هیچ یک، با این که همه ما روزهای خوب و بدی داریم، به نظر میرسد برخی از مردم به سختی میتوانند با دیگران کنار بیایند.گاهی این تفاوت از نقطه نظر شخصیتی است. این افراد طرز فکری نسبتا منفی داشته و حتی میتوان گفت که انسانهای بدخلقی هستند. آنها لبخند نمیزنند و حال و هوای بدی دارند. باید بدانیم در اطراف ما افرادی وجود دارند که بسیار زودرنج هستند و به راحتی دلشان میشکند. این حالت دمدمی مزاج بودنشان، دیگران را گیج کرده و باعث دلخوری میشود.
به عنوان یک روانشناس میخواهم توضیح دهم که چگونه بسیاری از افراد، رفتار و عکسالعملهای دیگران را به کارهای خودشان نسبت میدهند. به طورکلی ما تمایل داریم تا کارهای خودمان را به عنوان علتِ رخدادها یا عکسالعمل دیگران معرفی کنیم. اما معمولا علت مشکلات، رفتار ما نیست.امروزه تحقیقات نسبتا خوبی در این زمینه انجام شده است. تحقیقاتی که نشان می دهد افراد تمایل دارند تا تاثیرشان بر روی جهان اطرافشان و حتی زندگی شخصیشان را بیش از حد نشان دهند. ضمنا، این طرز تفکر میتواند اساس شکل گیری یکسری خرافات باشد- خرافاتی که عادتهای مختلفی را در شما تقویت میکند؛ مثلا همان لباس یا همان شلوار را بپوشید یا در جای مشخص و تکراریای بنشینید تا تیم محبوبتان برنده شود.
با این که معمولا اعتقاد دارم که افراد باید مراقب رفتارشان باشند و مسئولیت کارهایشان را بپذیرند، اما در این مورد معتقدم بهترین کار این است که خودمان و کارهایمان را علت رفتار دیگران نبینیم. در عوض به دنبال دلایل پنهانی باشیم؛ دلایلی که نهایتا رفتار آزاردهنده و زودرنجی همکارانمان را مشخص میکنند.در اینجا به برخی از دلایلِ بدخلقی و آزاردهنده بودن همکارانتان اشاره میکنم.
1-ممکن است حالشان خوب نباشد
افراد معمولا وقتی از نظر جسمانی حال خوبی ندارند، بدخلقتر میشوند. این امر میتواند به علت کمبود خواب یا مشکلات فیزیکی باشد. همچنین ممکن است بیماریهایی نظیر میگرن، کمر درد و سایر بیماریهای جسمانی باعث این موضوع شوند. بسیاری از کارمندان درباره حال جسمانیشان صحبت نمیکنند؛ بنابراین بسیاری از اطرافیان نمیدانند که آنها واقعا حالشان خوب نیست.
2-شاید مشکلی در زندگی شخصیشان داشته باشند.
مسائل استرس زای زندگی شخصی بسیار طاقت فرسا هستند. بسیاری از افراد مسائل شخصیشان را با دیگران مطرح نمیکنند. بنابراین بهتر است بدانید که مسائل زیادی در پشت صحنه زندگی همکارانتان وجود دارد که ممکن است اذیتشان کند؛ مسائلی که شما چیزی از آنها نمیدانید و از جمله آنها میتوان به مشکلات ارتباطی، کشمکش با فرزندان، فشارهای مالی یا مشکلات خانوادگی اشاره کرد. ممکن است بسیاری از ما در زندگی شخصیمان، تحت فشار باشیم.در این حالت اکثر افراد در محل کارشان در پاسخ به تقاضایی که معقول و منطقی است، عصبانی میشوند و دیگران را آزار میدهند.
3- ممکن است دچار ترس یا اضطراب شده باشند.
کج خلقی، شکل خفیفی از عصبانیت یا افسردگی است. حالتی که میتواند پوششی برای افکار و احساساتِ پنهانی ما باشد. در آمریکا، بسیاری از افراد یادگرفتهاند که بروزِ احساسات منفی، چه مستقیم چه غیرمستقیم، کار درستی نیست. ازاین رو تلاش میکنند احساساتشان را در درون خود نگه دارند. دو نمونه از این احساساتِ منفی رایج در میان بسیاری از افراد ترس و اضطراب است. فرهنگ ما به بسیاری از ما این باور را القا کرده که ترسیدن یا مضطرب بودن خوب نیست. بنابراین تلاش میکنیم تا این احساسات را سرکوب کنیم. اما ترس و اضطراب ما از طریق کج خلقی ها و ترشرویی هایمان با دیگران، خود را نشان میدهد.
4- شاید ناامیدی گریبانشان را گرفته است.
گاهی ممکن است افراد در مورد مسائل زندگی و کاری، یا برخی از مسائل خاص در محیط کار، دچار ناامیدی شده و به افرادی آزاردهنده و ترشرو تبدیل میشوند.در بسیاری از موقعیتها، وقتی شخصی ناامید است، شاید بهتر باشد آن را فقط کمی عصبانیت تلقی کنیم. معنای دیگر لغت ناامید این است که شخص به بن بست رسیده و به هدفی که برای رسیدن به آن تلاش کرده، دست نمییابد. ناامیدی میتواند باعث عکسالعملهای منفی ما در هر موقعیتی شود؛ صرف نظر از این که شاید موقعیت کنونیمان باعث ناامیدی شده است. در این حالت بدون توجه به موقعیتی که در آن هستیم، سریعا واکنش نشان میدهیم.
5-شاید احساس با ارزش بودن نمیکنند.
هنگامی که کارمندان احساس میکنند که برای سرپرست و مدیرشان یا برای همکارانشان ارزشی ندارند، واکنش رایجی را نشان داده و تبدیل به فردی تحریک پذیر، بدخلق و حساس میشوند. نوعی از ناامیدی زمانی در محل کار اتفاق میافتد که باور داریم همکارانمان باید برای کاری که انجام دادهایم، ارزش قائل باشند اما این اتفاق نمیافتد و ناراحتی بسیاری را برایمان ایجاد میکند.به عنوان مثال در پروژهای که من و همکارانم انجام دادهایم، به افراد کمک کردیم تا زبانِ تحسین و قدردانی دلخواهشان را مشخص کنند؛ درواقع از آنها میخواهیم که بگویند چه شیوهای از قدردانی را ترجیح میدهند. به عنوان مثال افرادی که تشکر زبانی را میپسندند، به هر انتقادی نیز حساس هستند. و همچنین کسانی که برای زمانشان ارزش قائل هستند، از این که به راحتی از تیم کنار گذاشته شوند، دلگیر میشوند.
6-چگونه باید واکنش نشان دهید؟
با اینکه بهتر است دلایل احتمالی کج خلقی همکارانتان را بدانید، اما نهایتا یک سوال باقی میماند: «چه کاری باید انجام داد؟» واکنش مناسب میتواند این باشد: « اخیرا متوجه شدهام که خیلی زود ناراحت میشوی. حالت خوب است؟ آیا اتفاقی افتاده؟» در مقابل، واکنش نامناسب این است که همکارتان را متهم کنید و با صدایی بلند فریاد بزنید: « جدیدا فوقالعاده بدخلق شدهای. موضوع چیست؟»در عوض شما میتوانید جملاتتان را در قالب جملاتی مانند «به نظر میرسد …» یا « متوجه شدهام که …» ببرید. این کار کمک میکند تا بیان شما کمی نرم تر شود. بعد از آن، میتوانید سوال تان را بپرسید؛ سوالی که نگرانی شما را نشان دهد. به طور مثال : « حالت خوبه؟» باید این را بدانید که بلافاصله عکس العمل مثبتی را ممکن است مشاهده نکنید. تلاش کنید تا با حالتی جنگجویانه یا دفاعی رفتار نکنید. درحقیقت، وقتی به شکل مناسبی از همکارتان سوال بپرسید، بعد از مدتی همکارتان نزد شما برمیگردد و توضیح میدهد که چه احساس خوبی نسبت به نگرانی شما درمورد خودش داشته است.