شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از تحولات چشمگیر دنیای رسانه طی چند دهه اخیر، همانطور که رسانههای کوچک، سریع و ارزان را به ارمغان آورد تا صداهای متفاوت و اقلیت بسیار راحتتر و تنها با یک صفحه اجتماعی شنیده شود، آفت مهمی داشت که مدتهاست گریبان عرصه رسانه را گرفته است: فیکنیوزهای خلقالساعه، بیهویت و گاه مقطعی که فضای ارتباطات را مخدوش میکنند.
پایگاه خبری هیچ یک -گروه هنر و رسانه: در مقابل رسانههای اصلی، شناسنامهدار و مسئولیتپذیری که قواعد رایج عرصه رسانه را رعایت کرده و برای پیگیری هر مسئله به اندازه اهمیت آن هزینه و زمان مصرف میکنند، شبهرسانههایی وجود دارند که هرجا خاک حاصلخیزِ پول وجود داشته باشد، قارچمانند به سرعت رشد میکنند و تکثیر میشوند. اینها از «واقعیت» تغذیه نمیکنند و «حقیقت» تحویل مخاطب نمیدهند؛ بلکه تنها پول را میشناسند و به تخریب هر چیز یا کسی میپردازند که منبع بالقوه درآمدزایی بوده، اما بالفعل نشده است.
این پدیده که چند سالی است در سینمای ایران نیز به واسطه برخی ارتباطات و سوبسیدهای خبری و البته مالی پر رنگ شده است را شاید به سختی بتوان «رسانه» نامید، چراکه تنها در ظاهر، شبیه به «رسانه» است و بیش از هرچیز کارکرد باجگیری دارد. امروز از یک مسئول/چهره پول میگیرد و او را بالا میبرد و بیجهت از او تمجید میکند و فردا از رقیبش پول میگیرد و همان مسئول/چهره اول را تخریب میکند.
فیکنیوزها البته همواره به دروغگویی نمیپردازند، ولی موثق و قابل اعتماد نیستند و پشت پرده هر محتوای آنها، ممکن است جریان ناسالم مالی وجود داشته باشد. از همین روست که نهتنها فضای اختصاصی آلودهای دارند، بلکه برای مجموعه اتمسفر رسانه نیز آفت به شمار میآیند و بیش از فایده، ضرر دارند. خدشه به رابطه سهطرفه حاکمیت، مردم و رسانه، آسیب واضح این جریان است، چراکه بسیاری از مردم ممکن است نتوانند این شبهرسانهها را از رسانههای اصلی تمییز دهند، حاکمیت و البته مردم را به کلیت رسانه بدبین میکنند و به ترویج جریان ناسالم پول در رسانه میپردازند.
علی افشار روزنامهنگار پیشکسوت و قدیمی حوزه هنر از دیدی متفاوت به حضور فیکنیوزها در جریان خبری این روزها میپردازد و میگوید که «باید باور کنیم که انحصار رسانهای با شتابی عجیب و غریب در دهههای اخیر در هم شکسته است. دیگر خبر را نمیتوان از لابهلای کاغذ نشریات و روزنامههای مکتوب و خبرگزاریهای رسمی جست. خبر هر لحظه و هر جا قدرت رشد و تکثیر پیدا میکند و دیگر صرفا در باغ و دشت و یا در گلخانه متولد نمیشود. هر کس در لحظه میتواند با گوشی شخصی خود خبر و ویدئو و عکس به دنیا مخابره کند و رسانههای رسمی را حیرتزده کند».
افشار با وجود اینکه معتقد است نمیتوان بطور کلی فیکنیوزها نفی کرد اما آنها را به هوای آلوده شهرها تشبیه میکند که تنها سلاح مبارزه با آنها در یک جمله میداند؛«همان تعریف قدیمی خبر که باید از صحت، دقت و سرعت برخوردار باشد».
صدمه دیگر این جریان، جابهجایی مسائل اصلی و فرعیست. در شرایطی که طبعا کشور در حوزههای مختلف مسائل گوناگونی دارد، جریان فیکنیوز تنها مواردی را برجسته میکند که بشود از آن پول درآورد؛ نه آنچه واقعا برای کشور اهمیت دارد و لزوم پرداخت به آن حس میشود. به همین شکل، گاه حاشیههای زائد، بر متن قضایا غلبه میکند؛ چراکه اساسا برای این جریان، جذب مخاطب به هر قیمت، با هدف کسب سود بیشتر اولویت دارد و در این مسیر، طبعا بزرگنمایی حواشی کماهمیت و زرد بیش از پردازش مسائل مهم میتواند عامه مخاطب را جذب کند. این اصلی و فرعی شدن مسائل را می توان در سینمای ایران به وضوح دید چنانچه مسائل اصلی سینمای ایران به حاشیه رانده می شود و صرفا این حواشی مدیریتی است که پر رنگ می شود.
امیرحسین مکاریانی روزنامهنگار با سابقه فرهنگی و کارشناس ارشد رسانه نیز در خصوص نقش فیکنیوزها معتقد است که «ماهیت فضای مجازی این است که هر کسی میتواند برای خود رسانهای داشته باشد اما آنچه مهم است اعتبار بخشی به این رسانههاست اگر فعالان و مدیران سینمایی همراه این فرآیند شوند و به کانالها و رسانههای بیهویت که متولیانش مشخص نیستند بها دهند دور باطلی ایجاد خواهد شد که حکم فراهم کردن محیط نمور را برای قارچ نیوزها دارد. قارچنیوزها همواره در محیط مرطوب و فاقد شفافیت و نور رشد میکنند. تا اگر تهمت یا افترایی به نهاد یا شخصی زدند امکان پاسخگویی، شکایت و پیگیری وجود نداشته باشد. این شرایط خلاف اصول روزنامهنگاری و رسانهداری است و حتی خلاف وجدان».
از سوی دیگر برای این جریان به طور کلی «سؤال» اولویت ندارد، چراکه «پاسخ» موضوعیت ندارد. محتوای این شبهرسانهها پیش از بررسی توسط تولیدکننده محتوا، جهتگیری موضوعی مشخصی دارد؛ به سمت سفارشدهنده غش میکند یا برای تخریب رقیب او آمادهسازی شده است. به این ترتیب است که به جای رفع ابهامات، تنها به انباشت محتوای بیفایده میپردازد.
محمد محمدی دیگر روزنامهنگار باسابقه حوزه فرهنگ و هنر که مسئولیتهای متعددی در حوزه مدیریت اجرایی فرهنگ و هنر داشته است، دلیل گسترش روزافزون و قارچگونه فیکنیوزها را نبود نظارت میداند و عدم وجود قوانین جامع و کافی در فضای مجازی میداند و معتقد است که «نمونه بارز این رویه غلط را در بزنگاهای مهم شاهد هستیم که بی نهایت صفحههای بینام و نشان در حال وارد کردند اطلاعات غلط و سازمان دهی شده از برخی مراکز هستند. به هر حال چه در حوزه نظارت و چه مدیرانی که با تاثیرپذیری از این فضا تصمیم گیریکنند به همان میزان در رشد و گسترش این مسئله کمک میکنند. که باید این رویه اصلاح شود.»
در مقابل آنچه گفته شد، رسانههای اصلی اگرچه بیعیبونقص نیستند، اما شناسنامه دارند، مسئولیت محتوا را میپذیرند، برای پاسخ یا توضیح ارزش قائلاند، بر اساس اصولی مشخص جهتگیری میکنند و مهمتر از همه آن که روی مسائل اساسی دست میگذارند و بیدلیل مسائل درجهدو و درجهسه را در اولویت قرار نمیدهند.
بر این اساس رسانه اصلی و باهویت برای پرسش، نقد و اصلاح فایده دارد و فیکنیوز برای این اهداف مضر است. به همین دلیل طبیعی است که دستگاهها، نهادها و گروهها نسبت به پاسخگویی به رسانه اصلی اهتمام به خرج دهند و فیکنیوز را نادیده بگیرند.با این حال برخی مدیران روابط عمومی دستگاهها، برای جریان فیکنیوز اهمیت قائل میشوند و تأسفبار آن که حتی گاه با آنها همکاری میکنند.
روشن است که استفاده از این جریان، به هر شکل و برای هر هدف مقطعی که باشد، جز آفت نیست؛ چراکه آسیب ترویج رویههای غیرحرفهای فیکنیوزها، در نهایت به خود دستگاه و رسانه میرسد و با افزایش دامنه نفوذ این شبهرسانهها، عرصه نقد و اصلاح را تخریب میکند.