حسن هدایت تهیهکننده و کارگردان سینمای ایران باور دارد تاجر دنبال پول است، نه اعتلای فرهنگ و زمانی که بخش فرهنگی خصوصیسازی شود، بیشتر تاجر سراغ آن میرود که هدفش کسب پول است.
مهسا بهادری: پیش از عید جنجال بر سر موزه سینما بسیار بود نام آن در لیست مولد سازی نوشته شده بود البته فقط هزار متر از ۲۰ هزار متر، بعدها که بهروز غریبپور در گفتوگو با روزنامه «هممیهن» این موضوع را خطایی نابخشودنی دانست، موزه سینما این ماجرا را تکذیب کرد و در بیانیهای نوشت خود موزه سینما متعلق به سازمان سینمایی است و قرار نیست تغییر و تحولاتی در آن ایجاد شود و فقط نام باغ فردوس در آن فهرست آمده است. برای اینکه از این ماجرا مطمئن شویم، سراغ حسین قربانزاده، رئیس کل سازمان خصوصی سازی کشور رفتیم و زمانی که پیگیر این ماجرا شدیم او نیز این را تکذیب کرد و گفت قرار نیست به بخش فرهنگی و تاریخی این مکان آسیب وارد شود، یا حتی تغییری در آن ایجاد شود.
موزه سینما تاریخی پرقدمت دارد، همین امروز که هم برای موزه هم دیدن فیلم و گاهی برای خوردن یک فنجان قهوه به آنجا سر میزنیم، جایی جذاب است، جایی جذاب با ابعاد تاریخی و هنری که کمی بر سر نحوه مدیریت آن نقد و پرسش وارد است.
برای بررسی نحوه مدیریت فعلی موزه سینما و اینکه اگر یک مکان فرهنگی در دست نهاد خصوصی قرار بگیرد چه نتایج مثبت و منفیای برای آنجا خواهد داشت؛ در واقع درباره تمام آن جنجالهایی که پیش از عید بر سر موزه سینما ایجاد شده بود، به گفتوگو با حسن هدایت، تهیهکننده و کارگردان سینمای ایران پرداختیم که در ادامه میخوانید.
اگر مکان فرهنگی خصوصیسازی شود، چه تبعاتی دارد؟
درباره این ماجرا مولدسازی بحثهای زیادی وجود دارد، هنوز روشن نیست که با این طرح میخواهند چه کاری انجام دهند. اگر هدفشان همان خصوصیسازی باشد که چندسال پیش شروع شد، طبیعتا به یک فاجعه منتهی میشود، مگر اینکه بخواهند به یک شکل دیگر به آن بپردازند. به طور کلی باید این مسئله مدنظر قرار بگیرد که مسائل فرهنگی، با مسائل تولیدی، تجاری و مواردی از این دست که مستقیم به اقتصاد ارتباط دارد، بسیار متفاوت است. همه جای دنیا، در کمترین حالت ممکن این اتفاق در آن رخ میدهد.
در همه جای دنیا دولتها میدانند که بخش خصوصی در حوزه فرهنگ و هنر سودی را احساس نمیکند به همین دلیل در تمام جوامع، بخش فرهنگ در کمترین حالت ممکن به بخش خصوصی واگذار میشود و فرهنگ و هنر حوزهای است که دولت بیشترین دخالت و تصرف را در آن دارد. جریان فرهنگی در درازمدت بازدهی دارد؛ اما در کشورهای جهان سوم مثل ما، به منافع کوتاه مدت فکر میکنند. وقتی شما یک مکان یا جریان فرهنگی را به بخش خصوصی یا نیمه خصوصی واگذار میکنید، یعنی درواقع فقط میخواهند از این جریان پول در بیاورند و به هدف اصلی آن مرکز و جریان فرهنگی توجهی نمیشود و پنج سال بعد تبعات آن ماجرا مشخص میشود که چه نتایج فرهنگی منفی به وجودآمده است و متاسفانه نمونه قبلی هم دارد.
نمونهای در ذهنتان وجود دارد؟
یک نمونه که در کتاب میتوانیم به آن اشاره کنیم، گرفتن انتشارات امیرکبیر در ابتدای انقلاب است، کاری به دلیل مصادره آن ندارم؛ ولی این مصادره باعث شد که یک سازمان بزرگ تبدیل به یک سازمان متروکه شود، در حالی که اگر دست صاحبش میماند، توسعه پیدا میکرد؛ اما دست سازمانی افتاد که هیچ چیز از فرهنگ نمیدانست. یا مثلا سینماها، تا مدتها دست نهادهایی بود که هیچ چیز از آن نمیدانستند، آن را تبدیل به انباری کردند و سینماهای جدید با هزینههای هنگفت را ساختند؛ درصورتی که اگر برای حفظ آن تلاش میکردند نه تنها این هزینهها صرفهجویی میشد، بلکه میتوانستند بافت نوستالژیک آن را هم در دست خود نگه دارند؛ اما بهخاطر بیتوجهی و شتابزدگی در واگذاری امور این اتفاق رخ نداد.