به گزارش هیچ یگ ، برای مبارزه با دلالی و پاکسازی فوتبال از افراد مسألهدار باید به سراغ گلوگاههای مهم در فوتبال باشگاهی رفت. کنار رفتن رئیس کمیته مسابقات سازمان لیگ و رئیس کمیته داوران اقدامی درست و بجا اما ناکافی است. هنوز هستند افرادی که در فوتبال ایران سمتهای کلیدی دارند و بیشتر از آنکه حضورشان باعث پیشرفت فوتبال ملی باشد، لابیها و البته اعمال نفوذشان به ضرر ورزش و فوتبال کشور است. در فوتبال ایران جوانان تحصیلکرده و سالم کم نداریم و در صورت اعتماد مسئولان ورزش و فوتبال، چه بسا بهتر از خیلی از مسئولان فعلی عهدهدار مدیریت کلان فدراسیون و سازمان لیگ خواهند شد، به شرطی که وقت کافی برای پیادهسازی ایدهها و طرحهای تحولساز و مطابق مدیریت روز فوتبال جهان به آنها اختصاص یابد و برای یک دوره طولانی فرصت کار و فعالیت داده شود. در این مورد ذکر چند نکته مهم ضروری است.
دوم- علیرغم حضور عدهای از بازیکنان باکیفیت خارجی در ایران در این زمینه هم باید سقف مشخصی رعایت شود. البته میتوان برای نمایندگان باشگاهی در لیگ نخبگان آسیا استثناء قائل شد.
سوم- منطقی نیست در ابتدای فصل تعداد بازیکنان بالای ۲۳ سال تیمها را کاهش داد. به نظر نگارنده برای یک تیم باشگاهی در یک فصل باید به گونهای برنامهریزی کرد که در صورت مصدومیت و محرومیت در کوران مسابقات دچار کمبود بازیکن نشود؛ اتفاقی که امسال برای تیمهای مدعی قهرمانی افتاد و در ادامه دچار بحران بازیکن شدند.
چهارم- مبادی حساس فدراسیون و سازمان لیگ مثل کمیته داوران و کمیته مسابقات لیگ باید به طور مرتب توسط حراست فدراسیون، حراست وزارت ورزش و کمیته اخلاق و انضباطی مورد پایش و بررسی دقیق عملکرد قرار بگیرد تا شاهد اتفاقات عجیب و غریب مانند پرونده کرمان نباشیم.
پنجم – حتماً باید سازکاری تعریف شود تا مدیرعامل، هیأت مدیره، معاونین باشگاهها و سرپرست تیمها از فیلترهای تخصصی رد شده و صلاحیت احراز این پستها را داشته باشند. این موارد شامل سرپرست و سرمربی و کادر فنی هم میشود. ماجراهای «ف-کاف»های معروف فوتبال ایران هنوز در اذهان عمومی فوتبالدوستان مانده و درس عبرتی همیشگی است.
ششم – از همه مهمتر، عدم اجازه فعالیت به مدیران برنامه و دلالانی است که با لطایفالحیل قیمت بازیکنان بیکیفیت را بالا میبرند، آپشنهای عجیب و غریب به قراردادها اضافه میکنند، روابط ناسالم با برخی رسانههای برخط و برنامههای خاص تلویزیونی یا رادیویی دارند، یا اینکه شرط پیوستن یک یا دو ملیپوش به تیمی را، عقد قرارداد سنگین با بازیکنی درجه سه یا همیشه نیمکتنشین میکنند و در پوشش اینگونه کارها به درآمد نامشروع میرسند.
هفتم- معنی نمیدهد بازیکن پابهسن گذاشته که در ۳۴ یا ۳۵ سالگی سالهای آخر فوتبالش را طی میکند و اکثر اوقات به خاطر شرایط فیزیکی، یا مصدوم است یا به نیمکت ذخیرههای تیمش چسبیده، فقط به خاطر معروفیت یا توجه خارج از عرف رسانههای مسألهدار قرارداد چند ده میلیاردی داشته باشد.
هشتم- فدراسیون باید به سمتی حرکت کند که باشگاهها ناچار به استفاده از جوانان مستعد و آیندهدار بشوند، احیای قراردادهای ۷، ۵ و 3 ساله، هم خیال باشگاهها را از حفظ استعدادهای جوان راحت میکند، هم تیمهای سازنده ثمره تلاش و بازیکنسازی خود را به راحتی از دست نمیدهند، در نهایت تیمهای پولدار و صنعتی هم اگر تمایل به خرید بازیکن مستعد و آیندهدار داشتند، ناچارند قیمت کشف استعداد و زحمات باشگاه سازنده را بپردازند.
مبارزه با فساد دشوار اما کاملاً شدنی و در دسترس است به شرط آنکه همه ارکان فوتبالی با تمام قوا به میدان بیایند و از جان و دل مایه بگذارند.