روزهای سرد و سوزدار زمستان جا میدهد تا لنگ ظهر در رختخواب لم بدهیم و در خواب و رویا سر کنیم، اما الحق والانصاف بیدار شدن از خواب ناز و رسیدن به کارهای روزانه و خوردن یک صبحانه خانوادگی با نان گرم هم لذت خاص خود را دارد.
گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: روزهای سرد و سوزدار زمستان جا میدهد تا لنگ ظهر در رختخواب لم بدهیم و در خواب و رویا سر کنیم، اما الحق والانصاف بیدار شدن از خواب ناز و رسیدن به کارهای روزانه و خوردن یک صبحانه خانوادگی با نان گرم هم لذت خاص خود را دارد.
* یک صبحانه جانانه با چاشنی عشق پدرانه / بابا نان داد!
پدر مهربان خانواده سر صبح خروس خوان، وقتی که بچهها همچنان خودشان را با پتو کادو پیچ کردهاند و سهم پدر از پتو فقط یک بیستم آن است آرام از رختخواب بیرون میآید و دستگیرهی اتاق را میکشد سمت پایین و بعد در را آرام میبندد، تا مبادا صدای در همسر و فرزندانش را بیدار کند. شعله بخاری را کمتر میکند تا در این زمستان سرد صرفه جویی کند. بچهها هم این رعایت و صرفه جویی را از پدرشان الگو گرفتهاند و در خانه با جوراب و یقه اسکی میگردند تا بیشتر حسن نیتشان را به جنابِ پدر ثابت کنند.
پدر شال و کلاه میکند، برود سنگک تازه بگیرد. تا با بچهها و مادر خانواده را مهمان یک صبحانه مفید و تازه کند. در راه به یاد درس های دوران دبستان با خودش تکرار میکند: «بابا نان داد!» بعد هم یاد و خاطره پدر در ذهنش زنده میشود. این اخلاق خوب زود بیدار شدن از خواب را از پدر مرحومش به ارث برده است. انصافا هم خوب ارثیه ای بود! فاتحه ای نثار روحش میکند. نان های خریداری شده را با قیچی تکه تکه میکند.
از آن نیمروهایی درست میکند که زردهاش از جایش جمب نخورده است، یک سینی خوش رنگ و خوشمزه با پنیر وگردو و خرما هم تدارک میبیند تا بچه ها برای میان وعده شان هم لقمه بگیرند. بعد از چیدن سفره رنگین، با نهایت سر و صدا و سرخوشی وارد اتاق میشود و خانواده پنج نفرهشان را به یک صبحانه جانانه دعوت میکند.
* به عشقِ نان تازه / آخ جون فسنجون!
بچهها یکی یکی با چشمهای پف کرده به سمت سرویس بهداشتی میروند و کم کم برای رفتن به مدرسه حاضر میشوند. پدر خانه نوای صبحگاهی رادیو را در خانه پخش میکند و در انتظار اهل خانه با یک لیوان چای تازه دم و لب سوز گلویی تر میکند.
بانوی خانه هم که حسابی از مهمان نوازی همسرش شرمنده شده میگوید: «دست شما درد نکنه همسر. من عاشق صبونه با نان تازه ام. برای جبران لطفت امروز برایت با عشق غذای دلخواهت را آماده میکنم. شام فسنجان بار میگذارم!» پدر و بچهها که با شنیدن شام لذیذ امشب سر ذوق آمدهاند یک صدا میگویند: «آخ جون فسنجون!»
* شکر نعمت، نعمتت افزون کند! / راز خوشمزه تر شدن غذا چیست؟
مادر بعد از راهی کردن پدر و بچههای خانواده دست به کار میشود تا برای شام یک فسنجان جا افتاده و دلچسب داشته باشد. اول ظرف های صبحانه را میشوید. ظرف شستن زمان خوبی است برای فکر کردن به کارهایی که کردیم و کارهایی که باید انجام دهیم. برای دعا کردن و شکرگزاری. برای اینکه با خدا صحبت کنیم. بانوی خانه بلند بلند میگوید: «شکر خدایا که ظرف هایی داریم که بشوییم. یعنی غذایی در کار بوده است. یعنی کسی سیر شده است. یعنی با محبت با عشق از همدیگر مراقبت کردهایم. برایشان آشپزی کرده ایم.»
خدا دوست دارد انسان همیشه خیرخواه و خوشنیت باشد. نیت خوب، علاوهبر تأثیر معنوی بر غذا، در روح آشپز نیز دم مسیحایی خواهد گذاشت و راز خوشمزه تر شدن غذا به شمار می رود. پیامبر(ص) میفرمایند: در هر چیزی نیت خوب داشته باش، حتی در خواب و خوراک.
«بسماللهالرحمنالرحیم»، راز خوشمزه تر شدن غذا و کلید هر چیزی است. به توصیه دین، در آغاز هر کار کوچک و بزرگ باید بسمالله بگوییم. «هر گاه بندهای بسمالله الرحمن الرحیم بگوید، خداوند میفرماید: «بندهام کارش را با نام من آغاز کرد. بر من است تا کارش را به پایان برسانم و برای او در کارهایش برکت قرار دهم.» این دقیقاً همان چیزی است که یک آشپز به آن نیاز دارد.
بانوی خانه هم از این نکته غافل نمیشود. حین پوست کندن پیازها خدا را شکر میکند بابت بچهها و همسری سالم. خدا را شکر میکند که کاری برای انجام دادن دارد.
*رازِ یک خورشت فسنجانِ جا افتاده
بانوی خانه گردو را خوب آسیاب میکند تا حالت خمیری بگیرد و خورش لطیفتر شود. پیاز های پوست کنده شده را رنده و در کمی روغن سرخ میکند. سپس گردوی آسیاب شده را به پیازها اضافه کرده و با حرارت ملایم تفت میدهد. در حین تفت دادن مراقب است که گردو ها نسوزد. بعد زردچوبه و فلفل سیاه را اضافه می کند. وقتی به روغن افتاد دو لیوان آب سرد اضافه میکند. وقتی به جوش آمد حرارت را کم کرده و در قابلمه را میبندد. آب سرد به روغن افتادن خورش سرعت میبخشد.
بعد از یک ساعت به گردوها، رب انار، کره، نمک، شیره انگور و زعفران اضافه میکند. حالا نوبت به مرغ ها میرسد. مرغ را همراه با هل، برگ بو حدود ۳-۵ دقیقه در آبجوش می اندازد تا بوی زهم مرغ از بین برود. سپس مرغ را در کمی روغن سرخ می کند و به خورش اضافه میکند. حالا وقتش رسیده مرغ و خورش با هم جا بیفتند. هرچقدر بیشتر بهتر.
*یک عیش دست جمعی!
خانواده برای شام دور هم جمع شده اند. یک سفرهی رنگین پهن و بانوی خانه هزار و یک جور سلیقه به خرج داده که غذا باب میل خانواده باشد. تلفن پدر خانواده زنگ میخورد. از طرز حرف زدن مشخص است که عموی بچه ها پشت خط است. مادر خانواده وقت را غنیمت میشمارد، سینی که برای همسایه پایینی تدارک دیده را به دستان پسر بزرگتر میسپارد تا با یک تیر دو نشان بزند؛ هم خانمِ پیرِ تنهای طبقه پایین درعیش آنها شریک باشد و هم فاتحه ای نثار روح اموات شان شود.
وقتی خانواده دور یک سفر مینشینند بابت سلامتی و روزی حلالی که بر سر سفره هست، خدا را شکر میکنند. حین غذا خوردن مادر از بچه ها میخواهد که نظرشان را در مورد غذا بگویند. هر کدام از اعضای خانواده به زیبایی از بانوی خانه قدردانی میکنند و برای شستن ظرفها و کمک به مادر سر و دست میشکنند.