فقر به هیچچیز و هیچکس رحم نمیکند و تنها ارمغانش برای انسان، نابودی تمامعیار اوست. فقر همان پدیده زشت و درندهخویی است که ابتدا ذهنها را نابود میسازد و سرانجام جانها را میستاند.
بیش از ۵۰نفر به علت انفجار گاز متان در یکی از معادن زغال سنگ در طبس جان باختند. این حادثه تلخ که ۵۰ زندگی را به کام مرگ کشاند، به گواه بسیاری از اهل فن حوزه معدن امری قابل اجتناب بود؛ اجتنابی که کار آنچنان سخت و پیچیدهای نبود و تنها کافی بود که در طول سالها و شاید دهههای گذشته به تجارب بشری و دستاوردهای علمی اعتماد میشد.
واقعیت آن است که حوادث دلخراشی چون حادثه معدن زغال سنگ طبس امکان دارد که در هرجای جهان رخ دهد، همانگونه که رخ نیز دادهاست؛ اما آنچه روح ایرانی را فراتر از درد و رنج این واقعه معذب نیز میسازد، فراوانی این حوادث در کشور ما و علت رخ دادن آنهاست. به زعم بسیاری از اهل فن حوزه معدن، صنعت معدن کشور ما همزمان با دو مشکل مواجه است و اگر این دو مشکل نبود، شاید حادثه طبس رخ نمیداد. مشکل اول آن است که به لحاظ فناوری تولیدی، صنعت معدن ایران از لیگ جهانی بهشدت عقب مانده و مشکل دوم نیز آن است که حتی تجهیزاتش برای همین فناوری تولیدی موجودش نیز با مشکل فرسودگی مواجه است. یعنی در دورهای که بیش از پیش، فناوری تولیدی حوزه معدن به سمت استفاده بیشتر از ماشینآلات و هوشمندسازی میرود، ما نهتنها همچنان نیروی کار خود را به اعماق زمین و به دل «گازهای متان» صادر میکنیم، بلکه حتی امکان نوسازی ماشینآلات موجود را هم نداریم! درست به همین دلیل است که این حوادث دهشتناک نهتنها سیر نزولی به خود نمیگیرد، بلکه سیر صعودی نیز پیدا میکند. همچنین درست به همین دلیل است که جدای رنج زندگیهای از دسترفته، روح ایرانی باید معذب از این وضعیت هم باشد.
دهههاست که ما کاری جز تحقیر علم اقتصاد و یافتههای آن نکردیم. نتیجه تحقیر علم اقتصاد و انکار رهیافتهای آن در کنار تحریمها وضعیتی شد که اکنون در آن قرار داریم. ترکیب انکار علم اقتصاد و تحریم موجب خلق وضعیتی شد که در آن نرخ تورم بالا و صعودی در کنار نرخ بالا و پرنوسان ارز یک بیثباتی ناگوار در سطح اقتصاد کلان ایجاد کرد. این بیثباتی اقتصادی از سطح سرمایهگذاری کشور کاست و در نتیجه آن، ارتقای سطح فناوری تولیدی را امری دور از دسترس قرار داد.
حال نکته غمانگیز ماجرا آنجاست که با عدم ارتقای سطح فناوری، خبری از رشد اقتصادی نیز نخواهد بود و همچنین، کاسته شدن از آن نیز، از رشد اقتصادی میکاهد. یعنی به این ترتیب ما وارد تله فقر خواهیمشد! تلهای که هر روز ما را بدتر از دیروز خواهدکرد. تلهای که برای خروج از آن تنها یک راه وجود دارد، پذیرش و بهکارگیری علم اقتصاد در کنار رفع تحریمها. زیرا در غیر این صورت راه فراری از این تله فقر وجود نخواهد داشت و در نتیجه، فقر به تدریج به سراغ تکتک ما خواهدآمد.