از دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای ایران به عنوان دهههای طلایی سینما یاد میشود،دهههایی که اقبال به سینما در ایران با سینمای کودک پا گرفت و بعدتر با «دونده»،«خانه دوست کجاست،«بچههای آسمان» و… جهانی شد.مقایسه آن روزها با سینمای امروز کمی تلخ به نظر میرسد اما شاید تلنگری باشد تا بتوان سینمای کودک ایران را در محتوا و جریانسازی به آن روزها نزدیکتر کرد.
به گزارش پایگاه خبری هیچ یک _ سخت است باور کنیم سالهای صف کشیدن جلوی سینما برای خریدن بلیط فیلم گذشته. خصوصا وقتی این صفکشیدن خانوادگی و همراه کوچکترها رقم میخورد. سالهایی که محبوبیت کاراکترها برای بچههای قدونیمقدی که جلوتر از پدر و مادرهایشان میدویدند تا روی صندلیهایشان بنشینند، سالنهای سینما را پر کرده بود. در اواسط دهه شصت، این استقبال باعث فروشی شوکهکننده برای سینمای ایران شد. فروشی که بیشتر برای سینمای کودک و نوجوان و برای فیلمهای کلاه قرمزی، گلنار، دزد عروسکها و چند فیلم پرطرفدار دیگر به شکلی اتفاق افتاد که اگر رقم فروش آنها را با بلیت امروز بسنجیم، به عددی بالاتر از ۴۰ میلیارد تومان میرسیم.
همزمان با آن روزهای پرفروغ سینمای کودک و نوجوان، جریانی در حال شکلگیری بود که سینمای ایران را با استانداردهای بینالمللی همسوتر میکرد. کمکم داشت صدای جایزه گرفتنهای ایران در جهان به گوش مردم میرسید. نامزدی فیلم دونده در جشنواره کن و جوایز متعدد آن از جشنواره لندن و بقیه جشنوارهها، سرآغاز اتفاقی بود که منجر شد راجر ایبرت، منتقد سرشناس سینمایی، در نوشته خود در سال ۲۰۲۲ آن را فیلمی مهم و اولین شاهکار سینمای پس از انقلاب بداند. به بیان دیگر در آن سالهایی که سینمای ایران برای مخاطب داخلی و کودکان و نوجوانان، جذاب و پرطرفدار بود فیلمهایی تولید و به جشنوارههای جهانی عرضه میشد که آرامآرام معرف چهره و تصویر سینمای ایران به جهانیان شد. بهطوریکه عدهای عقیده دارند سینمای کودک و نوجوان ایران بستری برای معرفی ایران به جشنوارههای بینالمللی و مجامع جهانی شد.
نادره ترکمانی، کارگردان سینمای کودک و نوجوان، در گفتوگویی با ایرنا بر این مهم تاکید کرد و گفت: آنچه تحت عنوان سینمای ایران به جهان معرفی شد از طریق سینمای کودک و نوجوان بود. سینما مجموعهای از سمع و بصر است؛ از این رو بسیاری از فرهنگها نیز در پس فیلم به جهانیان معرفی شد؛ چراکه وقتی سینما به کشورهای دیگر میرود، مجموعهای از فرهنگ، آئین و آداب و رسوم به جهان معرفی میشود. فرهنگ و زبان و خانواده ایرانی را سینمای کودک به جهان معرفی کرد.
رهبر قنبری فیلمساز سینمای کودک و نوجوان نیز عقیده دارد سینمای یک ملت از سینمای کودک و نوجوان آن شروع میشود. به شکل کلیتر سینمای جهان از سینمای کودکان و نوجوانان شروع میشود چرا که تخیلیترین فضای ممکن در سینمای کودکان و نوجوانان وجود دارد و ما با واسطه تخیل، خطرات آینده مردانگی و زنانگی را پیش روی آنان میگذاریم.
این مهم با حضور ۸ فیلم از سینمای کودک و نوجوان از بین ۲۸ فیلم معرفی شده به آکادمی اسکار در تاریخ سینمای ایران نیز مشخص میشود؛ فیلمهایی مانند بادبادک سفید، بچههای آسمان، رنگ خدا، من ترانه ۱۵ سال دارم، آواز گنجشکها، نفس و… در این جشنواره حضور داشتهاند. جالب توجهتر آنکه از سه فیلم ایرانی راهیافته به مرحله نهایی اسکار، حضور بچههای آسمان اهمیت این سینما را بیشتر میکند. علاوه بر اسکار، فیلمهای کودک و نوجوان ایران در دهههای ۶۰ و ۷۰ به جشنواههای کن، ونیز، برلین و… راه یافت و باعث شد منتقدان بیشتری، سینمای کودک و نوجوان ایران را دیده و آن را مورد ارزیابی قرار دهند.
راجر ایبرت در اینباره مینویسد: دونده یکی از پارادوکسهای کلیدی دوران کودکی را به تصویر میکشد. امیرو به عنوان پسربچهای است که هم آزادی و هم حبس را تجربه میکند. از آنجایی که او هیچ بزرگسالی ندارد که به او بگوید چه کاری انجام دهد، میتواند به شدت در منظرهای خیرهکننده از دریا، دشت و شهر حرکت کند. با این حال، او به اندازه کافی باهوش است که بداند این مکان آیندهای به او نمیدهد و فقر دام نهایی است.
کانونی که برجستهترین فیلمسازان ایرانی را تربیت میکند
در آن روزها برخی فیلمسازهای بزرگ ایرانی مانند بیضایی، نادری و کیارستمی با فیلمهایی در ژانر کودک و نوجوان مسیر حرفهای خود را در سینما شروع کردند و این شروع با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل بهتری پیدا کرد. به گونه ای که میتوان کانون را مصداق بارزی بر شکلگیری پایه های سینمای کودک دانست. کانونی که مهم ترین سینماگران ایرانی را پرورش داد و مدخلی شد برای آنان که بعدتر نام ایران را در جشنواره های جهانی فیلم بر سر زبان فیلمسازان و منتقدان بزرگ جهانی انداختند. چنانچه مجله آگاه نیز درباره آنان مینویسد: آدمهای برجسته موج نو در کانون فیلم ساختهاند؛ از تقوایی و بیضایی گرفته تا نادری و مهرجویی. بیضایی اولین کارش را با کانون شروع کرده و ورودش به عالم فیلم و سینما نوپا است. درحالیکه تقوایی دهه چهل (دوران مستندهای موفق تقوایی) را پشت سر گذاشته است. تقوایی کاربلد است و برای ورود به عالم سینمای حرفهای از مدخل کانون عبور میکند. کیمیایی و نادری چند سال بعد در کانون فیلم میسازند و مهرجویی ۶، ۷ سال بعد وارد کانون میشود.
اعتماد به فیلمساز، مهمتر از قد کشیدن محدودیتها
این درحالیاست که عده دیگری عقیده دارند سینمای دهه ۶۰ ایران به دلیل نبود رقیب خارجی، فراگیر نبودن اینترنت و محدود بودن فیلمسازان به رعایت نکاتی مطابق فضای جدید ایجاد شده پس از انقلاب، میان مردم آن دوران طرفدار پیدا کرد و هر شکل دیگری از فیلم نیز در دسترس مردم قرار میگرفت از آن استقبال میشد اما نادره ترکمانی در این باره به ایرنا گفت: درست است که سینمای دهه ۶۰ به دلیل نبود فیلمهای بلند دیگر رشد کردند یا شرایط در آن روزها به گونه ای بود که امکان دسترسی گسترده به فیلمهای جهان نبود، اینترنت همه گیر نشده بود و تلویزیون نیز تعداد کانالهای خیلی کمی داشت اما مدیریت دولتی به فیلمساز اعتماد میکرد. ممکن بود فیلمسازی فقط قصه را داشته باشد اما مدیر به فیلمساز اعتماد میکرد که فیلم بسازد و نتیجه آن فیلمهایی شد که در دهه های ۶۰ و ۷۰ دیدیم.
راجر ایبرت نیز به این محدودیتها اشاره میکند اما آن را پوئن مثبتی برای سینمای ایران میداند: نادری، کیارستمی و بیضایی در مصاحبههای جداگانهای، از تصمیم متقابل خود برای ساختن فیلم درباره کودکان برای من یاد کردند، زیرا محدودیتهای محتوایی جدید رژیم (مثلاً پوشیدن حجاب) حتی زندگی بزرگسالان را نیز دراماتیک کرده است. این تاکتیک منجر به سه شاهکار شد که به اولین فیلم های بین المللی سینمای پس از انقلاب تبدیل شد. دونده اول شد و بعد کیارستمی با خانه دوست کجاست؟ و بیضایی هم باشو، غریبه کوچک را ساخت.
بنابراین میتوان گفت که با وجود محدودیتها و فضای جدید ایجاد شده، اعتماد کانون به فیلمسازان تازهکاری چون بیضایی، کیارستمی، مهرجویی و… که بعدها از نامداران سینمای ایران شدند باعث شد هم وجهه داخلی سینمای ایران با کودکان و نوجوانان عجین شود و هم تصویر بینالمللی ایران در ذهن جهانیان با این سبک از سینما گره بخورد.
خسرو دهقان در مقالهای تحت عنوان چند و چون سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مجله آنگاه نوشته : بدهبستانی خوب و طبیعی بین کانون و موج نو جریان مییابد. هر کدام به اعتبار دیگری میافزاید و همینطور که موج نو، راه و رسم خود را میرود، کانون هم جر نمیزند و در خط سینمای دیگر باقی میماند. در این فهرستها به نامهای مهجور در عالم فیلم و سینما برمیخوریم؛ میبینیم که فیلمسازانی هستند که در طول زندگی، یک نوبت فیلم ساختهاند و آن هم برای کانون بوده است. کانون زمینه طبعآزمایی افرادی که دوست داشتهاند، بهغیر از حرفه خودشان، فیلم بسازند را نیز فراهم کرده است. در این فهرست ریسک و سرمایهگذاری روی جوانان و نامهای ناآشنا نیز دیده میشود.
تقسیمبندی تولیداتی در سینمای کودک و نوجوان
اما هر چه در تاریخ سینمای کودک و نوجوان جلوتر از دهه ۷۰ میآییم، این رشد و استقبال رو به افول میرود و همزمانی سینمایی که هم مخاطب آن را بپسندد و هم معرف سینمای ایران در جهان باشد کمرنگتر میشود. به علاوه تعداد تولیدات نیز به شدت کاهش مییابد. میزان تولید آثار در سالهای ۶۰ تا ۸۰ به قدری بوده که در نظرسنجی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی که با همکاری دبیرخانه جشنواره سی و یکم فیلم کودک و نوجوان برگزار شده، از بین فیلم های چهار دهه اخیر، ۱۹۹ فیلم برتر سینمای کودک و نوجوان را انتخاب کردند که در این بین تعدد و تکثر آثار در دهه های ۶۰ تا ۸۰ به قدری بوده که بیش از ۱۰۰ انتخاب آنان به فیلمهایی از دهه های ۶۰ تا ۸۰ اختصاص دارد. در این بین هم فیلم های سرگرم کننده که سینمای گیشه از آن استقبال میکرده وجود دارد مانند شهر موشها، گلنار، یکی بود یکی نبود، کلاه قرمزی و سروناز، خواهران غریب، مربای شیرین و.. و هم آثاری که جزئی از سینمای سازنده و آموزنده آن دوران بودهاند؛ مانند رنگ خدا، دختری با کفشهای کتانی، پدر، بادکنک سفید و..
نادره ترکمانی در گفتوگو با ایرنا ضمن اشاره به جستوجوهای شخصی خودش که درصدد بوده بانک اطلاعاتی برای سینمای کودک و نوجوان تهیه کند، از یک تقسیم بندی در دهههای پیشین سینمای کودکان و نوجوانان سخن میگوید: تولید در سینمای ما در سالهای مختلف تقسیم بنده شده بود. بخشی از این تولیدات عمدتا جریان ورود به سینمای بینالمللی را طی میکرده، بخشی از آثار برای کودکان و نوجوانان در اکران فیلمها تهیه میشده که اکران پرجوشوخروشی داشته و بچهها از آن لذت میبردند، تعدادی از آثار فقط برای کودک ساخته میشده، تعدادی از آثار فقط برای نوجوان و تعدادی نیز همه افراد خانواده را به سینما میکشاندهاند.
کلاه قرمزی برای ایران، مشق شب برای جهان
ترکمانی با توجه به این دستهبندی، فیلمهایی که به سینمای بینالملل راه پیدا میکردهاند را از آثاری که برای سرگرمی و آموزش به کودکان ساخته میشدهاند، جدا کرده و میگوید: اگر در حال حاضر جلسهای بین فیلمسازان کودک و نوجوان برگزار و طرحها خوانده شود، آن طرحی که درباره کودک و نوجوان است و مخاطب آن بزرگسال است به جشنواره ها راه پیدا میکند. دونده، خانه دوست کجاست و… الزاما مخاطب کودک و نوجوان نداشتند. شاید کودک و نوجوان نیز از آن لذت میبرده اما این آثار برای گروه بزرگسال ساخته شده بود. آثاری که بیشتر حاوی نقد اجتماعی و فرهنگی بوده، بیشتر به جشنوارههای سیاسی راه پیدا میکرده. گلنار و شهر موشها مگر به جشنوارههای خارجی راه پیدا کردند؟ کلاه قرمزی و شهر موش ها حتی به جشنواره کودک و نوجوان نیز نیامدند؛ درحالیکه مخاطب خیلی از آن استقبال کرد. درونمایه اغلب فیلمهایی که به جشنوارهها راه پیدا میکردند را طرح مساله یا موضوع اجتماعی درباره کودکان تشکیل میداد. پس وقتی تاکید داریم سینمای کودک باعث شد سینمای ایران به جهان معرفی شود منظورمان این نوع فیلمهاست. فیلمهایی که الزاما برای کودکان نیست بلکه درباره کودکان است. مثلا فیلم مشق شب فیلمی نیست که کودک بتواند آن را درک کند چون این فیلم برای آن بچه نیست اما آن فیلم در گروه کودک و نوجوان قرار میگیرد چون درباره کودک و نوجوان است.
رشد سینمای گیشه بسته به سینمای دغدغهمند است
این تقسیمبندی و جداسازی که در سینمای کودکان و نوجوان اتفاق افتاده بود نکته مثبتی از نظر مهین جواهریان نیز بود. این انیماتور و داور جشنواره کودک و نوجوان ضمن تاکید این تقسیمبندی میگوید: سینما دو جنبه دارد؛ سینمای گیشه یعنی فیلمی که برای فروش ساخته میشود و سینمای دغدغهمند و اثرگذار که صرفا برای فروش گیشه ساخته نشده است. مانند فیلمهای کانون پرورش فکری. اینها فیلمهایی هستند که به فیلمسازان جهت میدهد و تاثیر فرهنگی میگذارد. سینمای گیشه به جهت حمایت مالی سینما باید رونق خود را داشته باشد چرا که فرهنگ در تمام دنیا وقتی رشد کرده که حامی مالی داشته باشد. پس حضور این دو سینما کنار هم درست است. اگر سینمایی دغدغهمند نباشد، سینمای گیشه هم رشد نمیکند. رشد سینمای گیشه بسته به سینمای دغدغهمند است. فیلمهای دونده یا خانه دوست کجاست را هنرمندانی ساخته بودند که نگاه هنری و فرهنگی داشتند این فیلمها طبعا در گیشه فروش بالایی نداشت و مخاطب خاص داشته. همین فیلمها بر روی کارگردانان سینمای گیشه تاثیر میگذارد.
بنابراین میتوان در یک مقایسه با سینمای دهههای بعدی نتیجه گرفت که از بین رفتن این دو جریان و عدمتوجه به تقسیمبندی دهههای قبلی، در حال حاضر جولان سینمای کودک ایران در جهان را عملا غیر ممکن ساخته است.
متولیان سینمای دهه ۶۰، حامی حضور سینمای کودک در جهان بودند
نادره ترکمانی یکی از دلایل افول سینمای کودک و نوجوان را از بین رفتن این تقسیمبندی و به هم ریختن فضای تولید میداند و با اشاره به مدیریت فرهنگی سینما در آن سالها میگوید: مدیریت کلان در حوزه سینما این تفکر را داشت که ما باید آثاری را تولید کنیم که به جهان هم عرضه شود. بسیاری از آثاری که در جهان و جشنوارههای بین المللی ارائه میشد و سینمای ما را معرفی میکرد بخشی از تولیدات ما بود که الزاما مخاطب کودک یا نوجوان نداشت بخشی از آن مخاطب نیز بزرگسال بود. علت شکلگیری این جریان به تفکر متولیان سینمای کودک و نوجوان برمیگشته که سینما باید با سینمای کودک و نوجوان زنده باشد. هر چه این تفکر از مدیریت خارج شد، سینمای کودک و نوجوان به حاشیه بیشتری رفت. تولیدات کمتر شد و حضور بینالمللی نیز کمرنگ شد تا رسیدیم به سینمای حال حاضر که هجویات محض است. توقفی که در تولید آثار کودک و نوجوان داریم برعکس جهان است. تمرکز در جهان شدیدا روی تولیدات آثار کودک و نوجوان بالاتر رفته. مدیریت کلان ما حتی به جهان نگاه کرد که چرا جهان دارد روی کودکان و نوجوانان سرمایهگذاری میکند. چون آنها آیندهساز جهان هستند و با سینما آنها را تسخیر کرد.
با تولید چهار، پنج فیلم کودک در هر سال، اثر ماندگار نخواهیم داشت
همانگونه که اشاره شد این دو جریان از دهه ۸۰ و با کمشدن تولیدات، افول بیشتری پیدا کرد. تا جایی که در سالهای گذشته تولید آثار کودک و نوجوان به ۳ الی ۷ فیلم در سال تقلیل پیدا کرده. طبق آمار منتشرشده، در سال ۱۴۰۰، تنها ۳ فیلم پیشی میشی، گل به خودی و شهر گربهها در اکران سینمای کودک و نوجوان بوده که این آمار در سال ۱۴۰۱ به ۷ فیلم افزایش پیدا کرد. آماری که میتواند یکی دیگر از دلایل مهم حضور پیدا نکردن سینمای کودک ایران در جهان باشد.
نادره ترکمانی به این موضوع اشاره کرده و میگوید: در یک مقایسه با سینمای بلند و بزرگسال میتوان گفت که تعداد زیادی اثر در سینمای بزرگسال ساخته شده که از بین تمام آنها، چند فیلم خاص جهانی شدهاند اما در سینمای کودک و نوجوان کلا ۵ الی ۶ فیلم تولید میشود و ما توقع داریم ۴ فیلم بدرخشد درحالیکه چنین اتفاقی نمیافتد.
کارگردان فیلم گورداله، برگزیده بیستوششمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان، با اشاره به کمبود آثار و نبود محتوای مناسب برای کودکان در این آثار گفت: خیلی از آثاری که تولید میشود برای سینمای کودک و نوجوان نیست بلکه هجویاتی است که به اسم سینمای کودک و نوجوان ارائه میشود. درست است بخشی از تقصیر به گردن فیلمسازی است که این هجویات را میسازد اما بخش دیگر آن نیز تقصیر شوراها و مدیرانی است که تصمیم گرفتند این نوع فیلمها ساخته شود و جای آن فیلمها را بگیرد. چرا فیلمنامهها باید با سلیقه مدیران شوراها نوشته شود؟
تربیت اجتماعی کودکان به فراموشی سپرده شده
جواهریان ضمن تاکید دلایل افول سینمای کودک ایران در جهان گفت: ما کودک ایرانی را به عنوان کودکی معصوم و ساده به جهانیان معرفی کردیم که احساس مسئولیت میکند. اما جوان تحصیلکرده امروز بیآنکه احساس مسئولیت یا نوعدوستی داشته باشد دزدی میکند و به عواقب کارش ذرهای فکر نمیکند. دلیل آن نیز نبودن خوراک فرهنگی مناسب برای کودکان دهههای بعد از ۶۰ و ۷۰ است. تربیت اجتماعی کودکان ما به فراموشی سپرده شده است. ما نیز در مقابل فناوری، هیچ سپری برای آنان نداریم. باید سینمای سازنده و دغدغهمند را دوباره و در کنار سینمای گیشه پرورش دهیم و برای آن هزینه کنیم. همکاری آموزش و پرورش و سینما به گونهای که علاوه بر پخش فیلم در مدارس درباره آن با بچهها صحبت شود و آموزش داده شود، میتواند با استمرار موثر واقع شود.
بنابراین میتوان گفت سینمای کودک این روزها در مقایسه با دهههای ۶۰ و ۷۰ جریان تقسیمبندی شده تولید خود را از دست داده و نه تنها در جهان که در ایران نیز مخاطبان کمتری دارد. علاوه بر از دسترفتن جریانی که هم مخاطب داخلی با آن همراه بود و هم مخاطب جهانی، تعدد تولید آثار نیز رو به افول گذاشت و در سالهای گذشته خصوصا دو سال اخیر زیر ۱۰ اثر در سینمای کودک و نوجوان تولید شده. لزوم رشد دوباره سینمای دغدغهمند در کنار سینمای گیشه و همچنین تعدد تولید آثار با حمایت متولیان سینمای کودک، از نکاتی که به اقبال از سینمای کودک هم در ایران هم در جهان کمک میکند.