هیچ یک،در طول فعاليتهاي ما ، کم از من و همکارانم در اين محفل سوال نشده که واقعا ما بايد کارآفرين بشويم تا بدانيم موفق بودهايم؟ يا حتما بايد همه آحاد ملت و جوانان به دنبال کسبوکار فردي باشند تا مشخص شود که خلاقيت دارند يا نه؟، پاسخ ما منفي است. قرار نيست همه جزو صاحبان کسبوکار باشند، ما در خلاقيت در پي آموختن نسل جوان براي پيشرفت خود در برابر فرصتهاي يکسان هستيم، ميخواهيم اين مسئله را يادآور شويم که رسيدن به رشد، خلاقيت و موفقيت، نتيجه گامهاي کوچک است. ميخواهيم به جويندگان کار يادآوري کنيم که با تکيه بر سنتها و نيمنگاهي به تاثير روش استاد-شاگردي، حتما اصل تغيير را بپذيرند. جهان کنوني، جهان انقلاب اينترنت و اقتصاد ديجيتال شده است، چه دوست داشته باشيم چه نه، ديگر آموختن يک زبان بينالمللي و اينترنت يک انتخاب نيست، ضرورت است و اين به نفع جوانها و جويندگان کسبوکار است. آموختن مهارتهاي فردي و جمعي ميتواند به نسل جوان يادآور شود که لزومي ندارد در پي و به دنبال کار فردي باشد، يک تکنيسين ماهر، يک برنامهنويس کامپيوتر، يک مهندس، يک حقوقدان، يک فروشنده و… ميتواند در واحدهاي بزرگتر و وسيعتر مشغول کار شده و موجب افزايش توليد ثروت در کشورش و سازمانش شود، بديهي است که افزودن به توليد ثروت، خود باعث رشد امکانات براي كاركنان شاغل در سازمانهاي توليدي يا بنگاههاي بازرگاني خواهد شد.حال ممکن است طي مراحل تکامل فرد يا تفکيک و تغيير وظايف سازمان متبوع، شاگرد به استاد تبديل شود، اين منطق تاريخ است، اين سنت اجتماع است،
به قول حضرت مولانا:
هيچ کس از پيش خود چيزي نشد
هيچ آهن خنجر تيزي نشد
هيچ حلوايي نشد استاد کار
تا که شاگرد شکرريزي نشد!!
پس هدف ما در خلاقيت تا حدودي براي دوستان مشخص شد. مجموعه مديران و نويسندگان مجله صرفا در پي افزودن بر مهارتهاي فردي و گروهي خوانندگان هستند، براي معرفي کسبوکارهاي مدرن و کمک به به وجودآمدن زيرساختهاي جديد، تلاش داريم بينش و افق جديدي را براي کارکردن به خودمان و همگان نشان دهيم و اين در جمع کارکردن معني پيدا ميکند.الان در دنيايي زندگي ميکنيم که اقتصاد ديجيتال و فضاي مجازي ما را بيش از پيش به هم نزديکتر کرده است و رسيدن به موفقيت در اين راه مستلزم اين است که ما تمرين و يکديگر را تحمل كنيم. اگر بپذيريم تمامي حقيقت پيش من و ما نيست، بسياري مباحث و اعمال مردم قابل تحمل و قابل توجيه خواهد بود و در کنار آن به تفاوتهاي هم احترام بگذاريم و باور کنيم که نقاط اشتراک ما بسيار بيشتر از نقاط و افکار متفاوت ماست.پس برميگرديم به بخش اول پرسش و پاسخ… ضرورتي وجود ندارد هر کس براي خود کار کند. ممکن است از جهات فرهنگي تا به حال اينگونه نبوده باشيم ولي اگر قرار است با هم در اين کشور زندگي کنيم و در کنار هم، ناچار بايد رفتار، عادتها، نگرش و فرهنگمان را تغيير دهيم. اين تغيير يک فضيلت است، بيم و هراس براي با هم بودن نبايد ديگر جايي در ميان ما داشته باشد، ميدانيد چرا اين همه به تغيير و در جمع کارکردن اصرار داريم… يک دليل مهم همان سرعتگرفتن انقلاب ديجيتال و اينترنت است. فقط از جهت اطلاع تا پايان سال 2016 ميلادي بيش از چهار ميليارد نفر از جمعيت جهان داراي موبايل هوشمند خواهند بود و از اينترنت بهره خواهند گرفت حتي سيستم حمل و نقل عمومي و تاکسيراني شهرها، از اين انقلاب دستخوش دگرگونيهاي وسيع خواهد شد. پيشنهاد مشخص ما کارکردن اکثريت جوانان و جويندگان کار در بنگاههاي بازرگاني، شرکتها و کارگاههاي کوچک و بزرگ است. اين يک تغيير اصولي در رفتارهاي فردي ماست و هم اکنون 250هزارنفر در سيليکونولي کاليفرنيا در صنايع آيتي و فناوري ديجيتال مشغول کارند، قرار است 90هزار نفر ديگر در همين راستا در نيويورک در شرکتهاي فناوري اطلاعات مشغول کار شوند. اين يک فرصت بينظير براي نسل امروز و جوان کشور ماست به شرطي که در جمع کارکردن و براي سازمانهاي کوچک و بزرگ کارکردن را صادقانه بپذيريم و از تکرار شعارهاي نخنماشده بپرهيزيم.