فاطمه سلیمانی روانشناس حوزه کودک و نوجوان است و در اینجا از دشواری های مسیر بلوغ برایمان میگوید و نکتههایی برای راهنمایی کردن والدین در این گذار را آماده کرده است.
وقتی با ماشین، اتوبوس یا قطار عزم سفر میکنیم ناگزیریم از مسیر لذت ببریم. مسیری که احتمالا چالشها و سختیهای دوست نداشتنی دارد اما اگر به خوبی از پس مشکلات بربیاییم، در انتها نتیجه و مقصد شیرین و قابل قبول خواهد بود. دوران بلوغ و نوجوانی دوره اول که از حوالی ۹ تا۱۴سالگی آغاز میشود مهمترین قسمت مسیر زندگی است که نوجوان باید در این بازه حالش خوب باشد. مسیری که نه تنها خانواده در فهم چالشها و راحت کردن بحرانهای آن تاثیر دارد بلکه خود نوجوان هم باید تمام سعیش را کند که به خود در لذت بردن از مسیر کودکی به بزرگسالی کمک کند.
یادآوری شنیدهها
انسان همیشه در حال رشد است؛ روانشناسان معتقدند او دائما از یک مسیر رشدی به یک مسیر رشدی دیگر منتقل میشود. نوجوانی به عنوان یکی از مهمترین مراحل رشدی پلی است که کودکی را به بزرگسالی وصل میکند.در این دوره فرد به شدت دچار دگرگونیهای جسمی و روانی میشود. در روانشاسی به این دوره «بحران نوجوانی» یا «بلوغ» میگویند. بلوغ در دختران معمولا از سن ۹تا۱۳ سالگی اتفاق می افتد و در پسران ۱۰تا۱۴ سالگی.
این تعاریف در حقیقت بازگو کردن شنیدههایی درباره بلوغ است که سلیمانی هم به آن اشاره میکند. اما او یادآوری میکند که این تغییرات بسیار به فیزیولوژی بدن مربوط است: «در این دوره مغز هورمونهایی را ترشح میکند که این هورمونها بر غده هیپوفیز که در قاعده مغز است اثر میگذارد و بعد از آن غده هیپوفیز هورمونهای بلوغ را ترشح میکند. این هورمونها باعث تغییرات سریع در بدن میشود. بعضی از این تغییرات در دختران و پسران مشترک و بعضی هم بنا به جنسیت متغیر است.
از جمله تغییرات مشترک در دوران بلوغ میتوان به اضافه وزن، افزایش قد و رویش موهای زائد اشاره کرد اما اگر بخواهیم به مهمترین تغییر مختص دختران اشاره کنیم آنها در این بازه شروع دوران قاعدگی را تجربه میکنند. ترشح این هورمونها در دوران بلوغ علاوه بر اینکه روی جسم نوجوان اثر میگذارد روی احساسات و خلق و خوی او هم تاثیرگذار است. احساسات در دوران بلوغ از بازههای سنی دیگر شدیدتر است. همچنین میل جنسی هم در این دوره به اوج خود میرسد. در دوران بلوغ انگار فرد روی الاکلنگی نشسته و دائما احساساتش از حال خوب به حال بد در حالا تغییر است. ممکن است لحظهای احساس خوشبختی و موفقیت کند و اعتماد به نفسش بالا برود اما در چشم بر هم زدنی احساسات منفی، نگرانی و عدم اعتماد به نفس او را فرا بگیرد.
در واقع نوجوان دچار «آسیب پذیری عاطفی» شده، یعنی اضطراب، ترس و اساسا احساستش را بیشتر از حد معمول تجربه میکند و نمیتواند به راحتی خشم و استرسش و عواطف منفی خود را مدیریت کند.
چالش نوع دوم
سلیمانی در ادامه به چالشهای دیگر دوران بلوغ هم اشاره میکند، چالش مهمی به نام بحران هویت که برای عبور از آن راهکارهایی هم وجود دارد: «علاوه بر نکاتی که از آن نام برده شد یکی دیگر از بحرانهای مهمی که نوجوان با آن دست و پنجه نرم میکند «بحران هویت» است. نوجوان در واکنش با این بحران دچار سردرگمی بوده و پر از سوال است. من چه کسی هستم، چه ویژگیهای منحصربه فردی دارم، باید چه هدفی را دنبال کنم و قرار است در نتیجه به چه دستاوردی در زندگی برسم؟ سوالاتی است که نوجوان در دوران بلوغ و در چالش با بحران هویت از خود میپرسد. اگر این بحران هویت به درستی طی نشود این امکان وجود دارد که نوجوان دچار پوچی شده و حتی تا بزرگسالی هم ابعاد هویتی او کامل نشود. برای اینکه نوجوان این دوران را به خوبی طی کند تا بعدها دچار مشکلات غیر قابل جبران نشود نیاز به دو چیز که مفصل درباره آن صحبت خواهیم کرد؛ اولی همراهی خانواده و دومی آموزش دیدن خود نوجوان.»
همراهی خانواده
والدین یکی از اساسیترین نقشها را در بحران بلوغ فرزندانشان دارند. در این دوران او نیازمند است پدر و مادر بیشتر از والد کنترلگر، والد حمایتگر باشند و با او رابطه صمیمی برقرار کنند. سلیمانی در اینباره میگوید: «رابطه خانواده با فرزند باید به گونهای باشد که در آن نوجوان بتواند بدون ترس از سرزنش به راحتی سوالات، نظرات و احساساتش را با آنها در میان بگذارد، خانواده را بستر امنی ببیند و پدر و مادر را به عنوان دو رفیق صمیمی بداند که همیشه در همه احساساتی که تجربه میکند و سوالاتی که دارد همراه او هستند. شناخت و آگاهی دوران نوجوانی و درک والدین نسبت به فرزند و نشستن پای صحبتهای و دو گوش شنوا برای شنیدن دغدغه ها و مشکلات نوجوان و البته پذیرش خوبیها و بدیهای او، در این دوره بسیار مهم است. اگروالدین پیش از دوران بلوغ و مواجهه فرزند با بحرانهای آن، رابطه خود با او را صمیمی کرده باشند بهتر می توانند او را نسبت به این دوران آگاه و آشنا کنند و رابطه بین نوجوان و خود را طوری شکل داده و پیش ببرند که نوجوان به جای پیدا کردن پاسخ سوالات خود در مدرسه و بین دوستان یا در فضای مجازی از خود پدر و مادر بپرسند و بپذیرند. احترام، پذیرش،صمیمیت و همراهی یک رابطه دو طرفه است.»
در اوج
اگر به خاطرات دوران بلوغ رجوع کنیم به یاد میآوریم که سعه صدر، صبر و هوشمندی خانواده در آن بازه سنی برایمان اهمیت بالایی داشت و دوست داشتیم در هر حال از سمت خانواده به لحاظ عاطفی ملامت و ترد نشویم. فاطمه سلیمانی به یکی دیگر از مشخصههای تغییر در سن بلوغ اشاره کرده و به اهمیت مشورت با روانشناس تاکید میکند و توضیح میدهد: «این دوران پر از تصمیمات نادرست و رفتارهای هیجانی ست که باید در مواجهه با آنها برخورد درست و مناسب داشته باشیم. نه آنقدر پیاز داغ صمیمیت را زیاد کنیم که فرزند دیگر پذیرش تنبیه را نداشته باشد و نه آنقدر چکشی و سفت و سخت برخورد کنیم که در تصمیماتش پنهان کاری داشته باشد و احساساتش را فرو بخورد.
به طور مثال در این دوران نوجوان میل شدیدی به ارتباط با جنس مخالف دارد. سعی کنید در ارتباطات او کنجکاوی کنترلگرانه نداشته باشید و چک کردن گوشی و گوش ایستادن در ارتباطات تلفنی را فراموش کنید تا او اعتمادش را به شما از دست ندهد و اگر متوجه ارتباطات نادرست او شدید خونسردی خود را حفظ کنید تا رفتار درستی با او داشته باشید و با خشم و تحمیل او را وادار به پایان دادن رابطه نکنید؛ در عوض از آغاز دوران بلوغ او را با عادی بودن این تغییرات در احساسات آشنا و در زمان متوجه شدن ارتباطات اشتباهش راهنمایی و ابهاماتش را برطرف کنید. حتی میتوانید پیش از باز شدن بعضی مسائل در مدرسه و بین دوستان او را از مسائل حساسی مثل تفاوتهای جنسیتی و… مطلع و آگاه کنید. اما پیش از همه اینها فراموش نکنید مشورت با روانشناس کودک و نوجوان قبل از بروز هر گونه مشکلی مهم است.»
به دنبال استعداد
به گزارش وب گاه تبیان، آخرین نکته که سلیمانی روانشناس حوزه کودک و نوجوان به آن اشاره میکند این است که در بازه طولانی مدت بلوغ و شکلگیری هویت، بهترین کسی که میتواند به فرد در بهتر طی شدن این مسیر کمک کند خود اوست و نقش خانواده رفته رفته کمرنگ تر میشود. اما پدر و مادر باید در نظر داشته باشند که گامهای موثری را میتوانند در همان سنین ابتدایی یعنی نوجوانی دوره اول بردارند که دوره بلوغ و یافتن هویت برای فرزندشان صد چندان بحرانی نشود: «در دوران بلوغ به این علت که هم جسم نوجوان و هم عقاید و تفکرات نوجوان نسبت به خود تغییر میکند و باعث می شود عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس مفید بودن فرد تضعیف شود بهتر است در کودکی فرصتهایی فراهم کنید تا استعدادهایش شناسایی شده و علائقش را پیدا و آزمون و خطا کند. برای این کار باید او را با فضاهای متنوع مثل کلاس های مختلف آموزشی یا گعدههای کودک و نوجوان در مساجد آشنا کنید یا او را تشویق کنید تا در تشکلهای دانش آموزش و مسابقات مدرسه در حوزه علاقه خود شرکت کند تا نه تنها طعم خوب موفقیت و مفید بودن را بچشد بلکه برای سوال من کیستم و برای چه به دنیا آمدهام هم آمادگی پیدا کرده و در سالهای بعد خود به پاسخ قطعی تری برسد. تایید کردن او، یاداوری رفتارهای اشتباه به دور از تندی، تمرکز بر نکات مثبت به جای نکات منفی در عملکرد، مقایسه نکردن او با هم سن و سالان و پذیرش هرآنچه که هست باعث از بین نرفتن اعتماد به نفس نوجوان می شود و یکی از مهمترین عواملی که میتواند به بهتر طی شدن بحران بلوغ کمک کند اعتماد به نفس و عزت نفس در فرد است.»