تهیهکننده سریال «گیلدخت» با بیان این که جای سریالهای عاشقانه در تلویزیون خالی است، گفت: در مورد موضوع عشق در این سریال قبل از پخش و در فرایند تولید خیلی حرفها شنیدیم. ما برای ساخت سریال عاشقانه نباید سرمان پایین باشد.
به گزارش پایگاه خبری هیچ یک _ تعدادی از عوامل سریال گیلدخت شامل میترا رفیع و رضا اکبرپور (بازیگران)، محمدرضا شفیعی (تهیه کننده) و مجید آسودگان (فیلمنامهنویس) با حضور در ایرنا در نشستی خبری شرکت کردند و به سوالاتی پیرامون این سریال پاسخ دادند.
محمدرضا شفیعی که از تهیهکنندگان پرکار تلویزیون است، پیش تر سریالهایی چون «وضعیت سفید»، «فاصله ها» و «نوار زرد» را تهیه کرده است. با این تهیهکننده درباره روند تولید سریال «گلیدخت» و مشکلات و بازخوردهای آن صحبت کردیم. مشروح این گفتگو در ادامه آمده است.
شما چند سریال طولانی در کارنامه دارید. برداشت اولیه این است که مردم عجول شدهاند و حوصله دیدن سریالهای با قسمتهای زیاد را ندارند. اما تجربه نشان میدهد این گونه سریالها معمولا موفق بودهاند. در شروع مصاحبه از دشواریهای ساخت سریالهای طولانی بگویید.
در ساخت سریال طولانی متاسفانه به خاطر نمونههای بدی که در ایران داشته، شائبهای پشت آن است و تصور بر این است که که به این نوع سریالها آب میبندند یا به خاطر نداشتن قصه طولانی میشود. ولی واقعیت این است که سریال طولانی جذاب نوشتن کار بسیار سختی است. خدا آقای بهبهانی نیا را رحمت کند. داشتیم سریال فاصله ها را با ایشان کار می کردیم که جزو سریال های طولانی تلویزیون بود و هر شبی بود. در جلسه ای مثالی زد که خیلی جالب بود و گفت می خواهید ساختمان ۴ طبقه بسازید چرا اینقدر وقت و هزینه برای فونداسیون (پی) آن می گذارید؟ یک بار هم می خواهید یک ساختمان ۳۰ طبقه بسازید. آن موقع چقدر برای فوندانسیون هزینه کرده و چقدر زمان میگذارید؟
هر اندازهای تعداد قسمت های آن بیشتر باشد به همان اندازه در بخش زیرساخت و گسترش داستان که شامل طرح و ایده و سیناپس داستان می شود باید وقت بیشتری گذاشت.
به خاطر همین بود که نویسنده در سریال برف بی صدا می بارد که زیرساخت یک سریال ۲۰۰ قسمتی را گذاشته بود نزدیک سه سال و نیم تا ۴ سال روی طرح و سیناپس کار می کرد. فصل اول را در صد قسمت نوشت و ۱۰۰ قسمت آن هم ساخته نشد. برای سریال «گیلدخت» هم همینطور است. بخش ابتدایی سریال طولانی متاسفانه نه دیده و نه ساخته می شود. چون طرح و سیناپس ساخته نمیشود و فیلمنامه است که ساخته می شود. چون در آن چیزی اتفاق نمیافتد زمانی هم برای آن قائل نیستند. ولی واقعا زیرساخت مهم است. چون می گوید ایده یا طرح چند قسمت خواهد شد و محتوا در چند قسمت می تواند جذاب بوده و کشش داشته باشد.
فیلمنامه گیلدخت ۴۷ تا ۴۸ قسمت است. معمولا باکس (جدول پخش) سریالهای آخر هفته ای ۶۰ قسمتی بسته می شد. زمانی که تصمیم گرفته شد باکس آن تغییر کند همان سریال چهل و هفت تا چهل و هشت قسمتی را در ۶۰ قسمت مونتاژ (تدوین) کردیم و خروجی کار همان فیلمنامه بود.
این موضوع هم به خاطر مقدورات صدا و سیما بود که هر کدام از باکسها گرفتاریهایی دارد. به خبر، قبل و بعد از خبر می خورد و محدودیت های زمانی دارند و این دست ما نیست.
آن حمایتی که باید از این جنس کارها برای ماندگاری شود نمی شود. اگر هم شده مال خود آدم ها بوده است آدمهاست
آقای بهبهانینیا سریال ۹۰ قسمتی نرگس را نوشت. این سریالها دنباله دار بودهاند. سریال مهران مدیری فضایش اپیزودیک بود. ولی سریال دنباله دار تک قصه است. چند نفر داریم که می توانند سریال طولانی و جذاب بنویسند؟ اینها باعث محدودیت می شود و کسی وقت نمی گذارد. سال ۹۲ کار سریال گیلدخت را شروع کرده ایم و اکنون در سال ۱۴۰۲ هستیم. معنای آن این است که یک تیم یک دهه از عمر خود را سر کاری بگذارند که شاید بشود و شاید نشود.
آن حمایتی که باید از این جنس کارها بشود که ماندگار شود نمی شود. اگر هم شده مال خود آدم ها بوده است. سیستم مدیریتی ما در این زمینه خیلی نقص دارد و اگر کاری مانند گیلدخت به ثمر می رسد و موفق بوده مال خود آدمهاست. همت آقای آسودگان و بهبهانی نیاهاست که برای آن اهمیت قائل شده و وقت می گذارند. سیستم مدیریتی ما اصولا به سمت حمایت از این کارهای ماندگار حرکت نکرده و نمیکند.
شما از دو بازیگر که چهرههای مشهوری نبودند برای نقش گلنار و اسماعیل استفاده کردید. انگیزهتان از این انتخاب چه بود؟
یکی از وظایف همه آثار فرهنگی که در قالب حرفه ای ساخته می شود همین است. ما در همه بخش های حرفه ای فیلمسازی لازم داریم مدام آدمهای جدید به تیم ها اضافه شود. فیلم بردار این کار ما هم اولین فیلمبرداری مستقلش بود. او سالها دستیار بوده تا چنین کار بزرگی به او سپرده شود.
بازیگری از بخش هایی است که می تواند روی حیات یک فیلم اثرگذار باشد. با بازی بد یک بازیگر که یکی از نقش های اصلی یک سریال است فیلم ضربه میخورد. سال ۸۶ یا ۸۷ با آقای عسگرپور سریالی به نام جراحت را میساختیم.
تصیمیم گرفتیم بازیگران دختر و پسر را از افرادی که تاکنون کار بازیگری نکرده اند یا کم بازی کرده اند انتخاب کنیم. از افراد زیادی تست گرفته شد. اما هیچ کدام از آنها برای این کار انتخاب نشد. بعد ناگهان مرحوم امین تارخ با من تماس گرفت و گفت شنیده ام می خواهی سریال بسازی. آلبوم برایت بفرستم؟ گفتم بفرست یک آلبوم فرستاد که عکس ۱۵ تا ۲۰ دختر و پسر در آن آلبوم بود. از چهره پنج نفر از آنها خوشم آمد. با آنها تماس گرفتم. هستی مهدویفر و امیر حافظ که نقش کاراکتر پسر بود و تاکنون جلوی دوربین نرفته بودند را از بین این افراد انتخاب کردم. اتفاق خوبی افتاد. هر چقدر در ساخت سریال جلو می رفتیم فهمیدیم انتخابم درست بوده. این اتفاق باعث شد دو نفر به جریان حرفه ای سینما و تلویزیون اضافه شوند. ما لازم داشتیم برای آن دو نقش بازیگرانی باشند که مخاطب آنها را نشناسد.
در تلویزیون تعداد سریالهایی که به موضوع «عشق» بپردازند اندک است. ساخت یک سریال عاشقانه مثل «گیلدخت» چه دشواریهایی به همراه دارد؟
هر موقع درباره عشق صحبت می کنیم. نگاههای مختلفی به این حوزه در سینما و تلویزیون می شود. اما جنس سینما و نمایش خانگی متفاوت است. به نظرم در تلویزیون سریال عاشقانه نداریم و خلاء ما این موضوع است. در مورد موضوع عشق در این سریال قبل از پخش، در فرایند تولید و زمانی که برای پخش تصمیم گرفته می شد و در مدت بیش از یکسال و اندی هم که گیلدخت با تاخیر پخش شد خیلی حرف ها شنیدیم. دست ما به آقایان به سختی می رسد اما به چند نفری که دیدم گفتم ما در تلویزیون مشکل عاشقانه داریم. یعنی ما هر چقدر بتوانیم باید تعریف عشق در جامعه که معنای آن خیانت، ولنگاری نیست را نشان دهیم.
این مسائل جزو موضوعاتی است که حضرت آقا در مورد سبک زندگی می گوید. ما چگونه باید تشکیل خانواده و ازدواج را ترویج دهیم؟ همه این ها معانی عشق است.
نگاه به سریال عاشقانه در چند سال اخیر بخصوص در تلویزیون عجیب و غریب شده است. یکبار در جلسه ای یکی از آقایان که اکنون سمتی در تلویزیون دارد پرسید: چه خبر است تلویزیون این همه ملودرام عاشقانه می سازد؟
من به ایشان گفتم: به نظر شما به غیر از ملودرام که می شود در آن در مورد سبک زندگی، روابط خانواده، روابط بین پدر و پسر، مادر و دختر، روابط زناشویی و اختلافاتی که وجود دارد، ما چگونه می توانیم در مورد اینها حرف بزنیم؟ ملودرامهای اجتماعی می توانند ترویج کننده، هدایت کننده و آموزشی باشند.
وقتی ما در مورد ملودرام یا ملودرام عاشقانه حرف می زنیم، حتما منظور ما عشق خارج از نظارت خانواده و ترویج ازدواج سفید نیست. جای سریال عاشقانه در تلویزیون خالیست. یک سریال دیگر به نام تنهایی لیلا ساخته بودیم. در مورد آن هم خیلی حرف از دوستان شنیدیم. بعد که پخش شد و فیدبکها (بازخوردها) را دیدند نظرشان تغییر کرد.
مساله دیگر این است که مدیران ما بر روی کاغذ، زمان ساخت و بر روی آنتن نظراتشان فرق دارد. حرف های آنها بر روی کاغذ زمانی که قرار است سریالی پخش شود و بعد از دریافت فیدبک (بازخورد) متفاوت و متضاد است و این نشان دهنده این است که برخی از آنها خیلی عمق کار را متوجه نمی شوند.
مدیران ما بر روی کاغذ، زمان ساخت و بر روی آنتن نظراتشان فرق دارد
در آن جلسه به آن دوست گفتم چرا چنین نگاهی به ملودرام دارید؟ ما باید هر چقدر می توانیم عشق را به خصوص بعد از ازدواج در سریال ها نشان دهیم. در سریال ها وقتی افراد به هم می رسند، فیلم تمام می شود یا ته فیلم باز است و نمیگوییم آنها که عاشق هم بودند به هم رسیده اند یا نه.
عشق بعد از ازدواج در تلویزیون ما وجود ندارد. برای ساخت سریال عاشقانه نباید سرمان پایین باشد. ما برای ساخت سریال عاشقانه نباید سرمان پایین باشد.
من به این موضوع بسیار معتقدم و بسیار به آن افتخار میکنم. در محافلی برخی اتفاقا خجالت می کشند که صحبت کنند ما سریال عاشقانه ساختیم.
در یک سریال عاشقانه که قرار است از تلویزیون پخش شود نگران ممیزی نبودید؟
در مورد ممیزی یک کمی بلد هستیم. دیگر این را باید به ما اعتماد کنید. یک سالی سریالی ساختیم به نام «فاصلهها». نخستین باری بود که ما دختر بدکاره در تلویزیون نشان می دادیم. چنین چیزی در تلویزیون نبود. پیش آقای میرباقری رفتیم. اون موقع معاون سیما بود. ایشان گفت که مگر همچین چیزی می شود؟
گفتیم بله، کمی به ما اعتماد کنید، بله می شود. به گونهای در مسیری راه می رویم که هم از آن طرف غش نکنیم و هم از این طرف غش نکنیم. آن سریال یکی از مهمترین سریالهای دوره خودش در تلویزیون شد. کمی این مسیر رعایت ممیزیها و در عین حال گفتن حرفهای عمیق و درست را در ما یاد گرفتهایم.