اگر تحریمهای اقتصادی بینالمللی که در سال 2012 میلادی توسط امریکا و اتحادیه بر ایران تحمیل شد، وجود نداشت، طبقه متوسط ایران سالانه 11درصد رشد میکرد.
به گزارش هیچ یک _ این در حالی است که در سال 2019 میلادی میزان کوچکتر شدن طبقه متوسط در ایران به بیش از 20 درصد رسیده که این نشان میدهد تحریمهای تحمیلی با گذشت زمان روند کاهشی طبقه متوسط در ایران را تشدید کرده و افراد بیشتری را از طبقه متوسط به دهکهای درآمدی پایینتر سوق داده و مهاجرت طبقه متوسط رو به بالا را افزایش داده است.
این نتیجهگیری بر اساس تحقیق مشترک محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی با عنوان The Effect of International Sanctions on the Size of the Middle Class in Iran منتشر و توسط معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق تهران ترجمه شده است. محققان در پژوهش خود به دنبال پاسخ به این سوال بودهاند که اگر این تحریمها وجود نداشتند طبقه متوسط چگونه و با چه سرعتی توسعه پیدا میکرد؟ محققان از روش کنترل مصنوعی برای پاسخ به سوال اصلی طرح استفاده کرده و یک سناریو فرضی برای ایران ساختهاند که در آن تحریم وجود نداشته است. سپس این سناریو را وضعیت واقعی ایران تحت تحریم مقایسه کردهاند. نتایج به دست آمده در این مدل بسیار جالب توجه است. علاوه بر اینکه سالانه 11 درصد از طبقه متوسط ایران توسط تحریمها بلعیده شده، رشد اقتصادی و درآمد سرانه ایرانیها نیز تحت تاثیر قرار گرفته و فرصتهای شغلی برای طبقه متوسط نیز کاهش پیدا کرده. اتفاقی که درنهایت موجب افزایش فقر و نابرابری اقتصادی شده است. در اینجا نگاهی داریم به بخشی از مهمترین نتایج این پژوهش که توسط حسین اشرفی ترجمه شده است.
تاثیر معکوس رفع تحریم
اثر منفی تحریم بر درآمد واقعی مردم
کاهش سالانه درآمد سرانه واقعی بین سالهای 1391 تا 1398 بهطور متوسط 3600 دلار (در سال) بوده است. یعنی اگر تحریمهای اقتصادی وجود نداشت، متوسط درآمد سرانه ایرانیها در این 8 سال میتوانست 3600 دلار رشد کند. بیشترین کاهش نیز مربوط به سال 1398 است که در آن درآمد سرانه از دست رفته به رقم 4276 دلار میرسد.
اضافه پرداخت برای بازار سیاه
واردات کالا مسیر دیگری است که میتواند تحریمهای اعمال شده را به کاهش اندازه طبقه متوسط مرتبط کند. تحریمهای اقتصادی به خصوص تحریم نفت و اقدامات بهکار برده شده علیه بانک مرکزی منجر به کاهش درآمدهای صادرات نفت و موجودی بودجه برای واردات کالا شده است. نکته جالب توجه این است که کاهش ارزش ریال ایران تحت تاثیر تحریمها موجب شده تا اضافه پرداخت بازار سیاه و هزینههای واردات افزایش پیدا کند. هزینههای بالاتر واردات و کمبود دلارهای نفتی تاثیر منفی بر واردات کالا گذاشته و کمبود کالاهای وارداتی میتواند قیمتها را افزایش دهد و تلاش برای حفظ سطح زندگی را برای طبقه متوسط گرانتر کند. بسیاری از صنایع داخلی به مواد خام و قطعات وارداتی وابسته هستند. کاهش واردات خط تولید را مختل کرده و منجر به از دست رفتن مشاغل و کاهش فعالیتهای اقتصادی میشود که تاثیری منفی بر طبقه متوسط میگذارد. هزینههای بالاتر ورودی کالاهای وارداتی میتواند به مصرفکننده منتقل شود و باعث افزایش قیمت کالا و خدمات شود. علاوه بر این کاهش واردات پس از اعمال تحریمها میتواند درآمدهای دولتی را که از مالیات و تعرفه به دست میآید، کاهش دهد و مشکل کسری بودجه دولت را تشدید کند. این موضوع میتواند منجر به کاهش اقلام عمومی و برنامههای اجتماعی شود که برای توسعه طبقه متوسط ضروری است. بر اساس نتایج این تحقیق، میانگین سالانه کاهش واردات طی 8 سال پس از تحریمهای سال 1391 حدود 25 میلیارد دلار تخمین زده میشده است. بیشترین کاهش مربوط به سالهای 1392 و 1398 است که 31 میلیارد دلار واردات کالا کاهش پیدا کرده است. میانگین تاثیر منفی تخمینی سالانه تحریمها بر واردات کالایی ایران نیز با استفاده از رویکرد دقیقتری از تفاوت در اختلافات، حدود 19 میلیارد دلار در طول این 8 سال است.
چرا طبقه متوسط مهم است؟
شواهد زیادی وجود دارد که توسعه طبقه متوسط را در پیوند با نتایج مثبت توسعهای و سیاسی بلندمدت عنوان میکند. این طبقه در هدایت ثبات اقتصادی، همبستگی اجتماعی و مقاومت سیاسی در یک کشور نقش اساسی دارد. طبقه متوسط اگر شکوفا باشد به مطالبه پاسخگویی از نهادهای عمومی تمایل دارد و بدینترتیب ارزشهای دموکراتیک را تحکیم میبخشد. علاوه بر این طبقه متوسط همبستگی اجتماعی را با فراهم کردن فرصتهای تحرک رو به بالا تسهیل میکند و وجود آن برای ثبات اقتصادی ضروری است، زیرا یک طبقه متوسط مترقی پایگاه مصرفکننده قابل اتکایی تشکیل داده و نابرابری درآمدی را کاهش میدهد. در واقع اگر کشوری در فرآیند توسعه موفق باشد، جمعیت فقیر و کم درآمد آن به سرعت به طبقه متوسط منتقل میشوند. از طرف دیگر، ظهور طبقه متوسط نیز به توسعه پایدار و رشد تکنولوژی از راههای گوناگون ازجمله افزایش کارآفرینی و نوآوری و ارزشهای طرفدار توسعه با تمرکز بر آموزش و متنوعسازی بازار کمک میکند. ورای ارتباط مثبت میان توسعه و گسترش طبقه متوسط نیز داشتن یک طبقه متوسط قابل اندازهگیری برای توازن تقاضای افراد ثروتمند و فقیر در جامعه ضروری است، چون در نبود این توازن، ناسازگاری میان افراطها میتواند منجر به درگیری سیاسی و اجتماعی شود.