شد، قرار بود اوجگیری نفت در حال حاضر اتفاق بیفتد، زمانی که تولید نفت به حداکثر میزان خود میرسید و سپس کاهش غیرقابل جبران آن آغاز میشد. کاترین گالاگر در پستی عالی با تیتر – «اوج نفت چیست؟ آیا به آن رسیدهایم؟» – آنچه را که ممکن است تحت عنوان اوجگیری نفت اتفاق بیفتد، اینگونه توضیح میدهد:
همگان بر این نکته اذعان دارند که کاهش عرضهی نفت منجر به افزایش قیمت نفت و سوخت میشود که بر همه چیز از صنعت کشاورزی گرفته تا صنعت حملونقل و صنعت فناوری تأثیر میگذارد. گفتنی است عواقب کاهش عرضهی نفت میتواند به همان اندازه جدی باشد که قحطی گسترده ناشی از کاهش ذخایر مواد غذایی یا مهاجرت دستهجمعی از مناطق شهری در بر دارد. در بدترین حالت، اوجگیری نفت میتواند به ناآرامیهای عمومی گسترده، تحولات ژئوپلیتیکی و از هم گسیختگی ساختار اقتصاد جهانی منجر شود.»
ذخایر موادغذایی
هاینبرگ نویسندهی کتاب کلاسیک Peak Oiler در سال 2005، در کتاب ارتجاع (Resilience) خاطرنشان کرد که فرکینگ(استخراج نفت از طریق تزریق گاز) ممکن است تولید را افزایش داده باشد، اما چاهها به سرعت کاهش یافتند و در ادامه، رونق اقتصادی با پول ارزان تأمین شد و اینها همه دست به دست هم داد تا نگران چیزهای دیگری مانند تغییرات آب و هوایی باشیم. اگر بحثی در مورد اوج نفت وجود داشت، نگرانی در مورد اوج تقاضا بوده تا عرضه، چون از آنجا که ما همه چیز را برقرسانی کردهایم، هیچکس مواد را نمیخواهد.
اما بحران انرژی اروپا ناشی از بحران روسیه با اوکراین، مسئله عرضه را دوباره روی میز قرار داده است. به علاوه، هاینبرگ نکات کلیدی در مورد وابستگی ما به انرژی را یادآوری میکند:سوختهای فسیلی باعث گسترش چشمگیر انرژی قابلاستفاده توسط بشر شدند و به نوبهی خود رشد بیسابقهای در جمعیت انسانی، فعالیتهای اقتصادی و مصرف مواد ایجاد کردند.
این موضوعی است که واسلاو اسمیل در کتاب خود با عنوان «انرژی و تمدن: یک تاریخ» به آن پرداخته است و مینویسد: «حرفزدن در مورد انرژی و اقتصاد یک امر مشابه است: هر فعالیت اقتصادی اساسأ چیزی جز تبدیل یک نوع انرژی به نوع دیگر نیست. و پول فقط یک نمایندهی مناسب (و اغلب نسبتاً غیرمعرف) برای ارزیابی جریان انرژی تلقی میشود.»
تبدیل انرژی از نوعی به نوع دیگر
اسمیل همچنین اقتصاددان و فیزیکدانی به نام رابرت آیرس را به ما معرفی کرد که معتقد بود سوختهای فسیلی اقتصاد را توانمند نمیسازند، بلکه آنها خود اقتصاد هستند. سیستم اقتصادی اساساً سیستمی برای استخراج، پردازش و تبدیل انرژی به عنوان منابع به انرژی تجسمیافته در محصولات و خدمات است.
یا همانطور که در کتابی با عنوان «زیستن به سبک زندگی 1.5 درجه» تعبیر شد: «هدف اقتصاد تبدیل انرژی به ماده است.» و بدین ترتیب با پیروی از چنین رشتههای فکری، فرد به این نتیجه میرسد که «بدون نفت، اقتصاد نداریم.»
حال پرسش اینجاست که آیا میتوانیم کربنزدایی تدریجی و آرام اقتصاد خود را داشته باشیم؟
این امر تا حدودی بستگی به آن دارد که آیا کشورها به طور چشمگیری مصرف سوختهای فسیلی را برای جلوگیری از تغییرات فاجعهبار آب و هوا کاهش میدهند یا خیر. اگر جهان در مورد محدودکردن گرمایش جهانی جدی شود، آنگاه میتوان از طریق سیاستهایی مانند مالیات بر کربن، روند نزولی این منحنی را تندتر کرد. موضوع حائز اهمیت این است که نگهداشتن بیشتر نفت باقیمانده در زمین یک کار فوری و پیچیده خواهد بود، کاری که قطعأ نمیتوان تحت یک اقتصاد با رشد معمولی انجام داد.»
اقتصاد معمولی
اما همانطور که هاینبرگ نتیجه گرفت، این اقدامات برای نجات ما از بحرانهای آینده کافی نخواهد بود. وی بر این باور است که: «پیشگیری از تغییر بیشتر وضعیت و غرقشدن در بحران، به چیزی بیش از یک تحول بزرگ نیاز خواهد داشت که برای ما یک دهه بیشتر کسب و کار عادی را به ارمغان آورده است.»
و در نهایت او به این نتیجه رسید که:«این بار، ما باید با محدودیتهای طبیعت کنار بیاییم. این کار به معنای فداکاری مشترک، همکاری و بستن کمربندها است. این امر همچنین به معنای محاسبهی تعاریف ما از رونق و پیشرفت، و پرداختن به کار پیکربندی مجدد اقتصادی است که تاکنون به رشد با سوخت فسیلی عادت کرده است (و البته کار بسیار راحتی است).در دههی 1970، کاهش مصرف انرژی تماماً به دلیل استقلال انرژی و بینیازی آن از منابع خارجی بود؛ اما در دههی 2000، بحث اوج نفت بود. از سال 2010 تا به امروز، این موضوع در مورد تغییرات آب و هوایی صدق میکند. آنچه مسلم است به دنبال انجام تحقیقات جدید در مورد آلودگی ذرات معلق، ما چهار سوار جدید آخرالزمانی را خواهیم داشت: جنگ، تغییرات آب و هوایی، اوج نفت و سرطان.اکنون به نظر میرسد چهار انگیزهی خوب برای انجام کاری در مورد سوختهای فسیلی داریم. چرا که نه؟!