پاریدولیا به پدیدهای مغزی گفته میشود که طی آن اشخاص چیزی معنادار را در الگو یا تصویری تصادفی میبینند یا میشنوند. پاریدولیا عامل دیدن چهرهها در اشیای بیجان مثل تصویر مریم باکره در پنیر تنوری یا مردی در ماه است.
کلمهی پاریدولیا از کلمههای یونانی پارا (para) به معنی چیزی اشتباه و دارای خطا و کلمهی edolon به معنی تصویر یا فرم گرفته شده است. پاریدولیا نوعی آپوفنیا است که اصطلاحی تعمیمیافته برای دیدن الگوها در دادههای تصادفی به شمار میرود.
مدارپیمای وایکینگ ۱ ناسا در ۲۵ جولای ۱۹۷۶، این تصویر را از ارتفاعات شمالی مریخ ثبت کرد.
نمونههای پاریدولیا
اغلب افراد گزارشهایی از دیدن چهرهها یا فرمها را در اشیای بیجان گزارش دادند. برای مثال به باور بسیاری از افراد کفن تورین (تکه پارچهای معروف که در کلیسایی در ایتالیا نگهداری میشود)، دارای تصویری از مردی است (به باور برخی عیسی مسیح) که بهدلیل مصلوبشدن، از آسیب روحی رنج میبرد.
برخی بازدیدکنندگان سنت مری در راتکیل ایرلند هم میگویند تنهی درخت خارج از کلیسا دارای هالهای از مریم باکره است. آسیبهای وارد شده به پدرا دا گاوا، صخرهای بزرگ خارج از ریو دو ژانیروی برزیل هم باعث ایجاد اثری شد که بسیاری از افراد آن را به چهرهی انسان تشبیه میکنند. همچنین به باور بسیاری از افراد تصاویر ثبت شده از کاوشگر وایکینگ ۱ در سال ۱۹۷۶، چهرهای را روی سطح مریخ نشان میدهند که میتواند بقایای تمدنی باستانی باشد. گرچه با عکسبرداری از نماهای مختلف ثابت شد که این ادعا حقیقت ندارد.
به عقیدهی بسیاری از افراد تنهی درخت واقع در راتکیل ایرلند به مریم باکره شبیه است
پاریدولیا صرفا دربارهی چهرهها رخ نمیدهد. برای مثال در مارس ۲۰۲۳ برخی افراد از دیدن یک خرس تدی روی سطح مریخ صحبت کردند. در تصویر دیگری که توسط مریخنورد پرسویرنس ثبت شد، افراد آماتور تصور میکردند پوزهی یک کوسه یا چنگالهای یک خرچنگ را در سنگهای تصادفی سطح مریخ میبینند.
پاریدولیا همچنین میتواند پدیدهای صوتی باشد. در سپتامبر ۱۹۶۹، نظریهپردازهای توطئه مدعی شدند، برخی از آهنگهای گروه بیتلز شامل سرنخهایی دربارهی قتل عمدی پل مککارتنی هستند. بسیاری از افراد کلمات «پل مرده است» را هنگام شنیدن آهنگ «زمینهای توتفرنگی برای همیشه» (Strawberry Fields Forever) در حالت برعکس شنیدند. به این فرآیند معکوسسازی آهنگ گفته میشود.
تصویری از کفن تورین که به باور بسیاری از افراد به مسیح شباهت دارد
به نظر میرسد دیدن تصویر مسیح در اشیاء به پدیدهای رایج تبدیل شده است. برای مثال در سال ۱۹۷۷، زنی در ایالات نیومکزیکو تصویر عیسی مسیح را روی نان تورتیلای آردی دیده بود. دایان دویسر از میامی هم در سال ۲۰۰۴، ساندویچ پنیر تنوری ده سالهی خود را که به ادعای او دارای تصویر مسیح بود، به قیمت ۲۸ هزار دلار در وبسایت eBay فروخت. دانا لی از تولدوی اوهایو در سال ۲۰۰۵، تصویر مسیح را روی یک پیراشکی دیده بود.
دیدن اشکال مذهبی تنها محدود به مسیح نیست. برای مثال یک کلوچه دارچینی که به مادر ترزا شباهت داشت در کافهی بوگو جاوا در بلمونت کشف شد. این کلوچه به مدت ۱۰ سال در معرض نمایش بود تا اینکه در روز کریسمس ۲۰۰۷ به سرقت رفت.
نمونهای از پاریدولیا: کلوچهی دارچینی شبیه به مادر ترزا
چرا پاریدولیا رخ میدهد؟
نظریههای متعددی دربارهی علت پدیدهی پاریدولیا وجود دارند. بر اساس پژوهش سال ۲۰۲۰ در مجلهی Psychological Science، افراد با قابلیت انطباق مغزی برای استخراج سریع چهرهها از یک چشمانداز بصری شلوغ به تکامل رسیدهاند. در نتیجه، پاریدولیای چهره به شکل «مثبت کاذب» در یک سیستم پردازش بصری سریع ارزیابی میشود.
نکتهی جالب توجه اینجاست که مغز انسان نهتنها شاخصههای چهره را به چیزهایی مثل پنیر تنوری یا ستونهای تصادفی سنگی نسبت میدهد، بلکه میتواند احساسات آن تصاویر را هم درک کند. به نوشتهی پژوهشگرها:
یکی از ویژگیهای برجستهی این اشیا این است که نهتنها به چهره شباهت دارند بلکه میتوانند شخصیت و مفهوم اجتماعی هم داشته باشند. برای مثال، پنجرههای یک خانه ممکن است مانند دو چشم انسان به نظر برسند.
بر اساس پژوهشی در سال ۲۰۲۲، انسانها بیشتر تمایل به دیدن چهرههای مردانه در اشیای بیجان دارند تا چهرههای زنانه. همچنین شامپانزهها به عنوان نزدیکترین خویشاوندان انسان معمولا شاخصههای چهرهمانند را در اشیا میبینند. البته نمیتوانند مانند انسان ارتباطی را پیدا کنند. این یافته به اهمیت اطلاعات اجتماعی انسان در مقایسه با جانوران دیگر اشاره میکند.
پاریدولیا میتواند همچنین نشانهای بر اختلالهای خاص مغزی مثل اختلال طیف اوتیسم (ASD) یا پارکینسون باشد. کودکان مبتلا به ASD در شناسایی چهرههای پاریدولیا عملکرد ضعیفتری دارند در حالی که افراد مبتلا به پارکینسون و زوال عقل با اجسام لویی، بیشتر این پدیده را تجربه میکنند.
براساس مطالعهای در سال ۲۰۲۲ در نشریهی PLOS One، افرادی که پاریدولیا را تجربه میکنند، ممکن است بیشتر در معرض تجربههای ماوراءالطبیعه قرار داشته باشند یا ادعا کنند که ادراک فراحسی دارند.
آزمایش لکهی جوهری رورشاخ نمونهای از «پاریدولیای هدایتشده» است. این آزمایش از افراد میخواهد شکلهایی را که در لکههای جوهری مبهم میبینند به زبان بیاورند. این لکهها در ابتدا به عنوان راهی برای رسیدن به فرآیندهای اولیهی ادراک انسان کاربرد داشتند؛ اما سپس در زمینههای روانپزشکی و قانونی برای ارزیابی شخصیت و وضعیت روانی افراد به کار رفتند. با این حال، بسیاری از پژوهشگرها استفاده از آزمایش رورشاخ به عنوان روشی برای دسترسی به ناخودآگاه یا اختلالهای شخصیتی را شبهعلم میدانند.
ادامه
آذر ۲, ۱۴۰۳