هیچ یک،کارآفرینی اجتماعی، موضوعیست که میتواند مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان و فعالان حوزه کسبوکار قرار گیرد. به نظر میرسد اگر بتوانیم با چنین رویکردی به تلاش برای رفع محرومیت بخشهایی از جامعه مبادرت ورزیم، اثرگذاری و نتایج بهتری کسب خواهد شد و بر همین اساس بر آن شدم مروری بر کتاب بانکدار فقرا از محمد یونس داشته باشم تا هر چه بیشتر مخاطبان را با موضوع کارآفرینی اجتماعی آشنا کرده باشم.
1- در سال 1974، بنگلادش با یکی از سختترین قحطیها روبهرو بود. محمد یونس، استاد درس اقتصاد، در شرایط مطلوبی به سر میبرد و نیازی نداشت که ببیند بیرون از دیوارهای دانشگاهش چه میگذرد. اما وقتی مردم تکیده چون اسکلت را در ایستگاه راهآهن و ایستگاههای اتوبوس داکا دید، به درسهایی که در کلاس اقتصاد میداد فکر کرد. کارآفرینی اجتماعی، موضوعیست که میتواند مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان و فعالان حوزه کسبوکار قرار گیرد. به نظر میرسد اگر بتوانیم با چنین رویکردی به تلاش برای رفع محرومیت بخشهایی از جامعه مبادرت ورزیم، اثرگذاری و نتایج بهتری کسب خواهد شد و بر همین اساس بر آن شدم مروری بر کتاب بانکدار فقرا از محمد یونس داشته باشم تا هر چه بیشتر مخاطبان را با موضوع کارآفرینی اجتماعی آشنا کرده باشم.
1- در سال 1974، بنگلادش با یکی از سختترین قحطیها روبهرو بود. محمد یونس، استاد درس اقتصاد، در شرایط مطلوبی به سر میبرد و نیازی نداشت که ببیند بیرون از دیوارهای دانشگاهش چه میگذرد. اما وقتی مردم تکیده چون اسکلت را در ایستگاه راهآهن و ایستگاههای اتوبوس داکا دید، به درسهایی که در کلاس اقتصاد میداد فکر کرد. راستی این درسها چه ارزشی داشتند وقتی بچهها به دلیل دریافتنکردن غذا میمردند؟
او تصمیم گرفت به جبرا، یکی از شهرهای نزدیک، برود و آنجا در وهله اول موضوع فقر را لمس کند. یافتهها او را حیرتزده کرد.
2- یکی از اولین زنانی که با او ملاقات کرد، زنی به نام سوفیا بیگم بود که با چوب بامبو چهارپایه درست میکرد تا آن را بفروشد. او مجبور بود برای خرید مواد اولیه مورد نیاز کارش از تجار و بازرگانان با نرخ بهره سنگین وام بگیرد. بعد مجبور میشد چهارپایه را به همان بازرگان بفروشد. او روزی دو سنت امریکایی درآمد داشت. او هرگز درآمدش به حدی نرسیده بود که بامبوهای خودش را بخرد. از این رو، به بازرگانان وابسته بود. پول هرگز برای امرار معاش خودش کافی نبود. یونس در کتاب بانکدار فقرا مینویسد:در دورههای آموزشیام در دانشگاه به ارقام میلیوندلاری و میلیارددلاری اشاره میکردم. اما در اینجا مسئله مرگ و زندگی بر سر چند سنت بود. اشکالی وجود داشت.
3- یونس به این نتیجه رسید اگر بتواند مبالغ اندکی به زنانی مانند سوفیا با بهره اندک وام بدهد، آنها بلافاصله از چرخه فقر خارج میشوند. اولین وامهای او به 44 خانواده در جبرا مجموعاً 27 دلار شد. اینها کسانی بودند که هیچ بانکی حاضر نمیشد به آنها وام بدهد زیرا هیچ وثیقهای نداشتند. از آن گذشته، اغلب آنها بیسواد بودند و حتی نمیتوانستند فرم درخواست وام را پر کنند. یونس خود را یک بانکدار نمیدانست، با این حال با منابعی اندک میشد نیازی بزرگ را برطرف ساخت.
4- فقرا هم میتوانند از خدمات بانکی استفاده کنند.
تجربه یونس در جبرا شروع یک نهاد بود. بانک گرامین که تا سال 2007 روی همرفته شش میلیارددلار به فقیرترین مردمان دنیا وام داد، آنها را برای همیشه از چرخه فقر بیرون کشید. کلمه گرامین به معنای دهکده است زیرا در شروع کار این بانک خود را یک بانک روستایی میدانست.بزرگترین موانع پیشروی یونس در شکلدادن به بانک گرامین، نگرش و باورهایی درباره فقرا بود که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد* قبل از اینکه بتوانند کاری بکنند، به آموزش زیاد احتیاج دارند.
* آنها توانایی پساندازکردن را ندارند.
* آنها پولهایی را که دریافت کردهاند، پس نمیدهند.
* به خاطر فقر آنها بلندپروازی خود را از دست دادهاند.
* اعتبار و وام به زنان خانواده آنها را متلاشی میکند زیرا مردان دوست ندارند که زنانشان مسئول امور مالی خانواده شوند.
5- در روزهای اول هر بانکداری که یونس با او صحبت کرد، اعلام کرد نمیتواند وام بدهد، زیرا وامگیرندگان وثیقه ندارند. اما یونس با شگفتی به این نتیجه رسید که فقرا بیش از ثروتمندان قابل اعتماد هستند. زیرا زندگی آنها در گرو این وام است. آنها مایوسانه میخواهند از چرخه فقر نجات پیدا کنند. برای آنها وام به مبلغ ناچیز هم بسیار ارزشمند است. آنها برای رسیدن به کامیابی و موفقیت مالی و برای اینکه مورد احترام قرار گیرند باید بدهیشان را به بانک پرداخت کنند.
6- گرامین اغلب با بانک جهانی مشکل دارد. یونس خاطرنشان میکند که بخش اعظم پول بانک جهانی و پولی که سازمانهای بزرگ توزیع میکنند، به دست کسانی که به واقع به آن نياز دارند، نمیرسد.این پولها صرف پروژههای بزرگ زیربنایی مانند احداث جاده و پل میشود. اینها گرچه ممکن است مهم باشند، اما دليل بر اين نیستند که یک فقیر پولدارتر شود.یونس خاطرنشان میکند که این پولها اشخاص را از قبل پولدارتر و ثروتمندتر میکند، بدون اینکه تغییری مثبت در زندگی فقرا ایجاد كند. یونس میگوید به جای بالابردن تولید ناخالص ملی، تاکید باید روی بهترکردن شرایط زندگی آن 25 درصد پایین جمعیت باشد.
گرامین به عنوان یک بانک خودیار متعلق به بخش خصوصی از نیروهای طبیعی بازار به فقیرترین انسانها کمک میکند تا به موفقیت مالی برسند. یونس میگوید همه انسانها کارفرمایان بالقوه هستند، اما آنها برای اینکه فرصت آن را پیدا کنند تا استعدادهای خود را بروز دهند، به پول نياز دارند. ثروتمندان متوجه نیستند که یک مبلغ ناچیز پول برای فقرا چه نقش مهمی بازی میکند، متوجه نیستند که میتواند تفاوت میان فقر و موفقیت مالی را در اشخاص رقم بزند.
7- کلام آخریونس در سال 1997 در واشنگتن در اجلاسیه مربوط به اعتبارهای کوچک به حضار گفت:اگر 65 سال میان پرواز برادران رایت و سفر اولین انسان به فضا طول کشید، ما میتوانیم در طی زندگی خودمان فقر را ریشهکن کنیم.
8- محمد یونس در سال 1940 متولد شد. او سومین فرزند از 9 فرزند خانواده خود بود. او در چیتاگونگ بنگلادش بزرگ شد. پدرش یک جواهرفروش بود. در مدرسه اغلب رتبه اول کلاس را به دست میآورد. او توانست با دریافت بورسیه به کالج چیتاگونگ برود.در سال 1957، در دانشگاه داکا به تحصیل در رشته اقتصاد پرداخت و در سال 1961 به دریافت مدرک فوقلیسانس نائل آمد. او در کالج قبلی خود شروع به تدریس کرد.یونس توانست بورسیه تحصیلی فولبرایت را نصیب خود کند و به امریکا برود و در دانشگاه کلرادو به تحصیل بپردازد. بعد از آن به دانشگاه وندربیلت در تنسی رفت و به دریافت مدرک دکترا نائل آمد. او در امریکا با اولین همسر خود، ورافروستنکو آشنا شد و در سال 1971 پس از آنکه بنگلادش به استقلال رسید به کشورش بازگشت. او رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه چیتاگونگ شد و بعد از سال 1974 برنامه مبارزه با فقر را آغاز کرد.یونس و بانک گرامین به اتفاق برنده جایزه نوبل در سال 2006 شدند. او در حال حاضر با افروزی یونس، که استاد فیزیک است، ازدواج کرده و در بنگلادش زندگی میکند.