رهبر معظم انقلاب ضمن شرح دعای هر روز ماه رجب بر دانستن معنای دعا تاکید کرده و فرمود که فقره معنویتر و روحیترِ دعای این ماه نجات از آتش دوزخ است.
امروز ۲۳ دی برابر با نخستین روز از ماه رجب، ماه ریزش رحمت الهی بر دل های بندگان اوست؛ ماهی که بندگان مشتاق آمدنش هستند تا دوباره فصل بندگی را آغاز کنند و این ماه و ماه شعبان را مقدمه ای برای ورود به ضیافت الهی قرار دهند. اعمال و دعاهای رجب المرجب در مفاتیح الجنان آمده است که یکی از آن ها دعای هر روز این ماه، معروف به دعای «یا من ارجوه» است که سفارش شده بعد از هر نماز واجب خوانده شود. حضرت آیت الله خامنه ای شرحی بر این دعا دارد که به شرح زیر است:
شما هر کار خوبی که می کنید، امیدوارید خدای متعال به شما اجر بدهد امّا در مقابل، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرّ؛ کار شرّی که از شما سر می زند، خودتان را از خشم خدا ایمن میبینید. اگر انسان خودش را از خشم خدا ایمن نبیند که کار خلاف نمی کند؛ مثلاً غیبت می کند، حرف خلاف می زند، دروغ می گوید امّا خود را از خشم خدا ایمن میبیند. آمَنُ سَخَطَه، من احساس ایمنی می کنم؛ آمَنُ، یعنی احساس ایمنی می کنم از سَخَط و خشم او؛ عِندَ کُلِّ شَرّ، در هر کار بدی، در هر کار زشتی؛ یعنی در هر بدیای و کار زشتی که از من سر زده.
هر کار خیری می کنیم، امید داریم که خدا به ما کمک کند، خدا از ما قبول کند، خدا به ما پاداش بدهد، خدا این کار ما را حساب کند؛ [مثلاً] دو رکعت نماز می خوانیم، یک اعتکافی می کنیم، یک روزهای می گیریم، یک پولی صدقه می دهیم، در همه اینها امید داریم که خدا به خاطر این کار به ما تفضّل کند. خب شما که برای کارهای خوبتان از خدا توقّع و انتظار و رجاءِ لطف و محبّت دارید، برای کارهای بدتان هم از خشم او ترس داشته باشید! این را ندارید. این، نشان می دهد که نسبت ما با خدای متعال، نسبت یک بنده لوس و نُنُر است در مقابل پروردگار که از او توقّع داریم کارهای خوب را نگاه کند امّا دلمان می خواهد کارهای بد را نبیند و توجّه نکند.
نسبتِ ما و خدا، یک نسبتِ مولای کریمِ بزرگوارِ بخشندهای است که یک چنین امیدی را برای کارهای خوبمان در دل ما و یک چنین ایمنیای را برای کارهای بدمان در ما به وجود آورده؛ یعنی از بس کار بد کردهایم و به ما خشم نگرفته، ما دیگر خاطرمان جمع است که اگر کار بدی می کنیم، از خشم او ایمن هستیم. نسبت ما و خدا، نسبت بخشندگیِ فراوان و لطف فراوان خدا در حقّ ما است.
یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ یعنی ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ می دهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام می دهیم، میبخشیم، تلاش می کنیم، خب اینها اهمّیّتی ندارد؛ در مقابل نعمت های الهی چه اهمّیّتی دارد امّا خدا در مقابل آن به ما چه می دهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمت های اخروی که اینها خیلی بزرگ است و خیلی اهمّیّت دارد. یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ در مقابل کار قلیل ما، عطای کثیر می دهد.
فقره سوّم هم همین مضمون است و باز هم مولای خوب را نشان می دهد؛ خداوندیِ همراه با کرامت را نشان می دهد. یا مَن یُعطی مَن سَأَلَه؛ یعنی هر کسی از او چیزی بخواهد، به او می دهد. این واقعیّت است، بدانید که اگر انسان از خدا چیزی بخواهد، خدا به او می دهد؛ آنجایی که میبینید دعا مستجاب نمی شود، یا شما درست نخواستید یا یک مصلحتی، یک مانع بزرگی در کار است یا بر خلاف سنّتهای آفرینش است؛ چون سنّتهای آفرینش، هر دعایی را مستجاب نمی کند، اجازه نمی دهد هر خواسته انسان برآورده شود امّا اگر این موانع نباشد، هر خواستهای از خدا داشته باشید، خدای متعال می دهد.
فقره چهارم، از این بالاتر است: یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله؛ خدا حتّی به کسی هم که از او چیزی نخواسته می دهد؛ مثل چه کسی؟ مثل خود شما وقتی که بچّه بودید؛ چه چیزی از خدا خواسته بودید؟ نَفَس خواسته بودید؟ جان خواسته بودید؟ بُنیه خواسته بودید؟ معده کاری، ریه فعّال؟ اینها را که خدا به شما داده، شما از خدا خواسته بودید؟ یا نه، خدا نخواسته به شما داد؟ یکهزارم همه آنچه را شما دارید، از خدا نخواستید، یکمیلیونم آن را شما از خدا نخواستید امّا خدا به شما داد. پس «یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله» یعنی به کسی که از او چیزی نخواسته عطا می کند وَ مَن لَم یَعرِفه؛ حتّی به کسی هم که اصلاً خدا را نمیشناسد، می دهد؛ چون همه این نعمت های زندگی ما مال خدا است.
این بزرگواریها، این لطف ها، این مهربانیها از طرف خدای متعال، ناشی از چیست؟ ناشی از این است: تَحَنُّناً مِنه؛ تحَنُّن یعنی احساس مراقبت؛ «حَنان» یعنی لطف و نزدیکی و مراقبِ چیزی بودن، مراقب کسی بودن به خاطر لطفی که به شما دارد و مراقب شما است وَ رَحمَة (بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۹۰) و به خاطر رحمتی که به شما می خواهد بکند. خدای متعال بشر را برای همین آفریده، وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُم؛(سوره هود، بخشی از آیه ۱۱۹) خلقت بشر برای این است که به او رحمت عطا کند.
این شد صفت ما و خدا. ببینید آن کسی که دعا را تنظیم می کند که امام است و بلد است چگونه با خدا حرف بزند، ـ چقدر هوشمندانه آن را تنظیم می کند. تا اینجا شد رابطه ما و خدا؛ ما از این طرف گیج و گول و ندانسته و نخواسته و بیمعرفت و بیملاحظه، او از آن طرف اهل رحمت، اهل تفضّل، اهل عطا، اهل مهربانی.
حالا که اینجور شد، یک درجه بالاترش را می خواهیم. حالا که خدای متعال اینقدر کریم است، پس دیگر [باید] از خدا بخواهیم؛ چه بخواهیم؟ اَعطِنی؛ خدایا به من عطا کن، چون حالا من دیگر از آن کسانی نیستم که از تو نخواهم؛ البتّه تو نخواسته خیلی چیزها دادهای امّا حالا از تو می خواهم. اَعطِنی بِمَسئَلَتی ایّاک، یعنی به خاطر سؤال و درخواستی که از تو می کنم، به من عطا کن جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَ جَمیعَ خَیرِ الآخِرَة؛ همه خوبیهای دنیا و همه خوبیهای آخرت را به من عطا کن؛ این را از خدا می خواهیم و امید هم داریم که خدا این را بدهد؛ چرا؟ چون از اوّلِ دعا خدا را اینگونه توصیف کردیم.
به این هم اکتفا نمی کنیم، می گوییم وَ اصرِف عَنّی بِمَسئَلَتی ایّاک؛ باز به خاطر سؤالی که از تو می کنم. اینجا سؤال به یعنی درخواست است؛ به خاطر درخواستی که از تو می کنم، از من دور کن، منصرف کن، چه چیزی را؟ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَ شَرِّ الآخِرَة؛ همه شُرور دنیا را و شُرور آخرت را. چرا ما از خدا اینجور وسیع و بیپایان می خواهیم؟ خب «سنگ مفت و گنجشک مفت»! ما حالا می خواهیم. هر چیزی از اینها بر طبق مصلحت الهی شد، هر چیزی از اینها بر خلاف مصلحت خودمان نشد، خدای متعال به ما عطا می کند.
چرا اینجور وسیع از خدا می خواهیم؟ فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما اَعطَیت؛ چون در آنچه تو عطا می کنی، کم گذاشته نمی شود. چون همه این عوالم در نظرِ خالقِ این عوالم و مؤثّرِ این عوالم، مثل یک دانه ریگ است؛ به نظر من و شما مثلاً هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ــ ما اینٰجوری هستیم دیگرـ امّا آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول دارد، پولسازِ میلیاردی است، هزار تومان و صد تومان برایش اصلاً فرقی نمی کند.
بعد می رسد به آن فقره معنویتر و روحیترِ دعا و آن، همان است که در اغلب این دعاهای ما از همه مهمتر دانسته شده و آن، نجات از آتش دوزخ است. امام حسین (ع) در آخر دعای عرفه می گویند خدایا! یک حاجتی دارم که اگر چنانچه آن حاجت را روا کنی، همه این حاجاتی را که در دعای عرفه از اوّل تا حالا خواستم، به من ندهی، باز چیز زیادی گیر من آمده و اگر همه آن حاجات را روا کنی، این یکی را روا نکنی، هیچ چیز گیر من نیامده؛(بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۲۳۲) و آن چیست؟ این است که مغفرت تو شامل حال من بشود و عذاب تو من را مسّ نکند.
اینجا هم همین است؛ حالا که همه خیرات را از تو خواستیم و نخواسته هم دادی، یا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ یا ذَا النَّعماءِ وَ الجودِ یا ذَا المَنِّ وَ الطَّولِ ؛ ای آن کسی که دارای جلالت و کرامتی، دارای مَنّ هستی ــ «مَنّ» به معنی منّت گذاشتن نیست، به معنای آن چیزی است که می تواند مایه منّت بشود؛ یعنی همان نعمت، لطف؛ «طَول» هم یعنی کَرَم و زیادهدهیِ یک بخشنده به یک انسان. ـ ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حَرِّم شَیبَتی عَلَی النّار؛ «شِیبه» یعنی ریش سفید. دعای مهمّ من این است که این ریش سفید مرا بر آتش حرام کنی.
حضرت صادق وقتی به آن شخص این دعا را می فرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند حَرِّم شَیبَتی عَلَی النّار. یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حَرِّم شَیبَتی» ایرادی ندارد.
شماها که ریش هایتان مشکی است یا خانم ها هم که ریش ندارند، می توانند بگویند حَرِّم وَجهی عَلَی النّار؛ صورتم را بر آتش حرام کن. محاسنشان را یا چانهشان را بگیرند؛ چون این گرفتنِ چانه و گرفتنِ محاسن یک نوع خواهش است؛ شما هم در فارسی مثلاً گاهی می گویید این کار را بکن، بعد آدم دست را به ریشش می گیرد، این خواهش است؛ این همان کاری است که در فارسی هست. این در مشهدیها هست، نمی دانم جای دیگر هم هست یا نه؛ می گویند: «آقا بالا غیرتاً»؛ یعنی یک کاری را که می خواهد انجام بگیرد یا انجام نگیرد، التماس که می خواهد بکند، دستش را به ریشش می گیرد. این همان کار است؛ دست به ریش که می گیرید، همان عمل است. یعنی عرض می کنید پروردگارا! خواهش می کنم «حَرِّم شَیبَتی عَلَی النّار»؛( بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۹۰)
آدم اینجوری دعا بخواند بهتر است یا نه، اصلاً نداند؟ مثل اینکه یک کلمات بیمعنیای را آدم تکرار کند؛ این خیلی فایدهای ندارد؛ البتّه اگر همان جا هم توجّه داشته باشد که با خدا دارد حرف می زند، بیفایده نیست امّا خیلی فرق می کند با اینکه انسان معنایش را بداند. آن حرکت انگشت سبّابه هم در مقام تضرّع است؛ این کار آن وقتها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید، اشکال ندارد. چون بین ماها این کار معمول نیست؛ آن زمان، آن کار از روی همین اظهار علاقه و ارادت و اظهار مسکنت بوده.