سریال «پوست شیر» در حالی یک قدم به پایان مانده است که در فصل پایانی روند قصه آنچنان که باید پیش نمیرود؛ اگر بر اساس فصل سوم بخواهیم عنوانی برای این قصه برگزینیم شاید «پوست روباه» با توجه به شمایل قاتل قصه، عنوان درخورتری در مقایسه با پوست شیر باشد.
تنها یک قسمت از پایان فصل سوم و آن گونه که گفته شده فصل پایانی سریال پوست شیر (جمشید محمودی) باقی مانده است؛ سریالی که بسیار خوب شروع کرد، با فیلمنامه ای استخوان دار و بازی های درخشان جلو رفت و هرچه بیشتر گذشت، بیشتر نظر مخاطبان و منتقدان را برانگیخت.
کمتر علاقه مندی به صنعت سینما و دنیای تصویر بود که در ماه های گذشته «پوست شیر» را ندیده یا آن را به دیگران توصیه نکرده بود. «پوست شیر» این گونه بود که هرچه جلوتر آمد اقبال و هیجان بیشتری را به خود جذب کرد، چنانچه پس از پخش هر قسمت جدید، فضای مجازی برای ساعاتی حول محور این قصه در تپش بود و دیالوگ ها و سکانس هایش بارها و بارها بازنشر می شد.
تلاش برای کشف قاتل احتمالی این قصه، کنکاش در مورد شخصیت منصور و حدس زدن حرکت بعدی او، جذابیت شخصیت رضا پروانه و مواردی از این دست از جمله موضوعاتی بود که علاقه مندان به این سریال را به گفت وگو در فضای حقیقی و مجازی درباره آن می کشاند.
از شروع فصل سوم اما آن تپش هیجان انگیز سریال رفته رفته فروخورده شد و برخلاف تبلیغات گسترده فیلم نت در باب افزایش هیجان قصه و سریال و ترغیب به اقداماتی چون تصویر گرفتن مخاطبان از خودشان در حین تماشا برای ضبط غافلگیری آنان از اتفاقات، غافلگیری خاصی رقم نخورد.
پس از کشته شدن ساحل از قسمت دوم در فصل سوم و پایانی که امیدها و هیجان ها را به یکباره بالا برده بود، تقریبا همه چیز سقوط کرده و در ۵ قسمتی که پس از آن پخش شد، «پوست شیر» هیچ سکانس درخشانی نداشت.
سکانس های دیالوگ گویی مشکات با بازی شهاب حسینی و منصور با بازی مجتبی پیرزاده اگرچه جزو سکانس های خوب بازجویی در تولیدات ایرانی است اما هرگز توقعات مخاطب «پوست شیر» را برآورده نمی کند. مخاطبی که در صحنه هایی چون تعقیب و گریز برای دستگیری صمد هیجانش برانگیخته شده یا در جستجوی مکان زندانی شدن ساحل و تلاش ناموفق او برای فرار، نفس در سینه اش حبس شده، هرگز توقع چنین روند کندی را از این قصه نداشته است.
دو قسمت انتهایی پوست شیر را در رویکردی طنزگونه و آنگونه که برخی از مخاطبان در پست های اینستاگرامی بازیگران و کارگردان این فیلم و صفحه رسمی فیلم نت به تصویر کشیده اند می توان در دو کلمه بیان کرد: خنده و دستشویی!
خنده های هیستریک منصور و درخواست دائمی اش برای به دستشویی رفتن در بزنگاه هایی که به نظر می رسد مشکات در بازجویی موفق عمل کرده دو مولفه مهم برای دو قسمت رو به انتهای سریالی است که مخاطبانش از آن انتظار نفس گیری داشتند.
شخصیت، گریم و رفتارهای بیمارگونه منصور به عنوان قاتل نابغه (یا بقول مشکات مغزمتفکر این خیمه شب بازی منحوس) تا به این جا بیشتر یک بیمارروانی معمولی را معرفی می کند و نه یک هوش برتر؛ اگر بر اساس فصل سوم بخواهیم برای این قصه عنوانی برگزینیم شاید پوست روباه با توجه به شمایل قاتل قصه، عنوان درخورتری در مقایسه با پوست شیر باشد.
بی شک هرقصه دیگری می توانست به این نتیجه ختم شود که یک قاتل روانی با پیش زمینه ای از یک خانواده آسیب دیده و پدری سنگدل مسبب تمام بدبختی های آدم های بیگناه است اما رفتن قصه «پوست شیر» به چنین سمتی قطعا همراستا با آن چیزی نیست که سریال تا به این جا مخاطب را به واسطه آن کشانده و چنین پایان کلیشه ای تنها می تواند باعث دلزدگی شود؛ دلزدگی ای که بی شک از «مخاطبان متعاقب» این سریال فروخواهد کاست (منظور از «مخاطبان متعاقب» کسانی هستند که پس از اتمام سریال از سوی مخاطبانی که این قصه را پسندیده و تایید می کنند به دیدن آن ترغیب خواهند شد).
شاید تنها نقطه مثبت «پوست شیر» در چند قسمت متاخر پخش شده بازگشت دوباره و بسیار کوتاه رضاپروانه و امید مخاطب به درخشش بدمنی باشد که در خلا قانون یا ضعف عملکرد پلیس ققنوس وار وارد میدان می شود و همه چیز را با سرعتی غیرقابل باور به سرانجام می رساند (البته که نقدهای بسیار جدی به شکل حضور نعیم و رضاپروانه در رویارویی با آدم های سیاه قصه وارد است).
بانیپال شومون که نامزدی کسب بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره تئاتر فجر در سال ۱۳۹۸ و بازی در قصه های برجسته ای چون شبی که ماه کامل شد (نرگس آبیار ۱۳۹۷) و تنگه ابوقریب (بهرام توکلی ۱۳۹۶) را در کارنامه کوتاه بازیگری دارد احتمالا برگه برنده پایانی پوست شیر است که اسمش در لیست بازیگران این سریال اعلام شده اما هنوز هیچ تصویری از او در این قصه ارائه نشده است.
تنها یک تک قسمت از سریال «پوست شیر» باقی مانده است که چهارشنبه پیش رو ۳۰ فروردین ماه پخش می شود؛ بعید به نظر می رسد با توجه به آنچه در فصل پایانی به نمایش درآمده و آنگونه که قصه تا بدین جا چیده شده غافلگیری عجیب و غریبی در این قسمت نهایی به مخاطب ارائه شود اما حتی در صورت یک غافلگیری عجیب هم چون دیگر زمانی برای پردازش داستان نیست این غافلگیری باید بسیار خاص و منحصربه فرد باشد تا یک داستان را که دیگر تمام خواهد شد، زنده نگه دارد. در غیر این صورت «پوست شیر» هم به بیشمار اثر قابل توجهی می پیوندد که خوب شروع می کنند، خوب رشد می کنند، قوی ادامه می دهند اما دچار رخوت می شوند و به بار نمی نشینند.