«زیستن در خاورمیانه» موضوع اصلی نمایش «خانم آقای جورج کلونی» به نویسندگی متین ایزدی و کارگردانی مونا صوفی است. یکی از نکات مثبت این نمایش، نقد کردن شجاعانه نادیا مراد نویسنده رمان «آخرین دختر» به عنوان یک دختر ایزدی است که توسط «اَمَل کلونی» (وکیل، فعال حقوق بشر و همسر جرج کلونی) به جهان معرفی شد.
این نمایش با دیدگاهی نقادانه به جهانی نگاه می کند که در آن به اعتقاد نظریهپرداز و فعال سیاسی غربی مردم هر روز تصاویر خشونت بار جنایات داعش را در تلویزیون و شبکه های اجتماعی دیدهاند؛ اما روز بعد فراموشش کردهاند. چراکه به قول سوزان سانتاگ با خودشان گفتهاند: «بگذار رنجی که برای من نیست را به دیگران بسپرم؛ همین که از سر همدردی و دلسوزی سری تکان دهم و اظهار تأسف کنم کافی است».
نمایش با دستپاچگی برکات (با بازی میترا رفیع) شروع می شود که نقش دستیار دوم لباس فیلمی را بازی می کند که بازیگر هالیوودی مشهور «جورج کلونی» قهرمان آن است. در پشت صحنه این فیلم، برکات با جیمز (با بازی بهنام شرفی) که نقش بدل جورج کلونی را بازی می کند هم کلام می شود.
گمگشتگی، ظاهرسازی، خودداری، استحاله و حافظهای که مدام اتفاقات گذشته را با رنجهای زندگی در غربت به هم میآمیزد عناصر اصلی پیکر شخصیت اصلی نمایش یعنی «برکات» است
پروژهای که آن دو مشغولش هستند فیلمیست که موضوع اصلی آن خرید و فروش بردههای جنسی داعش در عراق است و برکاتِ نکته سنج اعتقاد دارد که فیلمنامه دور از واقعیت بازار فروش بردگان جنسی در عراق است و از این رو آن را مستند نمیداند.
گمگشتگی، ظاهرسازی، خودداری، استحاله و حافظهای که مدام اتفاقات گذشته را با رنجهای زندگی در غربت به هم میآمیزد عناصر اصلی پیکر شخصیت اصلی نمایش یعنی «برکات» است که میترا رفیع به خوبی و زبردستانه از پس ایفای این همه برآمده است.
ایفای چنین نقشی، انرژی و توان روحی و جسمی زیادی میطلبد؛ او پس از شهرتش در نقش یک دختر خانزادهی قجری، در نقش یک دختر کُرد کرمانجی ایزدی ظاهر شدهاست که علیٰرغم تجربه تلخش و رنج بردگی جنسی داعش، نمی تواند هویت خود را به دیگران حتی همکارانش فاش کند؛ چرا که تازه از دام داعش رسته است و بعد از تحمل مصیبت های بیشمار به امریکا مهاجرت کردهاست و نمی خواهد فرصتِ داشتن یک شغلِ اَمن را از دست بدهد.
چیزی که در بازی این بازیگر جوان برای منِ کردزبان عجیب و تحسین برانگیز به نظر رسید صحبت کردنِ او بدون سکته و سلیس به زبان کردی کرمانجی بود. اساساً حضور باورپذیر رفیع، از نکات مثبت این نمایش بود.
بهنام شرفی نیز در نقش جیمز (بدلکاری سطحی و عاشق اطوار و ادای هنرپیشهها) بازی بسیار تاثیرگذاری دارد که میکوشد وضعیت برکات را کشف و درک کند و در قامت یک امریکایی ظاهر می شود که بعد از فهم وضعیت بغرنج او، در پی همدردی با برکات برمیآید.
یکی از نکات مثبت دیگر این نمایش، نقد کردن شجاعانه نادیا مراد نویسنده رمان «آخرین دختر» به عنوان یک دختر ایزدی است که توسط «اَمَل کلونی» (وکیل، فعال حقوق بشر و همسر جرج کلونی) به جهان معرفی شد.
جسارت نویسنده و کارگردان در نقد نادیا مراد و اَمَل کلونی که سوار بر موج موافقِ رسانهها هستند قابل ستایش است. این نمایش به نوعی امریکایی بودنِ جیمز را در مقابلِ نادیا مراد که خود یک دختر کرمانجی ایزدی و اهل سنجار است قرار می دهد؛ که اوّلی در پی همراهی برکات و دختران ایزدی برمیآید و دوّمی غرق در شهرتِ یک شبهاش جلسهی امضای کتابش در امریکا را بر حمایت از دخترانِ ایزدیِ همتبارِ خودش ارجح میشمُرَد و اینجاست که انسانیّت بر ملیّت فائق میآید…