برایتان پیش آمده بعضی از آدمها را ببینید و ناخودآگاه حالتان خوب شود. دلتان بخواهد ساعتها بنشینید و حرفهایشان را بشنوید. اصلاً انگار بعضیها انرژی مثبتشان مسری است و به آدم سرایت میکند. همانهایی را میگویم که هر کجا باشند با خودشان صفا و صمیمیت میآورند و گرهگشای یک محلهاند.
امروز سه شنبه است و شما طبق معمول به یک مهمانی خاص دعوتید. خبر ندارید؟! مگر میشود! مدتهاست هر دوشنبه مهمانید. کجا؟! خب بگذارید همین اول کار روزتان را بسازیم و بگوییم هر دوشنبه تمام روز را مهمان خانه امام حسنجان و سیدالشهدا علیهم السلام هستیم. سندش هم همان فرازی از دعای روز دوشنبه که میخوانیم:«ای مولای من ای ابا محمّد، ای سرور من ای اباعبدالله، امروز روز دوشنبه است و روز شما دو بزرگوار و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم، پذیرای من باشید و نیکو پذیرایی کنید، چه خوشبخت میهمانی است آنکه شما میزبانش باشید و من در این روز از پناهندگان به شمایم، پس مرا پناه دهید، به یقین شما از سوی خدا مأمور به پذیرایی کردن و پناه دادنید، خدا بر شما و خاندان پاکتان درود فرستد.» حالا مهمانان خوشبخت سروران اهل بهشت، آماده بسته خبرخوب امروز که هستید؟! نوشجانتان این ضیافت و این مهمانی، آن هم کجا خانه اباعبدالله و کریم آلعبا علیهم السلام.
طلبهی که حال و احوال روستا را تکان داد!
برایتان پیش آمده بعضی از آدمها را ببینید و ناخودآگاه حالتان خوب شود. دلتان بخواهد ساعتها بنشینید و حرفهایشان را بشنوید. اصلا انگار بعضیها انرژی مثبتشان مسری است و به آدم سرایت میکرد. همانهایی را میگوییم که هر کجا باشند با خودشان صفا و صمیمیت میآورند و گرهگشای یک محلهاند. این سکوی خبرخوبمان اصلا اختصاصی برای همین آدمهاست و برای «حجتالاسلام علی تیجانی». طلبهای که وقتی سال 97 برای تبلیغ دین به یکی از روستاهای توابع شهرستان نیشابور رفت، حال خوبش حال و احوال روستا را تکان داد و به اصرار مردم در روستای «میانجلگه» ماندگار شد. حالا این طلبه یکتنه پای ۴۰۰ نوجوان را به مسجد باز کرده است. فرهنگ و آداب غلط ازدواج در روستا را اصلاح کرده و با مشاورههایش ۲۵ زوج را که در آستانه جدایی بودند به زندگی بازگردانده. این روحانی در کنار حمایت از نیازمندان نیز، باعث بهبودی ۱۵ معتاد شده است.
*ماجرای یک افطاری خاص به سبک آقای فروشنده
چیزی از ماه رمضان نمانده، مهمانی خدا دارد به روزهای آخرش میرسد. کم کم تمام میشود این ضیافت یک ماهه که خداوند آنقدر لوسمان کرد که خوابمان را هم عبادت شمرد و ثواب هر کار نیکمان را دولا و پهنا حساب کرد. رمضان روزهای آخرش را دارد نشانمان میدهد اما مهربانی مهمانانش، مثل لطف صاحب اصلی این سفره، هنوز به شوق و ذوق روزهای اول است. حالا چرا با این قاطعیت میگوییم معدن مهربانی مهمانان خدا هنوز که هنوزه ته نکشیده؟! چون شما هر روز از کوچه پسکوچه های شهر و روستا برایمان خبرهای خوب ماهرمضانی را قاب میگیرید و رزق رمضانمان را پر برکتتر میکنید. رزق امروز خبرخوبمان هم روایت یک خانم جوان است که برایمان نوشته:«موقع اذان نزدیک به یک سوپرمارکت پیاده شدم تا چند خوراکی بخرم و روزهام را باز کنم. موقع حساب کردن. فروشنده سوال کرد:ببخشید میپرسم اما روزهدارید؟! سر تکان دادم که یعنی بله! هرچه اصرار کردم دیگر پول خوراکیها را ازم نگرفت. گفت خدا دوستم داشته که یک روزهدار موقع اذان فرستاده به مغازم!»
همین چند خوراکی کوچک در ترازوی خدا ثوابی آنچنانی دارد. ثوابی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در وصفش میفرماید:« هر کس یک مؤمن روزه دار را در این ماه افطارى دهد، پاداشى برابر با آزاد کردن یک بنده نزد خدا داشته، و مایه آمرزش گناهان گذشته وى نیز خواهد بود.» و در بخش دیگر صحبتهایشان میگویند:« حتی اگر این افطاری به اندازه نصف خرما باشد.»
چه عظیم است مهربانی خدا و چه زلالاند آدمهایی که مثل این آقای مغازهدار اگر چه هر روز شرایط و توان مالی افطاری دادن را ندارد اما از همین فرصتهای کوچک برای انجام کارهای بزرگ استفاده میکند. مثل همین افطاری دادن که هم دل خدا را به دست میآورد و هم دل بندهخدا!
*دستفروشی که برای خودش خیر دنیا و آخرت را میخرد
رنگ و عطر میوههای نوبرانه از آن موارد همیشه وسوسهانگیز است که کوچک و بزرگ نمیشناسد. انگار چشم آدمی که به سینیهای رنگارنگ میوههای نوبرانه میافتد، عنان از کف میدهد و دلش میرود برای طعم میوههایی که انصافا خدا در خلق بعضیهایشان انگار خیلی بیشتر وقت گذاشته که بیحد و اندازه خوشمزهاند. خلاصه که نمیشود از کنار نوبرانهها بیتفاوت رد شد. هرچقدر هم که نوسان قیمت داشته باشند آدم شرمنده دلش که نمیشود. مخصوصا اگر پای چاغاله و شاتوت در میان باشد. اما در همین کوچههای شهرمان بعضیها هستند که وسعشان به خیلی از چیزها نمیرسد چه برسد به نوبرانهها! همانها که از کنار سینینوبرانه و بعضیاز مغازهها که رد میشوند، قدمهایشان را تند میکنند که نکند دل فرزندشان بخواهد و جیبخالیشان شرمندهشان کند. حالا اگر راهتان به خیابان شریعتی خورده باشد، همان ابتدا چشمتان به سینیهای یک دستفروش با معرفت میخورد که نوبرانههایش را با مردم شریک است. دستفروشی که کسب و کارش بر مبنای این جمله است:« خوردن برای کودکانی که توانایی خرید ندارند رایگان است.» باهمین دوتا سینی توتفرنگی و شاتوت زندگیاش را میچرخاند و تمام سرمایهاش همین دوسینی است اما خوب بلد است با همینها هم چطور خیر دنیا و آخرت را برای خودش بخرد!
*دستهایی که زبان عشقاند!
حسن ختام این بسته از خبرخوب امروزمان ماه رمضان و شبهای قدرش و مراسم احیای ویژه ناشنوایان در حرم مطهر امام رضا علیهالسلام است که خود به تنهایی چند بسته خبرخوب میخواهد تا حقش ادا شود. گرچه این مراسم سراسر نور بود و تصاویر راز و نیاز ناشنوایان با خدا به شیوه و سبک خودشان خانه دل را تکان میداد اما شاید ماندگارترین تصویر از این مراسم، مادر و دختری بودند که به شیوه خاص خودشان شبهای قدر را احیا گرفتند. مادری که علاوه بر ناشنوایی، نابینا هم بود و دختر جوانش برای آنکه مادر از فیض اعمال شب قدر محروم نشود، فراز به فراز دعای جوشن کبیر را کف دستش مینوشت تا زبان مناجات مادر با خدا دستهایش باشد. مادری که ۱۱ سال است با دستهایش میبیند، با دستهایش میشنود و دعاهایش را با دست روی دیوارهای حرم امام رضا (ع) مینویسد. اصلا زبان عشق در این خانواده ۵ نفری همین دستهای مادر است. عشقی که نمیشود به کلمات کشیدش، باید دید.
این شما و این زیبایی که از دیدنش سیر نمیشوید!
قصه آدمها و زندگیشان همه کلاس درسی است برای ما. گاهی باید عبرت گرفت و آموخت. گاهی هم باید الگو گرفت و عمل کرد. مثل همین افطاری ساده آقای فروشنده، مثل دست و دلبازی جناب دستفروش، مثل تلاشهای این طلبه برای صفا و صمیمیت مردم روستا و مثل مهر و خدمت این دختر به مادر ناشنوایش.همه اینها همان بخش خوب قصه زندگی آدمهاست که الگو گرفتنش سعادت آدمی را به همراه دارد. همان کارهای نیک که ثروت زندگی دنیا و آخرتمان خواهد شد. همان نعمتهای الهی بر ما.
حالا که مهمان امام حسین علیهالسلام هستیم، بگذارید حدیثی از ایشان در این باره بخوانیم:« این را دانسته باشید عالی ترین نعمت هایی که خداوند به شما داده است ، احتیاج هایی است که مردم به شما دارند، مراقب باشید که با بی اعتنایی به نیازمندان ، این نعمت ها را رد نکنید که تبدیل به نقمت و بلا خواهد شد. بدانید که کار نیک علاوه بر آن که موجب ستایش گری مردم است ، به دنبال آن هم پاداش الهی در کار است . اگر ممکن بود که (کار نیک ) را به صورت انسانی ببینید، او را شخصی خوش رو، بسیار زیبا مشاهده می کردید، که هر بیننده ای از دیدارش لذت می برد، و چنان چه می شد (کار زشت ) را به صورت انسان ببینید، شخصی زشت و بدقیافه به چشم شما می آمد که دل ها از آن نفرت می گشت و چشم ها از دیدار روی نحسش فرو بسته می شد.»