کتاب «فلسفۀ فیزیک، نظریۀ کوانتوم» از مجموعه فلسفه فیزیک به نظریه کوانتوم میپردازد، نظریه کوانتوم همواره رزمگاه مجادله بوده است، چیزی نیست که بتوان گفت بیشتر فیزیکدانان و فلسفه روی آن توافق دارند.
به گزارش هیچ یک _ کتاب فلسفۀ فیزیک، نظریۀ کوانتوم، از مجموعه فلسفه فیزیک به نظریه کوانتوم میپردازد. ابتدا قرار بود که این جلد دو مبحث نظریه کوانتوم و تبیین آماری را پوشش دهد، اما این کار با توجه به محدودیت فضا شدنی نبود. نظریه کوانتوم چالش بغرنجی پیش روی این کتاب میگذارد: پدیدههای بسیار، تفصیلهای فنی بیش از حد و مباحث مفهومیِ بنیادیِ فراوانی وجود دارد که نمیتوان آنها را در این گستره محدود به قدر کافی توضیح داد.
برخلاف نظریه فضا-زمان، که در مورد چگونگی درک بهترین فیزیک موجود برای آن (نسبیت عام) توافق چشمگیری وجود دارد، نظریه کوانتوم همواره رزمگاه مجادله بوده است. چیزی نیست که بتوان گفت بیشتر فیزیکدانان و فلسفه روی آن توافق دارند.
این کتاب، علاوه بر رد واژه معمول «نظریه کوانتوم» در تقابل با «تفسیر نظریه کوانتوم» به نفع «دستورالعمل پیشگویانه» در تقابل با «نظریه فیزیکی» و علاوه بر چشم پوشی از این پرسش تاریخی که چه چیزی را (اگر چیزی باشد) باید تفسیر کپنهاگی محسوب کرد، از یک جنبه سوم هم با بیشتر مباحث استاندارد تفاوت دارد. در کتابهای مبانی کوانتوم باب شده که مرتبا اصطلاحات «واقعگرا»، «واقعگرایانه»، «غیرواقعگرا»، « غیرواقعگرایانه» را به نحو نظاممند غلط به کار میبرند.
به معنی واقعی کلمه، نظریههای فیزیکی نه واقعگرا و نه غیر واقعگرایند. این موضوع چنانکه معمولا میگوییم، خطایی مقولهای است. نگرش شخص به نظریه فیزیکی است که واقعگرایانه یا غیر واقعگرایانه است.
کتاب فلسفۀ فیزیک، نظریۀ کوانتوم از هشت فصل با عنوانهای هشت آزمایش، دستورالعمل کوانتوم، تابع موج و و حالت کوانتومی، نظریههای رمبش و مسئله هستارهای موضعی، نظریههای موج راهبر، چند جهانی و نظریه میدان کوانتومی نسبیتی تشکیل شده است.
این کتاب با عنوان Philosophy of Physics: Quantum Theory در ۲۵۶ صفحه، توسط انتشارات دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۹منتشر شد.
قسمتی از متن کتاب
طبق روایت کتابهای مرجع، دینامیک تابع موج ویژگی دوگانهای دارد: تحول شرودینگر خطیِ قطعیِ هموار « وقتی هیچ اندازهگیریای اتفاق نمیافتد» و رمبش احتمالی تصادفی به یک ویژهحالت از تنظیمات اندازهگیری «وقتی اندازهگیریای اتفاق میافتد». اما بدون توصیف فیزیکی واضحی از اینکه اندازهگیری چیست یا چه خاصیتی اندازهگیری میشود این هیچ فایدهای ندارد. برجستهترین نظریۀ رمبش برای اجتناب کامل از این مشکل را جیانکارلو گیراردی، آلبرتو ریمینی و تولیو وبر(۱۹۸۶) ارائه دادند و به نظریۀ GRW معروف است.
اگر کسی در رهیافت استاندارد غرق شده باشد، ممکن است فکر کند نظریۀ GRW باید روایت فیزیکی دقیقی از اندازهگیری به عنوان محرک فیزیکی رمبش ارائه دهد. اما دقیقاً برعکس آن درست است: GRW از نظر فیزیکی کاملاً دقیق است، زیرا از مفهوم اندازهگیری کاملاً چشمپوششی میکند.
دراین نظریه، رمبشهای حالت کوانتومی اتفاق میافتد، اما زمان و نحوۀ رخ دادن آنها اصلا هیچ ربطی ندارد به اینکه چه اندازهگیریهایی (در صورت وجود) در حال وقوع است. رمبشهای GRW برای هر ذرهای در عالم به طور یکنواخت در زمانهای تصاوفی با احتمال ثابتی در واحد زمان رخ میدهند. از آنجا که در این دینامیک هیچ جایی به اندازهگیری استناد نمیشود، نیازی به تحلیل فیزیکی چیستی اندازهگیری نیست. نظریۀ GRW گرهِ گوردی مسئلۀ اندازهگیری را میبُرَد.
GRW را یک نظریۀ رمبش خودبهخودی مینامند، زیرا هیچ محرک محیطیای برای رمبش وجود ندارد. (صفحه ۱۴۶ و ۱۴۷)
کتاب فلسفۀ فیزیک، نظریۀ کوانتوم نوشته تیم مادلین، ترجمه رعنا سلیمی، در ۳۱۲ صفحه، در قطع رقعی، با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.