تصمیمی دشوار و سخت بود. پدر و مادر باید برای اهداء عضو دخترک یکییک دانهشان تصمیم میگرفتند. والدین «باران حسینی» دخترک ۱۰ ساله ای است که دچار مرگ مغزی شده بود. در این گزارش با «قاسم حسینی» پدر باران و «عطیه منتظری» مادر باران عزیز به گفتوگو نشستیم تا از حس و حالشان بعد از رضایت به اهداء عضو دُردانه فرزندشان برایمان بگویند.
«تصمیمی بس دشوار و سخت بود. تصمیمی که پدر و مادر برای دخترک یکییک دانهشان باید میگرفتند. دخترکی که مادر هنوز برایش امیدها پدر برایش آرزوها داشت. اما حالا دچار مرگ مغزی شده. چشم و چراغ خانه بود و حالا خانه بدون او خانه که هیچ دنیا هم برایشان تاریک و سوت و کور شده بود. اما باید پدر و مادر تصمیمشان را میگرفتند؛ تصمیمی سرنوشت ساز.
تصمیمی که با یک «آری»، خانه پنج پدر و مادر دیگر را روشن میکرد و چند خانواده دیگر را خوشحال و مسرور میکرد؛ یا با یک «خیر»، هم خانه خودشان را خاموش و هم خانه آن پنج نفر را. سخت بود و هست برای خانوادههایی که قصد دارند، کالبد وجودی عزیزِ خود را ببخشند.
اما در نهایت تصمیم سرنوشت ساز گرفته شد، با تأمل بر اینکه با این کار چه آرامشی برای خودشان و عزیز از دست رفتهشان به ارمغان میآید. این چند سطر تنها چند ثانیه حس و حال پدر و مادر «باران حسینی» دخترک ۱۰ ساله ای است که دچار مرگ مغزی شده است. والدین دخترک باید برای اهداء زندگی از وجودِ نازنین دخترک شان تصمیم میگرفتند. با «قاسم حسینی» پدر باران و «عطیه منتظری» مادر باران عزیز به گفتوگو نشستیم تا بدانیم چگونه عشق و زندگی را به همنوعان خود هدیه دادهاند و از حس و حالشان بعد از رضایت به اهداء عضو دُردانه فرزندشان برایمان بگویند.
*اگر رضایت نمیدادم، شاید خودم را هیچ وقت نمیبخشیدم
«قاسم حسینی» پدر باران، پیداست ۳۸، ۳۹ سال بیشتر ندارد، اما از دست دادن دخترک زیبایش تارهای سفید را مهمان موهایش کرده است. دنیای پدر و دختری حرفهای زیادی برای گفتن دارد، آن هم برای باران و پدرش که رابطه عمیق پدر و دختری داشتند. از او میپرسیم در زمان تصمیمگیری برای اهداء اعضای بدن دخترک نازنینشان حال هوایشان چطور بود، میگوید: «در زمان اهداء عضو باران خیلی ناراحت بودم و احساس غم داشتم. دلم راضی به انجام این کار نمیشد. گفتم: نه. اما آن نه، دلم را قرص نکرده بود و آرامش نداشتم. آن نه، از ته دلم نبود و با آن خوشحال نبودم.آرامش امروزم را مدیون تصمیم درست آن لحظه آخر هستم.
پدر باران، معتقد است با اهداء اعضای دخترش جان بخشیده است و اکنون احساس میکند باران در کنارش است. او میگوید:« اگر رضایت نمیدادم، شاید خودم را هیچ وقت نمیبخشیدم.»
۳ ماه از تولد ۱۰ سالگی باران میگذشت که از مادرش خواست برایش کارت اهداء عضو بگیرد.
* باران از ۱۰ سالگی به دنبال کارت اهداء عضو بود
«عطیه منتظری» مادر باران، از دخترکش برایمان میگوید: «۳ ماه از تولد ۱۰ سالگی باران میگذشت که کارت اهداء عضو من گم میشود و باران کارت را در خانه پیدا میکند و از من میپرسد: مامان به بچهها هم کارت اهداء عضو میدهند؟ من که از این سوال او شوکه شده بودم، گفتم: بارانم نمیدانم. اما باران با تاکید به من گفت: حتما بپرس و فردا و پس فردا و هفته بعد هم مدام این سوال را از من میپرسید. من دوست نداشتم دخترک کوچکم در این فکر باشد، اما او مدام از من سوال میکرد. بعد از چند وقت بدون اینکه از کسی پرسیده باشم و پیگیری کرده باشم، گفتم: سن شما کم است به بچهها کارت اهداء عضو نمیدهند.
تنها ۳ هفته بعد از این صحبت هایمان، باران مرگ مغزی شد. ابتدا با یک سردرد ساده بدون هیچ علائمی به بیمارستان رفتیم و بعد از اسکن و آزمایشها مشخص میشود تومور مغزی پیشرفته دارد. بارانم در بیمارستان بستری شد. بعد از تزریق دارو برای درمان دخترکم، او تشنج کرد. ما شوکه بودیم. از زمان متوجه شدن بیماری تا مرگ مغزی بارانم تنها ۵ روز طول کشید.» پدر باران با فهمیدن خواسته قلبی باران برای اهداء عضو، عاقبت قبول کرد که اعضای فرزندش را اهداء کند.
*اگر خواسته باران را انجام ندهیم، چگونه جوابگوی او باشیم؟!
با توجه به خواسته قلبی باران و پدر و مادرش از همان ابتدا که متوجه مرگ مغزی باران شدند، با دلی آکنده از غم برگه اهداء عضو را امضا کردند، اما بعد از ۲ ساعت پدر باران پشیمان شد. مادر باران میگوید: «بعد از اینکه پدر باران فهمید دخترمان چندین هفته قبل از مرگ مغزیاش مدام اصرار داشت که برایش کارت اهداء عضو بگیریم و همسرم باورش نمیشد. اما با شنیدن خواسته قلبی باران عاقبت قبول کرد که اعضای فرزندمان را اهداء کنیم.»
مادر باران که خودش مربی پرورشی است، دائما در کلاسهای درس به دانشآموزانش از بخشندگی و بخشنده بودن صحبت میکند و از آنها میخواهد گذشت داشته باشند. هر هفته در مورد یک موضوع از کرم و بخشش صحبت میکند. او با همین اقدامات در زمان تصمیم گیری اهداء اعضای فرزندش به همسرش گفت: «من خودم دائما از بخشندگی حرف میزنم، الان وقت عملی کردن صحبتهای خودم است. به همسرم گفتم باران چنین میخواست اگر خواسته باران را انجام ندهیم فردا روز چگونه جوابگوی او باشیم؟!»
باران در نقاشی آخرش تصویر آرزویش را میکشد؛ بالای دفتر عکسی از امام میکشد و کنارش مینویسد: «ظهور آقا امام زمان (عج) و پایین دفترش عکس خانوادهای را میکشد و کنارش مینویسد سلامتی خانوادهام!» این دو آرزوهای دختر کوچک بود.
* یک باران داشتم، اما اکنون ۵ فرزند، مثل باران دارم!/اعضا دخترم قرار بود زیر خاک بپوسد، اما حالا به ۵ نفر دیگر زندگی بخشیده
نقاشیهای باران در دستان مادر خودنمایی میکند. اشک شوق در چشمهای مادر و خنده شیرین بر لبانش و رضایت در صورتش جاری است. او با اشاره به آخرین نقاشی باران میگوید: «۷ ماه پیش با شروع سال تحصیلی آموزگار باران از دانشآموزان میخواهد، آرزوهایشان را نقاشی کنند؛ باران دفتر خطدار مشق خود را به دو قسمت تبدیل میکند و در بالای دفتر عکسی از امام میکشد و کنارش مینویسد: ظهور آقا امام زمان (عج) و پایین عکس خانواده میکشد و کنارش مینویسد سلامتی خانوادهام! این دو آرزوهای دختر کوچک من بود.»
از دست دادن فرزند مصیبت سختی است، اما مادر باران میگوید: «دل تنگ هستم، اما غمگین و ناراحت نیستم. گریه میکنم، اما گریه من از غصه نیست، مگر میشود مادری فرزند از دست دهد گریه نکند. گریه من از دل تنگی است. من یک باران داشتم اعضا او اهداء شد؛ قطعا اکنون ۵ فرزند، مثل باران دارم. زمانی که اقدام به اهداء عضو باران کردیم خیلی بازخورد داشتیم از اطرفیان. همه مخالف این عمل ما بودند و برخورد خوبی با ما نکردند. صبر و تحمل کردیم و وظیفه خود را انجام دادیم. مهم این است که با این عمل حال ما بسیار خوب است.»
مادر باران نفس راحتی از عمق جان میکشد و با یک خدارا شکر میگوید: «اعضا دخترک من قرار بود زیر خاک بپوسد، اما الان به ۵ هموطن و هم نوعش زندگی بخشیده است؛ امید به زندگی را در ۵ خانواده مایوس زنده کرد. همین برای ما کافی است.»
* اگر جان انسانی را نجات دهید، گویی تمام مردم را نجاد دادید
تنها راه ادامه حیات برای بیماران مبتلا به نارسایی پیشرفته قلب و کبد و بهترین درمان برای مبتلایان به نارسایی کلیه، پیوند عضو است، تنها کسانی که دست به این کار خیرخواهانه میزنند و با اهداء عضوِ عزیز خود جان این بیماران را که در لیست انتظار اهداء عضو هستند، نجات میدهند، شیرینی این لحظه را میتوانند حس کنند. به این فکر کنیم که هر کدام از ما ممکن است در طول مسیر زندگی؛ اهدا کننده عضو یا اهدا گیرنده عضو محسوب شویم، تنها با افکار زیبا است که مسیر سخت زندگی را برای یکدیگر هموار خواهیم کرد.
در دین مبین اسلام هم حفظ جان مردم به ویژه جان هر مسلمانی اهمیت بسیاری دارد. برای حفظ و زندگیبخشی به انسانی میتوان به این آیه قرآن اشاره کرد که خداوند پس از بیان اینکه هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فسادی در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و میفرماید: «هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است».
در همین راستا میتوان اهداء عضو را یکی از مصادیق این آیه شمرد.
در بیمار مرگ مغزی، قابلیت برگشتپذیری برای سلولهای مغزی وجود ندارد.
* ایران در زمینه اهدای عضو در جایگاه ۲۹ جهان و در منطقه جایگاه نهم است
«مهدیه حضرتی» مسئول تیم شناسایی اعضا و فراهمآوری نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و بیمارستان مسیح دانشوری در نشست فرهنگی ترویج امر اهداء عضو از موارد مرگ مغزی،میگوید: «به نظرم در سالهایی که در این رشته و امر مهم فعالیت دارم؛ مهمترین مساله که باید به آن توجه کنیم تفاوت کما و مرگ مغزی است که در مورد دوم قابلیت برگشتپذیری برای سلولهای مغزی وجود ندارد. لازم است بین کما و مرگ مغزی تفاوت قائل شد و ما را در این زمینه امین خود بدانید. برای بیمار دچار مرگ مغزی و جهت اطمینان از این اتفاق، معاینات متعددی انجام میشود.»
او خطاب به خانوادههای بیماران دچار مرگ مغزی میگوید:«ما همدرد شما هستیم ولی میشود برای بیمار مرگ مغزی که دیگر امیدی به بازگشت او وجود ندارد، کارهای بزرگی کرد. متاسفانه آمار عدم رضایت در بین خانوادههای دارای بیماران مرگ مغزی با وجود اینکه گفته میشود ایرانیها نوعدوست هستند بالاست. از ۱۸۰ مورد مرگ مغزی ۶۵ مورد رضایت ندادند و این باعث شد ۲۰۰ نفر جان خود را از دست بدهند. ایران در زمینه اهدای عضو جایگاه ۲۹ جهان و در منطقه جایگاه نهم را دارد.»
مرگ مغزی یک اتفاق و وقوع است، اما اهداء عضو یک انتخاب است. هر بیمار مرگ مغزی میتواند به ۸ نفر زندگی دوباره ببخشد.
*هر بیمار مرگ مغزی میتواند به ۸ نفر زندگی دوباره ببخشد
دکتر «احسان علی بیگی» مدیر فرهنگی و توسعه ارتباطات واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوند دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و بیمارستان مسیح دانشوری هم در این نشست، میگوید: «مرگ مغزی یک اتفاق و وقوع است، اما اهداء عضو یک انتخاب است. هر بیمار مرگ مغزی میتواند به ۸ نفر زندگی دوباره ببخشد. ۵ میلیون نفر در کشور موفق به دریافت کارت اهداء عضو شدهاند. با دریافت کارت اهداء عضو، این فرصت را به خود و خانوادهها میدهید که ببخشید.»
* اهداء عضو، مجنون شدن است در عرصه سخت!
داستان اهداء عضو، مجنون شدن است در عرصه سخت، داستان روح تعالی است، نوعی عاشقیت خاص، خانوادههای ایثارگری که با گذشت و بخشیدن اعضا و جوارح عزیزانشان، ناامیدی مطلق عزیزان همنوع خودشان را که نیازمند به عضو هستند به امید دعوت میکنند و سرور وصف ناپذیری به زندگی این عزیزان هدیه میدهند، هدیهای ابدی که چه دشوار است پیدا کردنش و چه دشوار تصمیم گرفتن این انتخاب و چه مصمم است این اراده وصفناپذیر.