بسیار شده که از روی نادانی و بیاطلاعی، غلام جابر خوانده شده و یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی را به اینگمنامی نام بردهاند.
به گزارش هیچ یک _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «بررسی تاریخ نهضت حسینی» دربرگیرنده مجموعه آثار عاشورایی محمدابراهیمآیتی است که به مناسبت بزرگداشت مقام عاشوراپژوهی زندهیاد آیتی، سال ۱۳۹۱ همزمان با صدمین سالگرد تولد وی در دومین کنگره حماسه حسینی عرضه شد.
اینکتاب با تصحیح سیدعبدالله حسینی و با نظارت شیخ حسین انصاریان توسط موسسه دارالعرفان منتشر شد.
کتاب دو بخش اصلی دارد که بخش اول آن سخنرانیهای رادیویی مرحوم آیتی درباره محرم و قیام امام حسین در دهه ۱۳۴۰ هستند و بخش دوم نیز دیگر سخنرانیها و گفتارهای او را در بر میگیرد.
فرازهایی از کتاب «بررسی تاریخ نهضت حسینی» درباره اربعین و زیارت اینروز هستند که یکنکته مهم را درباره یکی از شخصیتهای تاریخی اینماجرا شامل میشوند. ایننکته درباره عطیه بن جناده عوفی کوفی است که طبق نقل معروف گفته میشود روز اربعین همراه جابر بن عبدالله انصاری خود را به مزار امام حسین (ع) رسانده و جابر را در زیارت اربعین یاری کرده است. اما نکتهای که نگارنده در پی تذکر آن است، این است که عطیه به خلاف اشتباه مصطلحی که جا افتاده، غلام یا خدمتکار جابر نیست بلکه خود از مقام علمی بالایی برخوردار است.
در ادامه اینبخش از کتاب مورد اشاره و تذکر نویسنده آن را درباره شخصیت عطیه میخوانیم که از صفحه ۳۹۳ کتاب شروع شده و در صفحه ۳۹۵ به پایان میرسد؛
گفتار شانزدهم. اربعین
عطیه همسفر جابر
«جابر در اینسفر، تنها نبود و همسفری از خود جوانتر و در عین حال بسیار دانشمند و بزرگوار، همراه داشت. همینمرد بزرگوار بسیار شده که از روی نادانی و بیاطلاعی، غلام جابر خوانده شده و یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی را به اینگمنامی نام بردهاند و این مرد بسیار با مقام و بزرگواری که همراه جابر بود و شخصیت او در بسیاری از محافل مذهبی، مانند بسیاری از حقایق و مطالب دیگر، تحریف شده است. عطیه بن جناده عوفی کوفی است که از بزرگان تابعین است. یعنی از کسانی است که رسول خدا (ص) را ندیده، اما اصحاب رسول خدا (ص) را دیده است. عطیه هم از اصحاب رسول خدا (ص) نیست اما بسیاری از اصحاب، ازجمله عبدالله بن عباس، را دیده و از آنان کسب علم کرده است. طبری مورخ در کتاب منتخب ذیل المذیل مینویسد: عطیه بن سعید بن جناده عوفی از طایفه جدیله و از قبیله قیس و کنیهاش ابوالحسن است، آنگاه روایتی به این مضمون نقل میکند که سعد بن جناده؛ یعنی پدر عطیه در کوفه نزد علی بن ابیطالب (ع) آمد و گفت: ای امیر مومنان! خدا به من پسری داده است، لطفا شما او را نامگذاری کنید. علی (ع) گفت: «هذا عطیه الله» ترجمه اینجمله این است که اینپسر عطیه الله؛ یعنی داده خداست. اما امیرالمومنین با همینجمله، او را نامگذاری کرد و «عطیه» نامیده شد.
دنباله روایت طبری درباره عطیه این است که عطیه در سال ۸۱ هجری همراه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج بن یوسف ثقفی که یکی از جباران عراق بود، خروج کرد و پس از آنکه عبدالرحمن در سال ۸۵، از میان رفت، عطیه به فارس گریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی نوشت که عطیه را حاضر کند و از او بخواهد که علی (ع) را لعن کند و اگر نه ۴۰۰ شلاق به او بزند و سر و ریش او را بتراشد. محمد، عطیه را حاضر کرد و نامه حجاج را برای او خواند تا یکی از دو راه را انتخاب کند. عطیه حاضر نشد که علی (ع) را بد بگوید و از جسارت به امیرالمومنین امتناع ورزید و ناچار تن داد که محمد به دستور حجاج چهارضد شلاق به او زد و سر و ریش او را تراشید و چون قتیبیه بن مسلم حاکم خراسان شد، عطیه به آنجا رفت و در خراسان میزیست تا روزی که عمر بن هبیره والی عراق شد و عطیه نامهای به او نوشت و از وی اجازه خواست تا به عراق بازگردد، عمر هم به وی اذن داد و عطیه به کوفه رفت و همانجا میزیست تا سال یکصد و یازده وفات کرد. سپس طبری مینویسد که عطیه بسیار روایت میکرد و محل اعتماد است.
عطیه علاوه بر آنکه از راویان حدیث و از مجاهدان اسلامی است، یکی از بزرگترین علمای تفسیر قرآن مجید است و خود تفسیری در پنج جلد بر قرآن مجید نوشته است و بر حسب روایت، بلاغات النساء او خطبه صدیقه طاهره را در موضوع، فدک از عبدالله محض؛ یعنی عبدالله بن حسن بن حسن که پدرش حسن مثنی پسر امام حسن و مادرش فاطمه دختر امام حسین بوده است، روایت میکند. عطیه چندی شاگرد ابن عباس بوده و در درس تفسیر وی حاضر میشده است و خودش میگوید: من سه دوره تفسیر قرآن را و هفتاد دوره قرایت قرآن را بر ابنعباس خواندهام. معنی اینسخن این است که ابنعباس درسی داشته است که در آن تفسیر قرآن میگفته است و درسی که منحصر به تلاوت و خواندن قرآن بوده و عطیه سهدوره در آن درس و هفتاد دوره در ایندرس حاضر شده است.»