با نگاه به آیین جوانمردان و نظر به روزگار عاشقان، این سوال همچنان مطرح است که آیا جوانمردان، انسان هایی عاشق هم هستند یا اینکه عشق آنها را به جوانمردی سوق داده است؟ یا اصلا موضوع چیز دیگری است؟
حال اگر این عشق، عشقی فراتر از آن چیزی است که نزد عموم مردم شناخته می شود، بحث درباره موضوع جوانمردی هم، جدی تر می شود. اگر آدم ها عاشق مولا و مرشدشان باشند چه؟ اگر عاشق سالار شهیدان باشند چه؟ بله؛ عده ای هستند که به عشق امام حسین(ع)، از همه چیزشان می گذرند.
از آنچه که مستحق اش هستند، می گذرند تا به دیگران خدمت کنند تا عشق به سید و سالارشان، تکثیر شود و جهانگیرتر از گذشته شود.
در سفری به کربلا، هنگامه عاشورا، گروهی را در این شهر یافتیم که از ایران آمده بودند. همه عاشق. همه جوانمرد. عاشق سرور آزادگان جهان بودند و در مواجهه با زوار آن حضرت، جوانمردی را به حد اعلا رسانده بودند.
هزاران کیلومتر را با مشقت و هزینه بسیار طی کرده بودند و رزق و روزی خود را ایثار کرده بودند در راه عشق شان به مولا.
هر یک، داستانی طولانی و جذب و تاثیرگذار داشت. یکی، معلم بود و حقوق معلمی اش را نذر عشق اش کرده بود. یکی ورزشکار بود و جایزه و جوانی اش را. آن یکی، از راه قداره کشی و عربده کشی، بازگشته بود و مهربان ترین و دستگیرترین آدم جامعه اش شده بود. یکی دیگر، کاسب معتبر شهرش بود و همه سودش را برای خدمت به امت حسین، در طبق اخلاق گذاشته بود. یکی هم، همسر پا به ماه اش را به کربلا آورده بود تا فرزندش، با خاک کربلا، عجین شود و به عشق حسین، جان بگیرد.
قصه ها و آدم های این جمع بسیار بود اما، زمان کم و تمایل بسیار کمتر این جوانمردان برای بازگویی قصه هایشان، سبب شد که جان کلام درباره این حدیث عشق و جوانمردی، کاملا ادا نشود. فیلمی که می بینید، گوشه ای مختصر از این بزرگی و شرافت است که نام اش را گذاشته ایم «در فاصله شکر و ایثار».