این امتداد انقلاب مادر است که روح مقاومت و مبارزه را بهزیبایی در جان فاطمههای «غزه» دمیده و صحنه دیگری از نبرد با باطل و دفاع از مظلومیت حق را به رهبری زنان فلسطینی به تصویر کشیده است.
تاریخ هنوز هم فریاد سکوت یگانهدختِ رسول خدا را میشنود؛ آنهنگام که تکتک خواص را به یاری حق فراخواند و بعد از فراخواندنهای معترضانه او و بحث و محاجّههای تاریخیاش با خلیفه و بیان حقایق و اسرار عالَم در خطبهی فدکیه که راز سکوت و انفعال دنیاطلبان را برملا کرد، بهناگاه با سکوت سنگین و معنادار خود، هنوز هم همه اذهان غافلان تاریخ را بهسوی مظلومیتِ آشکار حقّ «ولایت» متوجه میکند و عقول آدمیان را به تفکری راهگشا فرامیخواند.
در میانه سکوت قهرآمیز فاطمه، هنگامی که تعدادی از انصار و مهاجرین به جمع حامیان متحصّن در خانه فاطمه پیوستند؛ مادر به پشتوانه یاران گردآمده بر حلقه علی، مُهر سکوت را شکست، دوباره به درِ خانه خواصّ انصار و مهاجرین رفت و باز به یادشان آورد نصّ صریح «غدیر» را؛ همان عهد و پیمانی را که در کشاکش حوادث عجیب روزگار چه زود رنگ باخته و گَرد فراموشی بر آن نشسته بود!
مبارزه مداوم مادر به شیوههای گوناگون همچنان ادامه داشت، بدون هیچ وقفهای؛ زیرا در خطّ کنشگریِ اجتماعیِ او هیچ انقطاعی در کار نبود؛ و اینگونه شد که دنیاطلبان با قلبهای پر از نفاق، حقانیت عمل و بیانی را که بنیانشان را به لرزه درآورده بود، تاب نیاوردند و با خشمی ترسآلود و کینهای جاهلی به در خانه غیرت و شجاعت آمده و هیمنهای برپا کردند برای «سوختن در» و ریختن حرمت خانه اهلبیت پیامبر.
درواقع، صبر علی بر تقدیر رقمخورده، رعایتش بر مصالح امت اسلام که سفارش پیامبر را در خود داشت، بیمیلی او به منصب و قدرت، همچنین پرهیزش از ایجاد شائبه قدرتطلبی در میان جامعه ملتهب آنروز، اعتقاد کاسبان قدرت را در سنجه ایمان صادقانه به خدا و رسولش به چالش کشیدهبود.
چون «مقاومت» ولایتمدارانه ریحانةالنّبی تا پای جان ادامه یافت؛ بغضهای فروخورده کبرآلودشان از حلقوم پست و شیطانیشان بیرون ریخت و سیلی ستم بر صورت دُردانه نبی زدند تا این داغِ سوزانِ سیلیخوردن مادر تا همیشه عالَم، قلب عاشقان اهلبیت پیامبر رحمت و مهر را در آتش اندوه و انتقام بسوزاند و خاکستر کند.
ذکر روضه این مصیبت خونین چقدر سنگین است! در حقیقت، این تمام هستی علی بود که مظلومانه و غریب در قربانگاه رسالتِ فاطمه بنای سوختن گرفت و پرپر شد. مجاهدتهای انقلابی مادر که مدبّرانه وصیت کرد تا جسم شریفش را مخفیانه و در دل تاریکی شب تشییع نموده و به خاک سپارند؛ تا ابدیّت ادامه یافت، این وصیت سیاسی که با هدف کشیدنِ خطّ بطلان بر ادّعاهای ناحق اجرا گردید؛ چراغ حق را روشن کرد و داغ ننگی ابدی را بر پیشانی منافقان کوردل باقی گذاشت.
و اکنون این امتداد انقلاب مادر است که روح مقاومت و مبارزه را بهزیبایی در جان فاطمههای «غزه» دمیده و صحنه دیگری از نبرد با باطل و دفاع از مظلومیت حق را به رهبری زنان فلسطینی به تصویر کشیده است.
اینک با دلی بیتاب از عشقی بیپایان به تنهاکوثر جهان، به پیشگاه حضرت مادر عرضه میداریم؛ ای باشکوهترین بهانه خلقت! ای قدّیسه عالم وجود! بهراستی انتقام جان بزرگ و عزیز تو را با کدامین بهای کوچک و حقیر زمینی، میتوان ستانْد؟