همه زیاد شنیدهایم که میگویند دوران نوجوانی حساس است، نوجوان، شکننده و درصد آسیبپذیریاش در جامعه زیاد است،شمایی که فرزند نوجوان دارید ، لحظهای غفلت ممکن است است شما را هم گرفتار یک طوفان عجیب کند، همان طوفانی که نوجوانان خیابان ابوریحان سبزوار را با خود به چاه برد و حمیدرضا الداغی را شهید کرد.
شامگاه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ بود، شب سایه سیاهش را بر شهر کشید. سکوت خیابان «ابوریحان» سبزوار را صدای دختر نوجوانی شکست؛ دو مرد جوان محاصرهاش کردهاند. دختر سعی میکند از دست یکی از پسران که به سمتش هجوم آورده بگریزد. اما پسر دستانش را قلاب میکند به مچ دستان ظریفش و به زور تلاش میکند به سمت ماشینش بکشاند. در خلوتی خیابان، دوربین مداربسته همه این لحظات را ثبت میکند. حتما این توصیفات برایتان آشناست، واقعیت تلخ شهادت شهید الداغی به دست عدهای اراذل در این خیابان برای نجات دو دختر و مابقی ماجرا.
در این گزارش تصمیم نداریم شرح ماوقع اتفاقاتی را که خودتان در اخبار و فضای مجازی به کرات دیده و شنیدهاید، بدهیم اما از زاویه دیگر میخواهیم به دختران و پسران نوجوانی بپردازیم که دچار بزههای اجتماعی میشوند، دخترانی که به تنهایی تا نیمههای شب در خیابان رها هستند و عدهای پسرانی که هر کاری برای شکار طعمههای خود انجام میدهند و دچار بزههای متعدد میشوند. ریشه این آسیبها در چیست؟ آیا نه اینکه دوران نوجوانی دوران پرتلاطم و حساسی است که خانوادهها میبایست خیلی زیاد از فرزندان خود مراقبت کنند و این مراقبت هم تنها از نوع مراقبت فیزیکی نیست؟ اگر این کافی نیست پس چه چیزهایی لازم است؟
در این مطلب بنا داریم به این مهم بپردازیم که چرا پدر و مادر میبایست با بچههایشان رفتار صحیحی داشته باشند و اصلا چطور باید در برابر طوفان دوران نوجوانی از آنها مراقبت کنند.
*اهمیت ارتباط موفق والدین در سلامت نوجوانان
دکتر «نسیم نوری»؛ روانشناس و متخصص خانواده در این باره میگوید: « به طور قطع عموم نوجوانها و جوانهایی که در سنین حساس با والدین خود ارتباط موفق و موثری دارند از آسیبهای اجتماعی مصون هستند. حال نمیخواهیم به تحلیلی از یک موضوع خاص و سوژه مشخصی بپردازیم اما موفقیت و تربیت صحیح یک فرزند ابتدا به دست والدین و سپس با آموزش و پرورش و جامعه است.
هورمونهای دوران نوجوانی به قطع بر پسران و دختران تأثیرات رفتاری خود را خواهد گذاشت و این را والدین باید بدانند که اگر رفتارشان مرتب با عتاب و خطاب، فریاد و ارتباطات غیر دوستانه و از بالا به پایین باشد، قطعا این مسائل هورمونی باعث خیلی از نافرمانیها، سرکشی، اقدام به خودکشی، فرار از منزل و روابط ناسالم میشود.»
*خاطرات مادری از فرزندانش در نوجوانی
مادری در دفترچه خاطراتش از نوع تغییرات فرزندانش در دوران نوجوانی اینگونه مینویسد: «یادم میآید شخصیت پسر بزرگم در یک روز به کل تغییر کرد، اخم میکرد و غر میزد. پسر دیگرم در شانزده سالگی پرحرفی میکرد و با هر چیزی مخالف بود. دختر هجده سالهام که البته رفتارش با پسرانم خیلی تفاوت داشت و مهربان بود، اما به تمیزی و پاکیزگی خود خیلی حساس شده بود. هنگامی که پسر میانیام چهارده ساله شد، دوست داشت موهایش را مثل هنرپیشه مورد علاقهاش کند، کاملا در شخصیت او فرو رفته بود و الگوبرداری میکرد!»
تحقیقات شخصیت شناسی نشان داده که نوجوانان در بازه سنی خاص خود الگوهای رفتاری متفاوتی میپذیرند. قوانین خاصی از گروههای اجتماعی و دوستانه را کسب میکنند که اگر پدر و مادر با آنها رفتار همراه و دوستانهای نگیرند، از دایره زندگی آنها برای مدتی حذف میشوند.
نوری در این باره توضیح میدهد: «پدر و مادری که مرتب به فرزندشان توهین میکنند، نسبت به او خشمگین و عصبی هستند و بر سرشان فریاد میزنند، نمیتوانند روابط گرم و صمیمی با آنها داشته باشند. بعد که مشکلی پیش میآید مدام از خود میپرسند که چه شده، مگر ما چه کم گذاشتیم، چه چیز برایشان تهیه نکردیم؟ درحالی که فریاد کشیدن و بدرفتاری والدین یا عدم صمیمت شان باعث بی تفاوتی بچهها یا حتی خشم از والدین شده و آنها را بیشتر به گروههای دوستی سوق میدهد که مناسب شان نیست!
نکته دیگر این است که دوره نوجوانی زمان آزمون و خطا هم هست، ممکن است نوجوان در مسائلی دچار اشتباه و خطا شود که در برابر والدین کمال گرا و سختگیر دیگر راه بازگشتی ندارد، درحالی که اگر اشتباهی از نوجوان حتی اگر بگوییم بزرگ هم باشد، دیده شود والدین وظیفه دارند که بر خود مسلط باشند و خطایش را بخشیده و او را نسبت به آن اشتباه مطلع کنند، نه اینکه نوجوان را طرد کنند که سر از کوچه و خیابان در بیاورد!
همه ما میدانیم که یک کودک اگر کار اشتباهی کند، شیطنت زیادی داشته باشد یا اینکه برخلاف میل ما رفتار کند، آن را به حساب بچگی یا میبخشیم و یا فراموش میکنیم و یا اینکه با نرمی به او میگوییم، راه درست از غلط چیست . چطور میشود که در طی چند سال شرایط آنقدر تغییر میکند که دیگر ما نمیتوانیم نوجوان مان را ببخشیم و با او صمیمی باشیم یا از خطاهایش بگذریم؟!
نکته دیگر اینکه نوجوان تصور میکند به اندازه کافی برای هر کاری بزرگ شده و میتواند تصمیم درست بگیرد، اما عموما اینطور نیست و والدین در این رابطه باید خیلی مراقبت به خرج دهند تا نوجوانان متوجه شوند که همه چیز را هنوز نمیدانند و تنها در برخی زمینهها میتوانند تصمیم درست بگیرند، نه هر موردی ! اما همه این موارد در صورتی از سوی نوجوان پذیرفته میشود که شما پدر و مادر صمیمی و به نوعی حتی دوست او باشید، دوستانش را بشناسید و به آنها احترام بگذارید، او را تحقیر نکنید، با نام زیبا صدایش کنید. در جمع به آنها احترام بگذارید و مدام درباره آینده آنها را سوال پیچ نکنید!»
*همدردی با نوجوان
اگر مدام با نوجوان تان در حال جر و بحث کردن هستید و زبان گفت و گو با او را بلد نیستید به توصیه های این روانشناس خوب دقت کنید؛« جر و بحث کردن مداوم با نوجوانان باعث میشود که آنها از والدین دور شوند. والدین در حالی میتوانند پدر و مادر رفیق و همراهی برای نوجوانشان باشند که با او صحبت کنند، نه دعوا و بحث! بتوانند با نوجوانشان همدردی کنند، در برابر مشکلی که برایش پیش میاید یا حتی یک مسئله خیلی جزئی که آنها را خیلی به هم ریخته است، بتوانند احساساتشان را درک کنند. حتی وقتی برای احساس ناراحتی یا عصبانیت فرزندتان نمیتوانید کاری انجام دهید بهترین کار ، همدردی با اوست. آدم وقتی بداند کسی هست که او را درک میکند، خیلی راحت تر با مشکلات احساسیاش کنار میاید.
همدردی با نوجوان کمک میکند متوجه شود که احساسش خطرناک یا شرم آور نیست و همه در زندگی شان با احساسات مختلف درگیر میشوند.با این کار او همدردی کردن با دیگران را هم یاد میگیرد. حتی والدین میتوانند از این ابراز همدردی با فرزندشان کمک بگیرند: «میدانم که برایت خیلی سخت بود، نمراتت در امتحانات این دوره ضعیف شد، اما الان وقت حرف زدن است، میتوانیم این ترم جبران کنیم با کمک هم، نمرات ضعیف را به قوی تبدیل کنیم»
*اختلاف در خانواده/ به نوجوان تان زیاد بگویید دوستت دارم
خیلی از نوجوانان به دلیل اختلافاتی که در خانوادهشان وجود دارد ، از خانه به جمع دوستان پناه میبرند. درست است که پیوستن به گروههای دوستانه در این دوران با اهمیت است اما انتخابهای اشتباه در بین دوستان عموما از سوی نوجوانهایی صورت میگیرد که در خانههایشان نیز آرامش ندارند و مدام میخواهند از خانه فراری باشند یا به جمع دوستان یا حتی اعتیاد پناه میبرند!
نوری میگوید: «نوجوانی از این جهت هم حساس است که خود نوجوان در ثبت جزئیات بسیار دقیق و حساس میشود، آنقدری که یک جروبحث در خانه از سوی پدر و مادر ممکن است یک نوجوان را به هم بریزد و آشفته کند و او را به سمت چیزهای دیگر سوق دهد، در هیچ دورهای این اندازه آسیب رسان نیست. نوجوان در این شرایط حس میکند در خانه امنیت ندارد و باید به جای دیگری برای امنیت و آرامش خود پناه ببرد که عموما هم این دست نوجوانها به گرداب آسیبهای اجتماعی میافتند و یا غرق میشوند»
در یک تحقیق از چند نوجوان که انتظارات شان را از پدر و مادر مطرح میکردند، این موارد بیش از همه گفته شده بود: «دوست داشتم والدینم بیشتر در بحثهای دوستانهام شرکت کنند، با ما شوخی کنند، بخندند، آهنگ گوش دهند، کارهایم را زیر ذره بین قرار ندهند، مرا داوری نکنند یا به خاطر مسائل جزئی سرزنشم نکنند، جلوی دوستانم تحقیرم نکنند و خلاصه به من احترام بگذارند.
از چند نوجوان بزه کار که در مراکز بازپروری نگه داری می شدند، وقتی مصاحبه به عمل آمد، از سوی آنها مطرح شد که میگفتند از نظر والدین آنها این نوجوانها نادان و ابله بودند و اصلا آنها را نمیدیدند و نمیتوانستند خود را جای نوجوانشان بگذارند.
نوری میگوید: «نوجوانی دوره زودرنجی و حساسیت است، والدین باید صبور باشند و نوجوانشان را درک کنند و عقایدش را تحقیر نکنند. این درک کردن به معنای این نیست که شما اجازه دهید نوجوان هر کاری بکند ، بلکه به معنای صحبت کردن درباره رفتارهای مختلف درست و نادرست او با بیانی صمیمی و مهربان است. اینکه اگر نوجوان کار درستی انجام داد، تشویق شود و اگر اشتباهی کرد ، بدون تحقیر و با احترام با او دربارهاش صحبت شود.
به کرات شنیدیم که نوجوانها مطرح میکنند ، والدین شان تنها سخنگو هستند و اصلا اجازه نمیدهند که آنها هم صحبت کنند و نظر بدهند، نقد کنند و حق انتخاب داشته باشند درحالی که این اشتباه است. اگر به حرف نوجوانتان گوش دهید قطعا او جایی پیدا میکند که حرف هایش را میشنود و آنجا ممکن است مکان خوبی برایش نباشد. والدینی که به فرزندانشان اجازه صحبت نمیکنند او را در یک بحران افسردگی یا اضطراب فرو میبرند و در آینده هر دو آنها پشیمان خواهند شد.
نکته دیگر اینکه نوجوانان علاقه به گرفتن مسئولیت دارند، به آنها مسئولیت بدهید و با برنامه ریزی کمک شان کنید که از پس مسائلشان بربیایند. دوستانشان را بشناسید و آنها را در مسیر انتخاب دوست خوب کمک کنید.»
برگردیم به مثال اول بحث و داغی که شهادت حمیدرضا الداغی بر دل خانوادهاش گذاشت، اگر والدینی در جامعه باشند که به حرف نوجوانشان گوش دهند، با او دوست باشند و او را مورد بازخواست قرار ندهند، نگرانیهایش را کم کنند و در نهایت با فرزندانشان همدرد باشند، خیلی از مفسدهها و مشکلات پیش نمیآید، خیلی از این دست آسیبهای اجتماعی کم میشود و در نهایت اینکه به نوجوانتان محبت کلامی کنید و زیاد به او بگویید دوستش دارید.