هیچ یک آنهايي که روابط عمومي را ميشناسند، ميدانند در جامعهاي که آدمها با هم زندگي ميکنند، بر سر تفاوتهايي که دارند با هم تعامل دارند. چون ميخواهند يک بحث مشترک را پيش ببرند که هر دو در آن ذينفع هستند و در ارتباطشان نسبت به هم مراقبت ميکنند؛ مراقبت از اينکه اين ارتباط را چگونه حفظ کنند و چگونه آن را نگه دارند تا ارتباطشان خراب نشود. به همين خاطر هر کسي در حوزه کاري و زندگياش و در حوزه امور اجتماعياش حتما نيازمند اين است که به بحث روابط عمومي خودش توجه کند چون در کارش تاثيرگذار است. انسانها وقتي وارد عرصه زندگي اجتماعي ميشوند، نيازمند اين هستند که روابط عمومي داشته باشند.
اين نيازمندي هم براي رفع نيازهاي خودشان است و هم باعث کمک به رفع نيازهاي افراد ميشود. افراد اگر اين تعامل را نداشته باشند و نتوانند خودشان را معرفي کنند هيچگاه نميتوانند کاري را انجام دهند؛ از کوچکترين کار که ميتواند کار در يک مجموعه باشد تا فروختن يک محصول. بنابراین بحث ما در خصوص اهميت روابط عمومي شخصي در مناسبات كاري است. با توجه به تجربياتي که داشتهام، به نظر ميرسد يک فرد زماني در روابط عمومي شخصياش موفق است که ذات ارتباطي داشته باشد. ذات ارتباطي اولين چيزي است که يک فرد بايد برخوردار باشد و بعد از آن دانش و تجربه است که به بحث روابط عمومي فردي کمک ميکند تا آن شخص بتواند علاوه بر اينکه مناسبات ارتباطي را بشناسد، در تصميمگيريهايش موقعيتشناس و زمانشناس باشد و مخاطب خودش را شناسايي کند. یک فرد ميتواند محتواي خوبي را تهيه کند تا به هدف ارتباطياي که براي خودش تعيين کرده است برسد تا پس از آنكه بتواند اين بخشهاي خودش را کامل کند، تازه به محوريت برنامه و مديريت استراتژيک برسد و در واقع، نسبت به مخاطبانش يک برنامه استراتژيك داشته باشد.
بعضي اوقات روابط عمومي را بازاريابي ميبينند، در صورتي که روابط عمومي و بازاريابي دو مقولهاي هستند که به مجموعه ارتباطات و فروش کمک ميکنند. چرا که ما نميخواهيم اول بفروشيم، ما ميخواهيم ابتدا آگاهيبخشي کنيم و بعد از اينکه آگاهيبخشي کرديم، بازاريابي انجام بدهيم. به همين خاطر يک آدمي که ميخواهد به دنبال ایجاد روابط عمومی شخصي خودش باشد، نيازمند ذات ارتباطي است و اينكه در حوزه ارتباطاتش بتواند مهرباني و محبت را توسعه دهد. اغلب آدمها با توجه به اينکه ما در حوزه روابط عمومي شخصي، به حوزه احساسات آنها وارد ميشويم، وقتي يک کار شگفتانگيز انجام ميدهيم، براي آنها تبديل به يک خاطره ميشود؛ و آن خاطره است که از ما در ذهن آنها ميماند و علاوه بر اينکه آنها هميشه ما را ميبينند؛ وقتي يادي از ما ميشود، از ما خاطره خوش دارند و آن خاطره خوش باعث ميشود از بودن با ما لذت ببرند. به همين دليل موقعيتشناسي روابط عمومي مهمتر است.
مهمترین توانايي که افراد در روابط عمومي شخصي بايد داشته باشند، بحث خلاقيت است؛ يعني آدمها در بحث روابط عمومي بايد بتوانند خلاقيتهايي داشته باشند و اين خلاقيتهاست که روابط عمومي خوب را بهتر معرفي ميکند. نکته بعدي اينکه آنهايي که در روابط عمومي هستند فکر ميکنند با توضيحدادن و حرفزدن، يک روابط عمومي خوب دارند؛ در صورتي كه روابط عمومي خوب، آن روابط عمومي است که دوطرفه باشد؛ يعني علاوه بر اينکه فرد بايد حرفش را بزند و بداند چگونه و با چه ابزاري حرفش را بزند، بايد حرف ديگران را هم بشنود. شنيدن حرف ديگران در اين حوزه مهم است؛ يعني تحمل داشته باشد تا بهتر بتواند در کار خودش افکارسنجي کند. و از آن مهمتر، کسي که در روابط عمومي است، دو چيز را حتما بايد در کارش لحاظ كند؛ انضباط و اخلاق کاري. انضباط و اخلاق کاري شاخصه تمايز يک فرد با روابط عمومي و يک فرد بدون روابط عمومي است. انسانها در روابط عمومي بايد بتوانند جزءنگر باشند.
اين جزءنگري نيازمند انضباط است؛ با انضباط ميتواني جزءنگريات را حفظ کني تا بتواني روي اهدافت متمرکز شوي. اما اگر بتواني اخلاق را در اين انضباط همراه كني، کمک ميکند که يک آدم منضبط خشک نباشي بلکه يک منضبط بااخلاق مهربان باشي؛ و فکر ميکنم اين ميتواند در ارتباط با آدمها بيشتر موثر واقع شود و اشخاص را سريعتر به تفکرات و اهدافي که دارند، برساند.دو نکته ديگر هم در روابط عمومي شخصي خيلي مهم است. يک نکته، ايجاد رسانه براي شخص است؛ يعني فرد از طريق همين رسانههاي اجتماعي که در اختيار دارد، ميتواند براي خودش رسانههاي مختلفي را به وجود بياورد؛ تا بتواند مخاطبان خودش را جذب کند و خودش را به نوعي ارائه کند؛ حالا «خودش» ممکن است طرز فکرش باشد، یا ممکن است چيزي باشد که به وسيله آن بتواند آن کار را انجام دهد.
اين نتيجه ميتواند براي خود فرد هم باشد؛ فرد هرچقدر بتواند اعتماد نسبت به خودش جلب کند، براي خودش نشانی معتبر میسازد و خوشنامي براي خودش به وجود میآورد.اما اعتمادسازي نيازمند اين است که به افراد توجه ويژهاي داشته باشيد؛ يک آدم خشک هرگز نميتواند روابط عمومي کند. آدمي كه روابط عمومي دارد، انعطافپذير است و برونگرا. اين ميتواند کمک کند که اگر اشخاص دیگر مشکلي دارند، -حتي اگر کاري از دست شما برنيايد- حداقل با شما مطرح کنند. حداقل ميتوانيد راهنماييشان کنيد، ميتوانيد کارشان را پيگيري کنيد و با پيگيري کردن ميتوانيد آرامشي را به آن فرد بدهيد که در مورد مشكلي که داشته، خاطره خوبي را از شما در آن حوزه کاري يا اتفاق داشته باشد.