کارگردان فیلم سینمایی «آبی روشن» با اشاره به وجود نمادهای مذهبی در فیلمش گفت: هویت ایرانی با باورهایش تعریف می شود. مذهب و دین ما نیز عین هویت ماست و ایرانی با این هویت زیست میکند. تمام کاراکترهای آبی روشن نیز هویت ایرانی دارند و درجات مختلفی از باورمندیبه دین و مذهب در تمامی آنها نمود یافته است.
پایگاه خبری هیچ یک ـ گروه هنر: بابک خواجه پاشا کارگردان فیلم سینمایی «آبی روشن» محصول مشترک سازمان اوج و بنیاد سینمایی فارابی از آثار حاضر در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر معتقد است دین و مذهب جز ذاتی هویت ایرانی ماست و همه کاراکترهای این فیلم با هر شدت و ضعفی به نوعی به این هویت وابسته هستند و در جای جای قصه آن را نمایان میکنند. او خانواده را از مهمترین پایگاههای اجتماعی میداند که وظیفه سینماگر است تا همانطور که خود از آن برخاسته و تاثیر میپذیرد، با اثر خود بر خانواده و به تبع نظام اجتماعی تاثیر بگذارد.
خواجه پاشا سال گذشته با فیلم تحسین شده «در آغوش درخت» در جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را کسب کرد.
شرح گفت و گو با این هنرمند را در ادامه میخوانید:
*«آبی روشن» چه دغدغه ای را دنبال میکند؟
دغدغه این فیلم بررسی لایههای درونی انسانها برای رسیدن به شان والای انسانی است. ما در جایگاه یک انسان باید آگاه باشیم هر حرکت نادرست ما تاوانی دارد که روزی ممکن است به خودمان برگردد و باید مراقب زیست خود باشیم. این فیلم همچنین درباره تفاهم بین دو نسل که با گفتوگو و گفتمان می شود به آن رسید.
*فیلم قبلی شما یعنی «در آغوش درخت» نیز فیلمی درباره خانواده بود و در «آبی روشن» باز هم به سراغ خانواده رفته اید. درباره علت این انتخاب بفرمایید.
خانواده به تبع اینکه درونش پر از روابط است به نظرم مقامی تاثیرگذار بر جامعه دارد و میتواند بستری برای ایجاد یک درام پر از کنش باشد. در فیلم قبلیام «در آغوش درخت» و فیلم «آبی روشن» سعی کردم مباحثی را مطرح کنم که شاید دغدغه بسیاری از خانوادههاست و از این طریق بتوانیم بر خانوادهها تاثیر بگذاریم. خانواده یکی از مهم ترین پایگاههای اجتماعی است و سینماگر باید بتواند به آن بپردازد و از این طریق فیلمش جامعه را نیز تحت تاثیر بگذارد.
*درباره انتخاب بازیگران بفرمایید، به نظر میرسد مهران احمدی شبیه به همه کلیشههایی است که از یک نقش حاجی توقع داریم اما مهران غفوریان در نقش ایوب با اینکه شاید نقش کوتاهی دارد اما حضورش تأثیرگذار و بازیاش درخشانی است.
به نظرم برعکس مهران احمدی شبیه به کلیشههای این جنس نقشها نیست. او نقش را درست بازی کرده است و وقتی دقیق شویم در جامعه، این افراد شاید در تیپ و ظاهر دارای مشترکاتی باشند اما وقتی در «آبی روشن» با شخصیت قهرمان همراه میشویم به لایههای زیرین حاج یونس و شخصیتی وارد میشویم که درباره عاشقی و مهر صحبت میکند، لطافت طبع دارد و زیبایی را میشناسد. این کاراکتر در فیلمنامه به خوبی پرداخته شده بود و مهران احمدی نیز با بازی اش به آن جذابیت بخشیده و هماوردی کرده است. او بازیگری است که پیش از این در فضای ملودرام نیز بازی خود را جاانداخته بود. مهران غفوریان نیز در نقش ایوب بی نقص بازی کرده است. در برخی لحظات فیلم هماوردی این دو بازیگر به نظرم بسیار خوب درآمده است.
*«آبی روشن» فیلمی معناگرا و در عین حال قصه گوست و شاید این ترکیب و جاگذاری مفاهیم در دل یک قصه همان حلقه مفقودهای است که گاهی باعث مهجور ماندن کارهای دینی میشود. نظرتان چیست؟
هنر سینما در ذات هنری پر از معناست و اساسا خارج از معنا نمیتواند شکل بگیرد. اگر از سینمای معناگرا نام میبریم منظورمان سینمایی اخلاقی و انسانی است. سینمایی که در دهههای گذشته در جان و کنه سینمای ما جا داشته است.
زمانی که قصهای با محوریت انسان و روابط او داریم با معناهای والاتری رو به رو می شویم. وقتی فیلمی با باورهای ما طرف است این فیلم در جایگاهی قرار میگیرد که به دین نیز میتواند بپردازد .
*در فیلم «آبی روشن» با اینکه هرکدام از شخصیتهای قصه شاید ضعف و شدت در میزان اعتقادات دینی خود داشتند اما نمادهایی مذهبی در فیلم وجود داشت که به هریک از اینها ربط مییافت.چقدر این هدف را در درام دنبال کرده بودید؟
هویت ایرانی با باورهایش تعریف می شود. مذهب و دین ما نیز عین هویت ماست و ایرانی با این هویت زیست میکند. تمام کاراکترهای آبی روشن نیز هویت ایرانی دارند و درجات مختلفی از باورمندیبه دین و مذهب در تمامی آنها نمود یافته است.
*همکاری با سازمان اوج در این پروژه چه مواردی را به قصه اضافه و کم کرد. نوع نگاه تان چقدر به یکدیگر نزدیک بود؟
سازمان اوج در این پروژه تا جایی که ورود کرده است و اگر نظری داشته به ما ارائه کرده در مسیر بهبود فیلم بود. آنها به اندازه و درست در مسیر تولید فیلم «آبی روشن» حضور داشتند و گپ و گفت هایمان دوستانه و صمیمی و در جهت ارتقای کیفی پروژه بود. سازمان اوج مشورت را قاعده کار خود در ارتباط با فیلمساز قرار داده و باید از این بابت تشکر کرد. این سازمان به سینمای انسانی و آثاری درباره سبک زندگی مردم میپردازد.
*در این سالها سینمای ایران به سمت لوکیشنهایی غیر از تهران رفته و در فیلم قبلی هم همین ماجرا نمود داشت.این ماجرا دشواریهای خود را در تولید دارد. ضمن اینکه مناسبات کاراکترها و بعضی موارد را به قصه اضافه میکند. در این پروژه این بعد چطور رقم خورد؟
باورم این است وقتی وارد اقلیمی دیگر میشویم و با فرهنگهای دیگر برخورد میکنیم، فیلم از کلیشه خارج و به جذابیتهای بصری میرسد. ایران ظرفیت این را دارد که هزاران شهرک و لوکیشن سینمایی در آن ساخته شود. وقتی وارد این مناطق میشویم، میتوانیم از بازیگران بومی کمک بگیریم و به نظرم باید بر این ویژگی بیشتر در سینما کار کرد. اگر درام بطلبد که از پایتخت دور باشیم، باید این کار را کنیم و سختی بخشی از حرفهی سینماست و اتفاقا هرچه با آن دست و پنجه نرم کنیم، کار بهتری خروجی خواهد داد.
* سخن پایانی…
یک سنگ تراش قطعا علاوه بر داشتن تیشه یا هر ابزاری که بتواند سنگ را تراش بدهد، باید دارای احساساتی باشد که به سنگ شکل دهد و از درونش بتراود. داشتن ابزار صدا و دوربین و امکانات زیاد ما را تبدیل به فیلمساز نمیکند ما در بیشتر فیلمها و ژانرها به ویژه زمانی که درگیر فناوری میشویم، از روابط جا میمانیم. زمانی یک فیلم جان دارد که به روابط و مناسبات کاراکترها توجه و فیلمنامهاش اصولی نوشته شود. حال هر چقدر امکانات بهتر و پروداکشن قویتری داشته باشیم میتوانیم فیلم بهتری داشته باشیم. فیلم خوب باید ابتدا فیلمنامه صادقانه ای داشته باشد، خلاق و نو باشد و نگاهی غیر از کلیشه داشته باشد. امیدوارم در سینمای ما بیشتر به فیلمنامه و آثار درست و اصولی پرداخته شود.