«آن ها به من میگویند: آن هرکول پوآروست، بهترین، بی مثال ترین ، هیچ کس مثل او وجود ندارد و هرگز نخواهد داشت و من راضیام، دیگر چیزی نمی پرسم»
خطر در خانه ی آخر از مجموعه ی هرکول پوآرو نوشته آگاتا کریستی
از اولین باری که داستان هرکول پوآروی آگاتا کریستی به روی صفحه تلویزیون آمد خیلی وقت می گذرد، آن قدر اتفاق برای بعضی ماها دور است که نمیتوانیم دیگر مجموعه کتاب های هرکول و توصیفهای آگاتا کریستی از شخصیت اول کتابش را بدون قیافه ی بازیگری که سال ها نقش هرکول پوآرو را بر عهده گرفته است، به خاطر بیاوریم. دیوید سوشی سال پیش خودش را از هرکول پوآرو بودن بازنشست کرد و گفت که دیگر هیچ داستانی از آگاتا کریستی نمانده است که قابلیت به تصویر کشیده شدن داشته باشد . دیوید سوشی برای ساختن کاراکتر هرکول پوآرو- اگر نتوانیم بگوییم به اندازه ی آگاتا کریستی- سهم زیادی دارد. او حتی در فاصله های بین ضبط دو سکانس از سریال یا ساعت های استراحت تیم تصویر برداری از قالب نقش خودش بیرون نمیآمد.
دیوید سوشی علت محبوبیت سریال و داستان هرکول پوآرو را بعد از این همه سال، دلزدگی مردم از سریال های پلیسی و جنایی دانست که بیشتر از هر چیز مروج خشونت و بدرفتاری اند و از نظر او به این دلیل پوآرو با طرح مسئله و بازی دادن تماشاگر با وجود دنباله طولانی سریال توانست مخاطبش را حفظ کند. شخصیت این کاراکتر آن قدر جذاب است که به اولین و آخرین کاراکتر خیالی ای است که عکسش در صفحه ی اول نیویورک تایمز چاپ شده است. این کاراکتر گیرا ، استایل پرطرفداری را ضمیمه شخصیت خودش کرده است .
هرکول پوآرو فقط ذره بین و عینک؟
در متن کتاب او در برخورد با کسانی که مجرم نیستند، چهره ای مهربان دارد و بیشتر از هرچیزی مبادی آداب است. به خانمهای جوان احترام میگذارد و در بازجویی ها از آن ها می خواهد که او را «پدر پوارو» صدا کنند. هر کسی تحت هر شرایطی میتواند روی پوآرو حساب کند، چون او هرگز از وجدان خودش نمی گذرد .
پوآرو همیشه به خودش مطمئن است و این اطمینان از خود را بارها درطی حل مسائل و پروندههای مختلف به زبان میآورد؛ همان طور که جایی از کتاب میگوید:« من پوآرو ام و هم اکنون باهوش تر از من روی زمین وجود ندارد.» مغز خودش را «سلول های خاکستری کوچک» مینامد و معتقد است که با کمک آن ها هر جوابی را پیدا میکند .
هرکول پوآرو حتی در طی یکی از داستان هایش بدون این که از اتاق محل کارش خارج شود و هیچ سرنخی را بررسی کند، توانست مقصر را پیدا کند . چون به نظر او بیشتر از بررسی آثار جرم و مدارک ، لازم است دنبال انگیزه های روانی بگردی و آن ها را به هم ربط بدهی. مردی که تا این اندازه به هوش خودش اطمینان دارد، وسواس خاصی هم برای لباس ها و استایل زندگی اش در نظر میگیرد.
کفش های چرمی او مخصوص خودش هستند و ظاهرش همیشه دقیق و مرتب است .او به لاکچری علاقه دارد، راننده و ماشین های لوکس از او جدا نمی شود. تفریح هایش تماشای تئاتر های موزیکال و گشتن در گالری هاست. لباس هایش را از بهترین پارچه ها و جزئیات انتخاب می کند و هرگز کسی که بی موقع به آپارتمان او سر بزند، امکان ندارد او را بدون لباس رسمی ببیند. قبل از باز کردن در کتش را می پوشد. این ها همه آداب و رسوم شخصیتی است که آگاتا کریستی نوشته است.
شخصیتی که به سبک و استایل پوآرو جان داده است و دیوید سوشی و تیم کارگردانی پوآرو برای تصویر بخشیدن به این شخصیت ، تمام تلاش خودشان را کردند و چه بسا حساسیتشان برای تطابق با داستان و سریال توانست آن را بیشتر از ساخته هایی که از ادبیات برگرفته شده، موفق کند.
دیوید سوشی میگوید یک فهرست شامل ۹۹ نکته از پوآرو در آورده بود و همیشه و همه جا در حال تمرین و تذکر دادن آن ها به خودش بوده است ،حتی این که پوآرو چای را با چند قاشق شکر و قهوه اش را با چقدر شیر و شکر می نوشد، برای او اهمیت داشته است .چون به گفته ی او خوانندگان رمان های آگاتا کریستی میتوانند حساس ترین ها در جزئیات باشند، زیرا که آگاتا کریستی آن ها را به حساس بودن به جزئیات عادت داده است.
سریال پوآرو نه تنها در درآوردن ریزهکاریهای شخصیت هرکول موفق بوده است ، بلکه لباس های پوآرو و بازیگران سریال همه جا به عنوان نمونههای موفق برای نمایش مد ۱۹۳0 و حول و حوشش در نظر گرفته میشود. کلاههای پردار، دامن های پلیسه و از همه مهم تر لباس هایی که برای خود هرکول پوآرو طراحی شده است. سر تا پای هرکول پوآرو و جزئیاتش طرفدار های خودش را دارد .
از لهجه تا سبیل
دیوید سوشی و گریمورش 40مدل گریم سبیل مختلف را قبل از ضبط اولین قسمت سریال در ۱۹۸۸ امتحان کردند. علاوه بر آن دیوید سوشی مدت زمان زیادی را صرف پیدا کردن لهجه ی مناسب برای پوآرو کرد. پوآرو اهل بلژیک بود، اما برای او لهجه و شخصیتی فرانسوی در نظر گرفته شده بود .
دیوید سوشی می گوید سخت بودکه به لهجه کسی برسی که همه فکر میکنند فرانسوی است ، اما ته مایه های بلژیکی دارد. علاوه بر ساختن لهجهای که برای همه باور پذیر باشد، حساسیت او به درست و خوب شنیدن کلمات هم بود.
او می گوید «چه فایده داشت اگر من لهجه ای خوب از ترکیب فرانسه و بلژیک پیدا میکردم، اما کسی نمی توانست دقیق متوجه کلماتم شود ؟ برای رسیدن به صدای هرکول پوآرو لازم بود تقریباً شخصیت خودم را تغییر بدهم ،چون صدای او از مغزش بیرون میآمد، صدایش منطقی بود، اما من صدایم از دلم بر می آمد و احساسی بودم.
شرلوک هولمز صدایی خشک تر از صدای من لازم داشت و من برای ساختن بهترین صدا روزها تمرین کردم.»
سنجاق بوتونیه
سنجاقی که هرکول پوآرو روی یقه ی کتش می زند، معروف است به بوتونیه Boutonniere . در واقع این سنجاق تشکیل شده است از گل و قطعه ای فلزی کوچکی شبیه قیف که گل ها در آن قرار می گیرند. در اروپای قدیم این سنجاق برای همیشه خوشبو بودنش کاربرد داشته است و بعضیها میگفتند که همراه داشتن این سنجاق میتواند دفع طاعون کند. گل هایی که در این سنجاق به کار میروند، معمولاً آویشن و رزماری هستند . این سنجاق به سفارش تیم سریال توسط جواهرساز نیوزلندی که همکاری زیادی با شوهای تلویزیونی دارند، به نام «گاوان ریلی» ساخته شد. این سنجاق به شخصیت پوآرو ظرافت خاصی را ضمیمه کرد .
کت و شلوار چاق
پوآرو از دیوید سوشی خیلی چاق تر است .طبق مقایسه جزئیات کتاب با قد و قواره دیوید سوشی ، اختلاف سرشانه های آن ها ۲۰ سانتی متر است . برای همین او مجبور بود که از سر تا پا پدهایی را بپوشد تا او را چاق تر نشان بدهد و این پدها گاهی به سه لایه می رسیدند و علاوه بر آن دستمال گردنی که با یقه ی بسته همیشه جزو ثابت پوآرو بود. سوشی میگوید یکی از سخت ترین ضبط های سریال،« قتل در بین النهرین» بود. چرا که در دمای خیلی بالا و هوای گرم مجبور بوده تمام پد ها و کت شلوار، دستکش ها، کلاه، دستمال گردن و غیره را بپوشد و بازی کند . و مجبور بوده بیشتر از چهار لیتر آب در روز بنوشد .
سبک هرکول پوآرو قدم برداشتن
کفش های هرکول پوآرو کفش های مخصوصی است که به سلیقه ی خودش از چرم طراحی شده است. اما در نمایش سریال، بعد از در نظر گرفتن کفش های خاص هرکول پوآرو نحوه ی راه رفتن او مطرح است. دیوید سوشی از طراح لباس خواست تا بالای شلوار را گشاد تر از معمول بدوزد تا او بتواند راه رفتنی که آگاتا کریستی در متن کتاب مطرح کرده است، هنگام نمایش اجرا کند. دیوید سوشی می گوید وقتی که آخرین قدم ها برای تایید کردن کاراکتر هرکول پوآرو و تطبیقش با کتاب برمیداشتیم، به همراه کارگردان بخش های مختلف را چک می کردیم، از گریم تا لباس. وقتی کار تمام شد، حس کردیم که چیزی از قلم افتاده است و من گفتم شاید اشکال از راه رفتنم باشد، چون من شبیه خودم راه میروم ، نه کاراکتر داستان؛و بعد دیدم که نکته ی از قلم افتاده ، ساختن راه رفتن پوآرو بود و فکر میکنم در تطبیقش با کتاب موفق شدیم .