مارگارت آتوود نیم قرن پس از انتشار کتاب اول استیون کینگ، درباره آن نوشت.
به گزارش هیچ یک به نقل از نیویورک تایمز، «کری» شخصیت اصلی رمانی به همین نام است که سال ۱۹۷۴ توسط استیون کینگ داستاننویس آمریکایی نوشته شده است.
از این رمان اقتباسهای بسیاری شده و چند کارگردان آن را به فیلم درآوردهاند. اولین فیلم ساخته شده از این داستان سال ۱۹۷۶ به کارگردانی برایان دی پالما به نمایش در آمد. سال ۲۰۰۲ هم در قالب یک سریال تلویزیونی پخش شد. فیلم «کری» به کارگردانی کیمبرلی پرس هم محصول ۲۰۱۳ آمریکاست. کری شخصیت اول داستان، نوجوانی ۱۷ ساله و خجالتی است که از مراقبتهای بیش از حد مادر متعصب و خشن و آزارهای هم کلاسیهای خود به ستوه آمده است. کری دارای قدرتی ماورایی است و توانایی تغییر مکان اشیا را از راه دور دارد. او سرانجام در جشن فارغالتحصیلی خشم خود را آزاد می کند و انتقام خود را می گیرد.
در سالگرد ۵۰ ساله شدن این کتاب و نیم قرن نویسندگی استیون کینگ، مارگارت آتوود درباره این کتاب یادداشتی نوشته است.
مارگارت آتوود درباره کری نوشت:
«کری» استفن کینگ در سال ۱۹۷۴ در دنیایی شگفتانگیز به شکلی انفجاری ظاهر شد. این کتاب حرفه کینگ را شکل داد و میلیونها نسخه از آن فروخته شد و الهامبخش چهار فیلم شد که میلیونها دلار فروش کردند. این کتاب از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و از اول یک پدیده بود و همچنان هست.
«کری» نخستین رمان منتشر شده کینگ بود. کینگ که از نوشتن چند صفحه نخست داستانش راضی نشده بود، آن را پاره کرد و در زباله انداخت. اما همسرش، تابیتا – روحی بیهراس و دارای خلق و خوی کنجکاو – آنها را برداشت، صاف کرد و خواند و کینگ را متقاعد کرد که داستان را ادامه دهد. او میخواست بداند همسرش داستان را به کجا میبرد و نتیجه آن چه می شود. چنین خواستی از سوی خوانندگان شاید بهترین انگیزهای باشد که یک نویسنده را جلو میبرد. کینگ هم ادامه داد و این رمان تبدیل به کتابی شد که صدایش کاملا شنیده شد.
اما درباره خود کری: او که از سوی مادر متعصب خود، هم کلاسیها و کل شهر چمبرلین در ایالت مین، دست و پا چلفتی و نادان شمرده میشود، در پایان انتقام جویانه ظاهر میشود. روزنامههای محلی، در مورد قدرتهای غیرمعمول کری و تخریب شهر توسط آتش و سیل مینویسند و در این میان تنها یکی از همکلاسیهایش سعی میکند تاوان ظلمی که در حق او شد را بپذیرد.
در این کتاب صداهای درونی شخصیتهای مختلف وجود دارد، همانطور که کری بر اثر تله پاتی میتواند به افکار دیگران گوش دهد و روایت زندگی درونی خود را برای آنها پخش کند، این صداهای متعدد با هم داستان هولناکی را روایت می کنند.
آتوود میافزاید: چه چیز «کری» هست که من را مجذوب خود میکند؟ این که یکی از آن کتابهایی است که موفق میشود در ناخودآگاه جمعی عصر و جامعه خود فرو برود.
به نظر میرسد در دورهای که مبارزه برای حقوق زنان مطرح میشود، چهرههای زن با قدرتهای شبه ماوراءطبیعی در ادبیات ظاهر میشوند. «او» اثر اچ رایدر هاگارد در اواخر قرن نوزدهم ظاهر شد؛ در زمانی که فشار برای برابری بیشتر در حال افزایش بود. قهرمان این کتاب که توانایی الکتریکی داشت میتوانست با یک انگشت اشاره کارهای زیادی انجام دهد. نائومی الدرمن، که رمان «قدرت» او با ظهور جنبش «می تو» مصادف شد، حتی جلوتر رفت و به قهرمانان خود این توانایی را داد که با پرتاب پرتوهای انرژی، مانند مارماهیهای الکتریکی دشمنان را بکشند.
«کری» در اوایل دهه ۱۹۷۰ نوشته شد، زمانی که جنبش دوم زنان در اوج قدرت بود و خود کینگ گفته است که به شدت از پیامدهای آن برای مردان هم نسل خود آگاه بود. شخصیت شرور مرد «کری»، بیلی نولان، بازگشتی است به ژستهای خشن مردانه سالهای ۱۹۵۰ که از قبل منسوخ شده ولی هنوز خطرناک هستند. شخصیت شرور زن، کریس هارگنسن هم رهبر کهنالگوی ظلم در این درام دبیرستانی است.
در حالی که «کری» خلاصه شده کارول یا کارولینا نیست، بلکه از «کریتا» که از «چریتی» یا «خیریه» می آید، گرفته شده و یادآور محبت و بخشش مهربانی، مهمترین فضیلت در سه گانه مسیحی ایمان، امید و نیکوکاری است، هیچ محبت خیرخواهانه ای از سوی مادرش دریافت نمیکند. مادر که از قدرتهای کری خبر دارد، معتقد است دخترش آنها را از جد مادربزرگش به ارث برده و آنها را به انرژیهای شیطانی و جادوگری نسبت میدهد و حتی کشتن فرزندش را وظیفه خداپسندانه خود میداند. او خود را بین عشق و بخشش و نفرت و انتقام متزلزل میکند، اما نفرت شهر از طریق اوست که هدایت میشود.
کینگ وضعیت کری را بر اساس دو دختر از طبقه فرودست سفید که در مدرسه میشناخت، شکل داد؛ دخترانی که با فقر و لباسهای پوسیده شناخته میشدند و هر دو با تمسخر و تحقیر همکلاسیهای خود مواجه بودند. همه ساکنان شهر در ساختار طبقاتی به دقت کالیبره شده در آمریکا ضعیف بودند و برای آنها مدرسه خصوصی و تحصیلات دانشگاهی شیک وجود نداشت؛ مگر اینکه واقعاً خوش شانس باشند. اما با توجه به انتخاب بین رد کردن تحقیر و طرد شدن و دریافت کردن آن، بیشتر آنها رد کردن را انتخاب میکنند.
کینگ استاد جزییات ریز است. او «وحشت» را مینویسد؛ آن هم به ادبیترین شکل، بهویژه وقتی صحبت از ماوراء طبیعی میشود، تمام شوخیهای شبه علمی درباره وراثتپذیری فقط سرپوش است.
اما در زیر لایه «وحشت» در آثار کینگ، وحشت واقعی همیشه وجود دارد: فقر و غفلت و گرسنگی و سوءاستفاده بیش از حد واقعی که امروز در آمریکا وجود دارد. من با بچههایی که ماهها همان لباس کثیف را میپوشیدند، بچههایی که پوستشان از زخمها و بثورات چروکیده بود، بچههایی با صورتهای وهمآور مانند عروسکی خشکشده، به مدرسه رفتم. کینگ در «در نوشتن» میگوید: چیزی جز هوا در قمقمههایشان نبود. وحشت نهایی، برای او همان طور که برای دیکنز بود، ظلم انسانی و به ویژه ظلم به کودکان است. این است که صدقه را تحریف میکند تا جنبه بهتر طبیعت ما، جنبهای که ما را به مراقبت از دیگران ترغیب می کند را یادآور شود.
فکر میکنم این بخشی از جذابیت گسترده کینگ است. بله، او چیزهای عجیب و غریب را به ما نشان میدهد، اما در چارچوب واقعی. ساعت، مبل، نقاشیهای مذهبی روی دیوارها – همه اشیای روزانه که کری در جریان داد و بیدادش منفجر میکند – اینها از زندگی گرفته شدهاند، همانطور که سادیسم روزمره بچههای دبیرستانی باعث میشود «کری» چنان ترسناک نشان داده شود.