ر روزهایی که کسب و کارها بسیار سخت به حیات خود ادامه میدهند و بخش زیادی از آنها رو به تعطیلی گذاشتهاند، راهاندازی کسب و کار موضوع پیچیدهای به نظر میرسد. شاید کمتر کسی باور داشته باشد که در این شرایط هم میتوان کسب و کاری را ایجاد کرد و در مسیر موفقیت گام برداشت. «هاتف سیدپور»، مترجم کتاب اصول راهاندازی کسب و کار موفق معتقد است «در دنیای امروز باید کسب و کاری راه انداخت که فقط یک شغل نباشد؛ بلکه کسب و کارهای دنیای امروز مزیتهایی دارند که دیگر مدیران خود را خسته و فرسوده نمیکنند و این قدرت را دارند که بدون حضور او هم تولید ثروت کنند.» مشروح صحبتهای او را این مصاحبهی اختصاصی بخوانید .
در شرایط کنونی کشورمان و حتی جهان، راهاندازی کسب و کار و داشتن یک کسب و کار موفق کمی سخت به نظر میرسد. از سوی دیگر راهاندازی کسب و کاری که بر پاشنه موفقیت بچرخد، کمی دور از ذهن است. این کتاب چگونه به سوال کسانی که طالب کسب و کار موفق هستند، پاسخ میدهد؟
در ابتدا باید بگویم که در هر شرایطی موفقیت دور از ذهن نیست. افرادی نمیتوانند موفقیت را به دست آورند که آن را باور ندارند. زمانی تعریف راهاندازی کسب و کار، تاسیس یک کارخانه، یک کارگاه یا راهاندازی یک فروشگاه و یا هر تولیدی دیگری بود؛ اما دنیای جدید، جهان کسب و کارهای موفق است. جهان با عصر دودکشها خداحافظی کرده و کسب و کارها دیگر از الگوهای قدیمی و روشهای منسوخ پیروی نمیکنند. در گام نخست نویسنده در این کتاب تلاش میکند تا به مخاطب بیاموزد که وقتی یک کسب و کار راهاندازی میکنید، فقط به فکر ایجاد یک شغل برای خود نباشید. بلکه کسب و کار باید به گونهای پی ریزی شود که بدون حضور مالک و بدون دغدغه جدی برای او ثروت آفرینی کند. راهاندازی کسب و کار به معنای ایجاد یک شرکت مستقل و دارای چرخه مدیریتی درست است.
این کتاب نتیجه تحقیق و بررسی دیوید فینکل و استیفانی هارکنس در زمینه شکستها و موفقیتهای کسب و کارها است. البته فینکل پیش از این هم کتابهایی در زمینه مدیریتی و کسب و کار به رشته تحریر درآورده است. به هر حال این کتاب به مخاطب از بزرگترین چالشهایی که کارآفرینان با آن مواجه هستند صحبت میکند و راههای داشتن یک کسب و کار سطح سومی را به آنها آموزش میدهد.
از نظر نویسندگان بزرگترین چالشی که کارآفرینان با آن رو به رو هستند، چیست؟
یکی از بزرگترین چالشهایی که کارآفرینان دارند، این است که آنها در هفته ساعتهای بسیار طولانی کار میکنند. برای مثال تحقیقی که در هاروارد بیزنس چاپ شده نشان میدهد که مالکان کسب و کارها به طور میانگین ۷۲ ساعت در هفته کار میکنند. این فعالیت سنگین و مداوم منجر به خستگیهای جسمی و روحی شده و کسب و کار را از مسیر موفقیت به دور میکند. این کتاب تاکید دارد که کسب و کارها باید به سطحی برسند که بدون حضور مالک هم کسب ثروت کرده و نیازی به حضور شبانه روزی کارآفرینان نباشد.
منظور از کسب و کار سطح سومی چیست؟
کسب و کار سطح سومی طوری ایجاد و پایه ریزی میشود که کارآفرینان تیمها و سیستمهایی را در اختیار دارند که از طرف آنها تمامی کارها را پیش میبرد و دیگر نیازی به حضور مداوم و همیشگی کارآفرینان نیست. به عبارت دیگر، موفقیت یک کسب وکار در گرو حضور کارآفرین نیست و کسب و کار میتواند مستقل از مالک به حیات و موفقیت خود ادامه دهد. در نتیجه کارآفرین این فرصت را پیدا میکند تا برای گسترش کسب و کار اقدامهای جدی و پیگیرانهای را داشته باشد. حتی یک کسب و کار موفق این انگیزه را به مالک خود میدهد که آن را با کسب و کارهای موفقتر و بزرگتری ادغام کرده و برای توسعه فعالیتهای برنامه ریزی کند.
داشتن چنین کسب و کاری چگونه محقق میشود؟
اجازه بدهید مثالی بزنم. نویسنده در کتاب میگوید که تکنولوژیهای جدید این امکان را برای خلبان فراهم میکند تا در پروازهای طولانی و یا در صورت لزوم سیستم هواپیما را به صورت خودکار تنظیم کنند. در حالت خودکار تنها کاری که خلبان انجام میدهد این است که پنلها را کنترل کرده و در صورت مشکل خاصی وارد عمل شود.
این سیستمها در گذشته وجود نداشت. بسیاری از کسب و کارها هم مانند همین موضوع هستند. کسب و کارها باید دارای سیستم خودکار باشند و یک مدیر برای نظارت و یا کنترل و پیشگیری از بحرانها داشته باشند. در گذشته کارآفرینان به تنهایی کنترل و مدیریت تمامی امور کسب و کارها را بر عهده میگرفتند. بسیاری از این افراد کسب و کارهای موفقی داشتند و ثروت فراوانی هم به دست میآوردند؛ اما در زندگی حالت آسایش را تجربه نمیکردند.
بار بسیار سنگینی بر دوش صاحبان کسب و کارها بود و احساس آرامش و آسایش روز به روز از آنها دورتر میشد. در دنیای امروز کسب و کارهایی موفق هستند که صاحب کسب و کار هم ثروت اندوزی کند و هم بتواند با کیفیت بسیار بالایی به زندگی و امورات شخصی خود بپردازد. اینجاست که میتوان گفت یک کارآفرین دارای کسب و کار سطح سومی است. در کسب و کار سطح سومی یک سیستم تعریف میشود و این سیستم در غیاب صاحب کسب و کار هم میتواند مسیر رشد و موفقیت را پشت سر بگذارد.
این کسب و کارها چطور ارزش آفرینی میکنند؟
نویسنده در کتاب تاکید میکند که وقتی میتوان به ارزش آفرینی یک کسب و کار سطح سومی پی برد که بخواهید آن را به فروش برسانید. چرا که در زمان فروش یک شرکت سطح سومی، خریداران بالقوه با شرکت و کسب و کاری مواجه میشوند که روی پای خود ایستاده و مستقل از مالک خود کار میکنند. این سیستمها و کارکنان هستند که کسب و کار را میچرخانند، نه شخص مالک. حتی یک کسب و کار سطح سومی در زمان فروش هم میتواند برای کارآفرین ایجاد ثروت کند.
مهمترین درسی که کتاب به مخاطب در رابطه با راهاندازی کسب و کار سطح سومی میدهد چیست؟
این که شرکتهای سطح سومی را میتوان با سرعت بیشتری توسعه داد. وقتی یک کارآفرینان کنترل کامل بر کسب و کار سطح سومی خود داشته باشد این امکان را ایجاد میکند تا کارآفرین در دورههای زمانی کوتاهتری رشد و ترقی کسب و کار خود را ببیند. داشتن کسب و کار سطح سومی این فرصت را به وجود میآورد که برای جهش سریعتر آن برنامهریزی شود. همچنین کسب و کارهای سطح سومی مستقل از مالک به کارکنان احساس امنیت بدهد و فرصتهای معتددی برای رشد کارکنان فراهم کند.
نویسنده در کتاب تاکید میکند که کسب و کار موفق به میزان قابل توجهی باثبات و کم نوسان است.
چرا؟
کسب و کارهای سطح سه به دلیل عدم وابستگی به مالک و کارآفرین خود به این توانایی دست پیدا میکنند که متکی به یک نفر نباشند و تمامی امور به چند نفر کلیدی وابسته نیست. در این حالت با خروج یا نبود یک نفر از اعضای کلیدی، کسب و کار با چالش رو به رو نمیشود و همچنان به روند عادی و طبیعی خود ادامه میدهد.
مهمترین پاسخی که این کتاب میتواند به مخاطبان خود در زمینه راهاندازی کسب و کار موفق بدهد، چیست؟
در دام الگوها و روشهای منسوخ قدیمی نیفتند. برای مثال در گذشته کنترل منابع در کسب و کارها یک اصل به شمار میرفت. حال اینکه در اصول راهاندازی کسب و کار موفق مخاطرات منترل نکردن کسب و کار، یعنی برباد رفتن منبع درآمد و از بین رفتن موفقیتهای کسب شده مرحله به مرحله آموزش داده میشود. کسب و کارهای جدید دیگر نیازی به این ندارند که کارآفرین تمام زمان خود را برای ادامه حیات کسب و کار و تولید ثروت صرف کند