داستانی واقعی از عملیات جاسوسی در ایران
به گزارش هیچ یک – از نسلهای قبلیاش چندین پله جلوتر بود. هیچ چیز نمیتوانست از چشمهای تیزبین «جانور قندهار» مخفی بماند. جانوری که هر چقدر در شکار موفق بود، همانقدر هم در مخفی شدن مهارت داشت و از دید بهترین سیستمهای پدافندی هم پنهان میماند. سال ۱۳۹۰ بود که «لاکهید مارتین آرکیو-۱۷۰ سنتینل» پس از انجام چندین عملیات موفق در آسمان افغانستان، به ایران فرستاده شد تا سر از کار دانشمندان ایرانی در نطنز دربیاورد. اما حتی به فکرش هم نمیرسید که گاهی شکارچیها، خودشان شکار میشوند!
نکتهای که از صفحه اول کتاب جلب توجه میکند، زاویه دید و راوی متفاوت آن است. داستان از زبان خود هیولا روایت میشود و همین موضوع جذابیتش را بیشتر کرده است. آرکیو ۱۷۰، پهپادی خانوادهدوست و با پشتکار است که در آشیانهای نقلی به همراه همسرش اسپوکی (که یک جنگنده است) زندگی میکند. این دو نفر زندگی بسیار خوبی دارند و همیشه در مأموریتهای مشترکشان، پیروزی جدیدی برای امریکا رقم میزنند. زندگی عالی پیش میرود تا اینکه آرکیو ۱۷۰ به یک مأموریت فوق سری برای جاسوسی در ایران فرستاده میشود. این هیولا که آرزو دارد مشهورترین پهپاد جهان باشد، فوراً میپذیرد؛ سخت تمرین میکند و پس از خداحافظی از اسپوکی به مقصد سرزمین جادوگرها، راهی سفر میشود. این پهپاد همهفنحریف، با آمادگی تمام پا در این مسیر میگذارد؛ ولی برخلاف انتظاراتش غیرممکن، ممکن میشود: هیولای امریکایی به دست شکارچی ایرانی میافتد. این تازه شروع ماجراهای پهپاد بخت برگشته قصه است.
کتاب شروعی قوی و گیرا دارد. اما متأسفانه با پیش رفتن داستان، افت میکند. برخی از مکالمات، مصنوعی هستند و گاهی پیام را خیلی گلدرشت بیان میکنند. باوجود داشتن فرصتهای مناسب برای فضاسازی و خلق تصویر در ذهن مخاطب، این اتفاق نمیافتد. جانبخشی و انتخاب زاویه دید اول شخص، ایده خوبی بوده اما در نتیجه این انتخاب مشکلات و سؤالاتی ایجاد میشود که باورپذیری انجام کارهای انسانی توسط یک پهپاد را زیر سؤال میبرند. از طرفی نقشآفرینی شخصیتهای انسانی- مثلاً متخصصین ایرانی- در داستان کم است و بهتر میشد اگر در خلال داستان، غیر از مواجهه با پرندههای ایرانی شناختی از دانشمندان و نحوه کارشان هم پیدا میکردیم.
شکار هیولا، در هر صورت انتخاب خوبی برای مرور این ماجرای پرافتخار و آشنایی با سرگذشت آرکیو-۱۷۰ معروف است؛ خصوصاً برای نوجوانانی که چیزی از روزهای آن اتفاق مهم و انتشار خبرهایش به یاد ندارند. مقدمه این کتاب هم آن را به نوجوانان تقدیم میکند: کسانی که میتوانند جهان را تغییر دهند. شکار هیولا، داستانی از پیشرفتهای کشورمان در این عرصه است و نکته مهمی را گوشزد میکند؛ اینکه اینجا ایران است و جای جولان بیگانهها نیست.