هیچ یک، یکی از دوستانی که مشاور مالیاتی و کسبوکاریست تعریف میکرد که برای مشاوره به یک کارخانه رفته بوده و در بدو ورود، صاحب کارخانه برخورد بسیار مطبوعی با او داشته است. در همین اثنا یکی از کارگران، به شکل سهوی یک شیشه اسانس را جلوی چشم صاحب کارخانه و دوست مشاور من میشکند و صاحب کارخانه که با چنین صحنهای مواجه شده، تعارف را کنار میگذارد و جلوی چشم همه برخوردی فیزیکی با این کارگر میکند، به گونهای که رفتارش هیچ تناسبی با برخورد محترمانه دقایقی قبلش نداشته است. با شنیدن این ماجرا سوال اصلی که پیش میآید این است که آیا به راستی اصل بدیهی و اولیه در تعاملات نیروهای کار با کارفرما حفظ حرمت و شخصیت انسانی نیروی کار نیست؟ این یکی از مهمترین دغدغههای من در حوزه کارآفرینیست و از این شماره در مجله خلاقیت قصد دارم به شیوه تعامل نیروهای کار بپردازم و از تجربیات و آموختههایی بگویم که باعث میشود نیروی کاری آزمودهتر و اثرگذارتر در یک کسبوکار داشته باشیم. ابتدای یادداشتم را با حفظ حرمت انسانی کارمندان و کارگران توسط کارفرما به عنوان اصلی بدیهی در فعالیت حرفهای و کسبوکاری شروع کردم. به گمانم اصل دیگری هم به همان اندازه اهمیت وجود دارد. یعنی اصل پرداخت بهموقع حقوق نیروهای کار که متاسفانه برای تعداد قابل توجهی از صاحبان کسبوکار، این موضوع به عنوان اصلی بدیهی، جلوهگر نشده است و آسیبهای خود را فراتر از امورات اقتصادی و معیشتی، حتی در حوزههای اجتماعی و نهادهای بنیادینی نظیر خانواده نشان میدهد. بارها از برخی صاحبان کسبوکار که حقوق کارکنانشان مدتهاست معوق شده است، شنیدهام که کارکنان باید کارفرما را درک کنند. این در حالیست که به گمانم این درک در اغلب مواقع باید یکسویه و صرفا از جانب کارفرما باشد. اینکه کارفرما بخواهد با پرداخت دیر به دیر حقوق یا حتی ندادن آن، ریسک خود را به کارمند و کارگر منتقل کند، جدای از زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی و حرفهای، نشان از آن دارد که فرد بیهیچ شناختی از سازوکارهای کسبوکار وارد این حیطه شده است و زیانهای این کمدانشی را نه به خود که به اطرافیان و اجتماع خود هم وارد میآورد. اگر بهترین نیروی ما حتی با حقوقی معادل ده میلیون تومان، این موضوع را پذیرفته که هشت ساعت از زمان خود را در کسبوکار ما به فعالیت بپردازد و کارفرما با پرداخت نامتعهدانه و با تاخیر حقوق او، ریسک کسبوکارش را به او انتقال دهد، آنوقت این سوال بدیهی پیش میآید که اگر آن کارمند قرار بود زیر بار ریسک کسبوکار کارفرما برود و اینگونه معیشتش به خطر بیفتد، پس چرا خود آستین همت را بالا نزده و زیر بار ریسک نرفته تا کسبوکار خود را راه بیندازد؟ حتما این اقدام، دلیلی داشته است. من در این یادداشت تعمدا حقوق بالا را مثال زدم تا بگویم تکلیف حقوقهای پایین که دیگر، یکسره مشخص است و لزومی به بحث در مورد آن نیست. با این حال کارآفرینانی داریم که در مورد همین حقوق کم هم در اصطلاح عامه، بازی درمیآورند و کارمند و کارگر و خانوادههای هرکدام از اینان را جان به سر میکنند. با این حال به نظرم صرفا پرداختن به این اصل اخلاقی و حرفهای که کارفرما باید حقوق نیروی کار خود را به موقع و متعهدانه پرداخت کند، کافی نیست و باید در جستوجوی علتیابی این قضیه برآمد و دید که به چه دلایلی یک کسبوکار در پیچ خطرناک پرداختنکردن حقوق یا دیر پرداختکردن آن میافتد و اساس کسبوکار خود و از آن مهمتر اساس زندگی خیلیها را با بزرگترین معضلها مواجه میکند.
ادامه
آذر ۲, ۱۴۰۳