– زلاتان: فقط خدا می‌داند.
– خبرنگار: کمی سخت است که این سؤال را از خدا بپرسیم.
– زلاتان: چرا؟ شما همین الان دارید به او نگاه می‌کنید.
این جملات از زبان کسی بیان شده که هیچ‌گاه هیچ متر و معیاری را در فوتبال قبول نداشت و همیشه خودش را خدای فوتبال می‌نامید.
«زلاتان ابراهیموویچ» مرد خوش قد و قامت و خشن سوئدی که به قول خودش این خشونت نتیجه‌ی القای رسانه‌هاست وگرنه از نزدیک همه چیز فرق می‌کند، در سن ۴۱ سالگی در ورزشگاه «سن سیرو» زیر عزت خورد کننده‌ی هواداران میلان با چشمانی اشک‌بار از فوتبال خداحافظی کرد.
بیان این سه جمله قطعاً یکی از سخت‌ترین لحظات زندگی یک فوتبال‌دوست است. سرتاسر زندگی زلاتان سرشار از اتفاقاتی بود که او را به سمت نامعمولی بودن پیش برد و دیدن این اشک‌ها از مرد ضربات غیرمتعارف به سمت دروازه‌ها و گل‌های باورنکردنی در تورنمنت‌های بزرگ قلب فوتبال را برای همیشه شکست.
پیوند خوردن با «رایولا» مدیر برنامه‌ی فقید دنیای فوتبال که به واقع مار خوش خط و خالی در عرصه ی ترانسفر بازیکنان بود خود گواه این بود که قرار است زلاتان روالی خلاف آن چیزی که دیگر غول‌های دنیای فوتبال دنبال کرده اند را دنبال کند.
پس از رسوایی «کالچوپولی» بود که مکالمات بین رایولا و لوچیانو موجی مدیر وقت یوونتوس منتشر شد و در آن پرده از ماجرایی برداشته شد که زندگی ایبرا را پیچیده‌تر از چیزی کرد که می‌توانیم تصور کنیم.
در آن مکالمه موجی از رایولا می خواهد که اجازه ندهد زلاتان سر تمرین آژاکس برود و او را در خانه حبس کند تا انتقال او به بیانکونری سرعت بگیرد.
اما شک نکنید که او نیازی به حبس شدن نداشت چرا که قائله‌ی «فن در فارت» و خطایی که در بازی دوستانه‌ی هلند و سوئد انجام داد که از نظر خیلی‌ها جز خودش به عمد انجام شده بود روند انتقالش از آمستردام به تورین را سرعت بخشید.
گرچه او مدعی شد: که یک بار برای همیشه می‌گویم که من این کار را ازعمد نکرده‌ام اما اگر به این رفتار ادامه دهید جفت پاهای «فن در فارت» را می‌شکنم.

زلاتان یک یاغی به تمام معنا در تمام مراحل زندگی بود که نداشتن هیچ حد و مرزی را نشانه‌ی پیروزی می‌دانست و مصداق این مطلب اینجاست که نقطه‌ی اتصال «زلاتان» و «مورینیو» جایی بود که ژوزه به هلنا سگر همسر زلاتان گفت: «هلنا تو از امروز یک ماموریت داری، به زلاتان غذا بده، بگذار بخوابد و شاد باشد».
این میزان بی‌پروایی مورینیو همان چیزی است که ایبرا شیفته‌اش بود و به واسطه‌ی آن پرواز کرد.
عقابی که هیچ وقت با هیچ کس دوست نبود و هیچ وقت کسی را بالاتر از خودش تحسین نکرد و معتقد بود رقابت برای بهترین بازیکن دنیا شدن از رتبه‌ی دوم شروع می‌شود چرا که رتبه‌ی نخست از آن «زلاتان ابراهیموویچ» است.
او هیچ وقت نیاز نداشت که زیر سایه‌ی کسی پرواز کند کسی که وقتی «لبران جیمز» اسطوره‌ی افسانه‌ای بسکتبال «ان بی ای» و «لیکرز»، لباسش را به عنوان یادگاری برای او فرستاد او لباس «لبران» را امضا کرد و مجدداً به او بازگرداند تا یادآوری کند که از او بزرگ‌تر است.
کسی که وقتی گریست «ساندرو تونالی» و دیگر رفقایش، همسرش که از نظر او قوی‌ترین زنی‌ است که می‌شناسد و یا حتی ت«یفوسی‌های روسونری» که نزدیک‌ترین هوادارن تاریخ به او هستند هم گریستند چرا که هیچ‌کس نمی‌خواست روزی را ببیند که گونه‌ی قوی‌ترین فوتبالیست تاریخ تر می‌شود.
کسی که در هر دو تیم اینتر و میلان بازی کرد اما هیچ‌گاه دلیل تنفر برخی از هواداران فوتبال در ایتالیا این نبود بلکه زبان سرخی بود که هیچ‌وقت سر سبزش را به باد نداد.
یکه‌تازی که در آخرین لحظات احساسیش درون زمین فوتبال هم اشک‌هایش را پاک کرد و جواب هو کردن‌های هوادارن «هلاس ورونا» را این گونه داد:
«به هو کردن ادامه دهید، این بزرگ‌ترین لحظه سال شماست چون دارید من را تماشا می‌کنید.»
او از معدود بازیکنانی بود که هیچ‌وقت گواردیولا را تحسین نکرد و او آخرین کسی بود که طلسم اشک‌هایش در این فوتبال شکست و لحظه‌ای غم‌انگیزتر از این را شاید خیلی‌ها دیگر درون مستطیل سبز به خودشان نبینند.
چه توصیف درستی بود طرح سرامیکی هواداران تیفوسی میلان:
«بدرود زلاتان کبیر»