هیچ یک ،یک کارآفرین اگر میخواهد در کارش موفق باشد، نبايد يكبعدي باشد. اشاره كردم يك كارآفرين اگر رشتهاش مثلا بازاریابی است تنها اکتفا نکند به بازاریابی و به حوزه مالی یا آیتی نيز ورود كند. و فعاليت در این حوزهها را بیشتر کند. در ادامه بحث به اين اشاره ميكنم که میگویند در دنیای امروز آدمهایی که به اصطلاح یکمهارته هستند زیاد نمیتوانند موفق باشند و افرادي که Multi skills يا چندمهارته هستند موفق ميشوند. قبلا گفتم که طبیعتا بهتر است که افراد بروند در این حوزهها مطالعه کنند. در ادامه میخواهم بحث را تا حدودي گسترش بدهم و توجه شما را به موضوعي خاص جلب كنم. برخی از دانشجویان میآیند به من میگویند که استاد، ما خیلی تحت تاثیر حرفهای شما قرار گرفتیم و علاقهمند هستیم که مثلا شرکت تاسیس کنیم. میگویم بسیار عالی، خیلی خوب است؛ عقیدهتان چیست؟ بعد آنها به فرض عقیدهشان را میگویند. میپرسم که خب هر کدام چه تواناییهایی دارید؟ مثلاً میگویند که هر سه نفرمان فوقلیسانس بازاریابی هستیم یا هر سه دانشجوی فوقلیسانس مدیریت صنعتی هستیم. پس میگویم که خب چه تواناییهایی دارید؟، میگویند هیچ، ما هر سه فقط درس خواندهایم. هر سه یک چیز هستند. در دنیای امروز میگویند وقتی که شما ميخواهيد یک شخصیت حقوقی شکل بدهید نباید بروید دنبال آدمهایی که همه مانند خودتان هستند. شما اگر صد نفر هستید و همه مانند هم هستید که فايدهاي ندارد. شما باید بروید دنبال آدمهایی که مکمل شما هستند. شما را تکمیل کنند. حالا یا این تکمیلكردن در حوزه دانشی است یا سایر اشکالی که در این شماره میخواهم در مورد آن صحبت کنم. خب دانشجویان میآیند دور هم جمع میشوند میگویند ما هر سه تا بازاریاب هستیم. در حوزه بحثهای سازمانی و کسانی که متخصص استارتآپها هستند، متخصص کارآفرینی هستند میگویند اگر آدمهایی که میآیند تشکیل شخصیت حقوقی میدهند از سوابق و پیشینههای مختلف استفاده کنند؛ یک شخصیت حقوقی بهتر میتواند رشد کند در مقایسه با زمانی که هر سه نفر اینها یک مهارت دارند. یک ضربالمثل جالب هست که میگوید دو نفر که عین هم هستند، یکیشان اضافی است. به طور سنتی گفته میشود که کسانی که یک شخصیت حقوقی را شکل میدهند موارد مکملشان به درد آن بیزینس ميخورد. یک مثال خیلی ساده بزنم. من تخصص مدیریت دارم وقتی میخواهم یک شخصیت حقوقی شکل دهم باید با شخصي که سرمایه دارد وارد صحبت شوم و با او یک شخصیت حقوقی شکل دهم. دانش را من میگذارم، سرمایه را هم او میگذارد حالا اگر نفر سومی هم بخواهم انتخاب کنم بايد کسی باشد که زمان دارد و تجربه، و ميتواند زمان بگذارد.فرض كنيد من الان استاد دانشگاه هستم، میآیم مشورت میدهم، یک نفر پولدار هم سرمایهاش را میآورد. طبیعتا یک نفر هم که زمانش را دارد میآید مدیریت کار را عهدهدار میشود زيرا زمان و تجربه كار را دارد. این سه تا نقش تکمیلکننده هم هستند. بسياري از کسانی که در حال حاضر دارند مطالب ما را میخوانند افرادی هستند که در شرف ایجاد یک شرکت، در شرف ایجاد یک بیزنس هستند. توصیه میشود ما حتی وقتی که میخواهیم مجموعه را شکل بدهیم حتما با افرادی که پیشینه آیتی دارند رابطه برقرار کنیم؛ منظورم کسانی هستند که میخواهند استارتآپ شکل دهند.چون اغلب اینها پایه فضای مجازی دارد بهتر است که ما برویم با کسانی که آیتیمن هستند یا در زمینه آیتی اطلاعات دارند وارد مذاکره شویم و آنها را بیاوریم در راس کارمان. ممکن است بعضیها به ما بگویند که من پول دارم و از خدمات افراد استفاده میکنم. حقیقت این است که – انشاءالله به دوستان آیتی ما برنخورد- در کشور ما، ما وقتی از خدمات شرکتهای آیتی، شرکتهایی که در كار طراحی سایت هستند، شرکتهایی که در كار تولید نرمافزار و اپ هستند استفاده میکنیم اغلب مواقع با بدقولیهای آنها مواجه میشویم. سرویسی را که ما میخواهیم به ما نمیدهند و این موضوع میشود پاشنهآشیل ما. ما همیشه به اين خدمات نياز داریم اما سرویس توزیع آیتی نمیگیریم در حالي كه بخش عظیمی از کسبوکار ما بر اساس آیتی است. همانطور که میدانید الان میگویند استراتژیهای کسبوکاری جدید، (نیوبیزنساستراتژیها)، در واقع، استراتژیهای آیتی جدید است. یعنی استراتژی کسبوکار دیگر کاملا یکسان میشود با استراتژیهای آیتی. بنابراین شما نمیتوانید سرویس خوبی از این بگیرید. حتی زمانی که کسی آیتی طراحی میکند، نرمافزاری طراحی میکند؛ خدمات و پشتیبانیاي که باید بدهد، نميدهد. همواره شما در مدل کسبوکارتان با این مشکل برخورد میکنید. خود من هم به عنوان کسی که دارم این مطالب را مینویسم در کسبوکارهایی که شکل دادم همیشه با این موضوع برخورد داشتم. نميتوانستم آن خدمات و پشتيباني را دريافت كنم. میدانید امروز در کسبوکارهای جدید مدام باید در مدل كسبوكار تغییر ایجاد کرد و این مستلزم این است که یک فرد مسلط به آیتی بیاید این تغییرات را ایجاد کند و چون ما نمیتوانیم این تغییرات را مدام به سرعت اعمال کنیم، همیشه مدلهای کسب وکارمان با مشکل مواجه ميشود. یکی از راهحلهایی که خیلی میتواند مفید باشد اين است كه فرد مسلط به آیتی را بیاوریم در راس این هرم قرار دهيم و با آنها شریک شویم. وقتی با آنها شریک میشویم طبیعتا آنها منافعشان به منافع سازمان ما گره ميخورد و بنابراین سرویس بهتری میتوانیم بگیریم و خدمات بعد از فروش بهتری میتوانیم دریافت کنیم. و اینگونه مشکلمان حل ميشود. این یک طرف قضیه است، طرف دیگر قضیه این است که ما وقتی که یک کسبوکاری راهاندازی میکنیم، دخل و خرجش بسيار مهم است. تمام تعالیم افرادي مثل دارن هاردی را که بررسی میکنیم میگویند شما باید مراقب بُعد درآمد و هزینهتان باشيد. بحث جریان نقدینگی اهميت زيادي دارد و ما نمیتوانیم نسبت به جریان نقدینگیمان بيتفاوت باشيم. ممكن است ایدههای خیلی بلندپروازانهای داشته باشیم اما اگر نتوانيم جریان نقدینگیمان را مدیریت کنیم، یا راههای جذب تسهیلات از بانکها و موسسات مالی را بلد نباشیم، موفق نميشويم. خب حقیقت این است که تمام علوم بشری را که ما نداریم پس چه بهتر که کسی که میآید شریک شود، کسی باشد که در حوزههای مالی بسيار قوی باشد. کسی که در حوزههای مالی قدرتمند است در جاهاي مختلفي ميتواند به ما کمک کند. یکی اینکه ميتواند جریان نقدینگی ما را مدیریت کند که این موضوعي بسيار مهم است که ما بتوانیم مراقب هزینههایمان باشيم، مراقب درآمدهایمان باشيم. او ميتواند جلوی خونریزیهای مالی ما را بگیرد. ممکن است ما یک جاهایی خونریزی مالی داشته باشیم، اين شخص میتواند اینها را تشخیص دهد و اقدام کند. رکن مهمترش این است که در بحث تامین مالی شاید بتواند ما را کمک کند. او تبحر دارد و با اين موضوعات آشنایی دارد که ما چگونه میتوانیم تامین مالی کنیم. خیلی مواقع من میخواهم یک کسبوکار را شروع کنم، ايده خوبی هم دارم اما منابع مالی ندارم. اینجا تامین مالی خیلی نقش بازی میکند. کسی که قدرت مالی دارد، توانایی مالی دارد، میتواند ما را کمک کند که این تامین مالی را حتی از موسسات ذیربط یا از روشهای ذیربط انجام دهيم. اما رکن سومی که بسيار حائز اهمیت است کسی است که فروش بداند. يعني در واقع کسی که تخصص، دانش و تجربه داشته باشد در حوزه بازاریابی و فروش. کسی که بر این حوزه آگاهي و تسلط داشته باشد باید جذبش کنیم.
ادامه
آذر ۳, ۱۴۰۳