دی.اچ.لارنس نویسنده رمانی که هرگز فرصت بازنویسی کتابش را پیدا نکرد.
به گزارش پایگاه خبری هیچ یک _ داستان کتاب، درباره دختری گوشهگیر، تنها و بیرفیق به نام ایوت است که از زندگی یکنواخت و بیروح، در روستایی خواببرده و بیهیجان، با آدمهایی تکراری و محافظهکار بیزار است. دختر میداند که زندگی فراتر از چیزی است که او تجربه میکند. روزی ایوت با یک مرد کولی، آزاد و دلفریب آشنا میشود و به فکر فرار از زندگی تکراری و پدرش میافتد.
مادر خانواده پیش از این با مردی جوان و بیپول از خانه فرار کرده و دو دخترش لوسیل و ایوت را تنها گذاشته است. پدر خانواده به همراه مادر و خواهرش خود را در حصاری خفقانآور محبوس کرده اند تا از گزندهای هستی مصون بمانند. آنان دختران جوان را به محدودیتهایی عذابآور مقید ساخته اند. تربیت آنان بر پایه این اصول استوار است: پرهیز از بیبند و باری و قبول مسئولیت و وظیفهشناسی، در حالی که دیگر ایوت نادانسته و ناخواسته به مسیری می رود که مادرش رفته است. او عاشق مردی می شود که حتی نامش را نمی داند.
نویسنده اثر، رئال مینویسد و مخاطب را با صداقت کامل با حقایق مواجه میکند. جملات کوتاه و کوبنده دیوید هربرت لارنس(معروف به مخفف نامش، دی.اچ.لارنس) مخاطب را میخکوب میکند.
باکره و کولی با عنوان The Virgin and the Gipsy داستانی است که در سال ۱۹۲۶ نوشته و مدتی پس از مرگ نویسنده در سال ۱۹۳۰ منتشر شد. نویسنده این کتاب هرگز فرصت بازنویسی کتاب را پیدا نکرد. منتقدانی هستند که این اثر را پیشنویسی از معروفترین اثر لارنس میدانند: فاسقِ لیدی چترلی.
ناشر در کتاب اعلام کرده: هر اثر ادبی، پس از گذشت زمانی معین از درگذشت نویسنده، به حوزه مالکیت عمومی و میراث انسانی جهان تعلق پیدا میکند و ترجمه و انتشار آن آزاد میشود. نشر افق اثر حاضر را که به مالکیت عمومی درآمده، بر اساس متن کامل کتاب اصلی منتشر کرده است.
همچنین کاغذ این کتاب از جنگلها و منابع کاملا مدیریت شده تهیه شده است.
درباره نویسنده
دیوید هربرت لارنس معروف به دی.اچ.لارنس، زاده ۱۱ سپتامبر ۱۸۸۵ و درگذشته ۲ مارس ۱۹۳۰، نویسنده، شاعر، نقاش، مقاله نویس بریتانیایی و یکی از معتبرترین چهرههای ادبیات زبان انگلیسی بود. لارنس در خانواده فقیری در شهر ایستوود ناتینگهام شایر در سال ۱۸۸۵ میلادی دیده به جهان گشود.
وی پس از مدتی آموزگاری در سال ۱۹۱۱، نخستین داستان خود به نام طاووس سفید را نوشت. پس از آن، او در سال ۱۹۱۹ به اروپا و استرالیا و آمریکا سفر کرد و در این مدت داستانهای بسیاری منتشر کرد که از میان آنها میتوان به پسرها و عاشقها و رنگین کمان اشاره کرد. وی در نمایاندن غرایز حیوانی و همچنین عواطف بشری مهارت ویژهای داشت. شیوه نگارش او ساده و داستانهایش انتقادی و لطیف است.
دی.اچ.لارنس که در زمره بهترین نویسندگان قرن بیستم به حساب میآید، بخشی از شهرت و اعتبارش را به دلیل نگارش داستانهای بحث برانگیزی که در زمان خودش «غیراخلاقی» خوانده میشد، به دست آورده است. از آثار معروف او میتوان به «رنگین کمان»، «طاووس سفید»، «پسرها و عاشقها» و «زنهای عاشق» اشاره کرد. اما معروفترین اثر او «عاشق خانم چترلی» است.
قسمتی از متن کتاب
سرخوشی مبهم و گریزپای ایوت، همینطور تلاش غیرعادیاش برای پرهیز از دلگیریها، به نحو خاصی عجیب و گیج کننده بود، مثل اینکه آدم تارعنکبوت روی صورتش باشد، اما باعث نشاط هم میشد، مانند گردش در روزهای مهآلود پاییزی، هنگامی که کارتنکها، به صورت میچسبند. آدم درست نمیداند کجاست.
سرانجام موفق شد لوسیل را متقاعد کند و دخترها فاخرترین لباسهای پلوخوریشان را پوشیدند: لوسیل سبز و نقرهای، ایوت بنفش روشن با نواردوزیهای فیروزهای. کمی سرخاب سفیداب، و بهترین دمپاییهایشان، و باغهای بهشت پرشکوفه شدند. ایوت، زمزمه کنان، خود را در آینه برانداز کرد و کوشید حالتش هرچه بیشتر نمایانگر بیخیالی بانوان جوان اشرافزاده باشد. به شیوۀ خودش، پشتچشم نازک میکرد، لب ورمیچیدو چنین نشان میداد که از همۀ دغدغههای زمین خلاص است و، میان ابرهای مرواریدگونِ پایبندیها و پرواهای شخصیاش، سبکبال میخرامد. بامزه بود و چندان متقاعدکننده نمینمود.
با لحنی ملایم و توام با بیتفاوتی، گفت: «البته که زیبا هستم، لوسیل! و تو هم، حالا که کمی سرزنشآمیز نگاه میکنی، خیلی ملوس شدهای. البته، بین ما دوتا، تو بیشتر ابهت اشرافی داری، چون دماغت عین ملکههاست! و حالا قیافهای غضبآلود به خود گرفتهای که جذابیتت را بیشتر میکند و راستیراستی ملوس شدهای. اما من، از جهتی مقاومتناپذیرترم – قبول نداری؟» با سادگی شیطنتآمیز و مبهم و مغشوش، به سوی لوسیل سر برگرداند. (صفحه ۷۰ و ۷۱)
رمان باکره و کولی نوشته دی.اچ.لارنس و ترجمه کاوه میرعباسی در ۱۵۰ صفحه و با شمارگان ۵۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۲ به چاپ دوم رسید.