هیچ یک، تا اینجا دیدید که میتوانیم با فرمول «رهایی از درد» یک متن تبلیغاتی نسبتا طولانی بنویسیم. اما این حرف به این معنی نیست که تا ابد متن خود را ادامه دهیم. بلکه به این معنی است که برای رساندن پیغامتان به خواننده، وقت کافی به خود بدهید و سعی نکنید متن را کوتاه کنید. موضوع این است که مردم هر اندازه مطلبی را، چه کوتاه چه بلند، در اینترنت میخوانند؛ به این شرط که برایشان جذاب باشد. و این رازی است که فقرا را از ثروتمندان جدا میکند. به خاطر داشته باشید که یک قانون کلی میگوید: «هر چه بیشتر بگویید، بیشتر میفروشید.» پس نباید از این بترسید که متن تبلیغاتی طولانی بنویسید. وبسایتهایی که متن تبلیغاتی طولانیتری دارند، نسبت به وبسایتهایی با متنهای کوتاهتر، تاثیر و عملکرد بهتری دارند. اما باز هم تکرار میکنم که منظور «هر متنی» نیست. همانطور که میدانید اگر حوصله مردم را سر ببرید، سایتتان را در یکهزارم ثانیه ترک میکنند.
قانون کلی من این است: هر چه میخواهید پول بیشتری از مردم بگیرید، باید بیشتر بنویسید. اگر فقط قرار است از آنها بخواهید که عضو خبرنامهتان شوند، چند کلمه که با دقت انتخاب شدهاند، کافی است. اگر میخواهید کالایی را با قیمت زیر 10 دلار بفروشید، باز هم چند کلمه که با دقت انتخاب شدهاند کفایت میکند. اما اگر قصد دارید یک دستگاه ورزشی به قیمت 15 هزار دلار را بفروشید، باید زیاد توضیح دهید. از کلمات زیادی استفاده کنید، و این کلمات بهتر است هیپنوتیزمی باشند.
نکته این است که طول متنهای تبلیغاتی وبسایت به کالا یا خدمتی بستگی دارد که قصد فروشش را دارید. اگر مردم با کالا یا خدمت شما آشنایی دارند، شاید نیازی به توضیحات زیاد نباشد. اگر مردم به راحتی علت درخواست این قیمت را برای کالا یا خدماتتان درک میکنند، باز هم ممکن است نیازی به توضیح زیاد نداشته باشید. اما اگر مجبور هستید که در مورد کالا یا خدمتتان توضیح دهید، حداکثر تعداد کلمات ممکن را به کار ببرید.
اصل کلی که باید همیشه در نظر بگیرید این است که روی علايق مردمی تمرکز کنید که از سایتتان بازدید کرده یا متن تبلیغاتیتان را میخوانند. یک بار دیگر میگویم، مردم متنهای طولانی را میخوانند -همان طور که مقاله، کتاب، یا روزنامه میخوانند- به این شرط که برایشان جالب و جذاب باشد. اگر متن تبلیغاتی وبسایتتان را نمیخوانند، پس طبق علاقه و سلیقه آنها ننوشتهاید. بیایید نگاهی دقیقتر بیندازیم به اینکه چطور میتوان مردم را علاقهمند کرد.
مردم چطور فکر میکنندهمان طور که قبلا گفتم، وبسایتهای معمولی افتضاح هستند. متن آنها را افرادی مینویسند که مدام از خودشان تعریف کرده و غلو میکنند و به مردم التماس میکنند که از آنها خرید کنند. برای اینکه متفاوت باشید، باید در نظر بگیرید که مردم چطور فکر میکنند. باید متنهای هیپنوتیزمی بنویسید؛ آنها را در قالب محبوب من بنويسيد؛ یعنی داستان.روزی روزگاری، راجر شوانک، در کتاب تفکربرانگیز خود «برای من داستان بگو» نوشت: «اگر مردم حرفشان را به شکل داستان نزنند، به سختی آن را به خاطر میسپاریم. ما از داستانهای دیگران یاد میگیریم، اما فقط در صورتی که آنچه میشنویم با آنچه از قبل میدانستیم ارتباطی قوی داشته باشد.» او در جای دیگر مینویسد: «مردم در قالب داستان فکر میکنند.»خلاصه اینکه اگر میخواهید متن هیپنوتیزمی بنویسید که از فرمول سهمرحلهای من تبعیت کند، بهترین قالب داستان است.من عاشق داستان هستم، موفقترین مقالهها، کتابها، وبسایتها و حتی بستههای آموزشی صوتی من، همگی در خود داستانهایی دارند. داستان راهی قوی برای انتقال پیام است. مردم در مقابل داستان موضع دفاعی نمیگیرند. همانطور که شوانک میگوید، مردم در قالب داستان فکر میکنند. یک تعریف مهم را دوباره یادآوری میکنم: «هر عمل یا حرف شما که باعث شود یک تصویر ذهنی در مغز مخاطب ایجاد شود و در نتیجه آن او را به واکنش یا اقدام وادارد، هیپنوتیزم در وضعیت بیداری است.» به این ترتیب میبینید که هر داستان نوشتهشده راهی فوقالعاده برای خلق تصاویر ذهنی است که به حالت هیپنوتیزم بیدار منجر میشود. وقتی که مردم داستان شما را میخوانند، در ذهنشان جای میگیرید. بهترین و قویترین جای ممکن برای شما ذهن مخاطب است. در واقع شما در پنل کنترل و سیستم عامل شخص جای گرفتهاید. هر چه بیشتر کاری کنید که مردم با تصاویر ذهنی فکر کنند، بهتر و بیشتر میتوانید آنها را وادار به اقدام مورد نظرتان در سایت خود کنید. در یک کلام، داستان ابزار قدرتمندی است.اما چطور میتوانید داستانی بسازید و بنویسید که متن آن هیپنوتیزمی باشد و مردم را وادار به اقدام کند؟چطور داستانهای هیپنوتیزمکننده بنویسیم؟این کار از آنچه فکرش را میکنید سادهتر است. فقط باید یک داستان واقعی را به یاد داشته باشید، از موردی که یک نفر در نتیجه استفاده از محصولات شما تجربه کرده است. باید داستانتان واقعی باشد، چون، همان طور که قبلا گفتم، من قصد دارم در فضای اينترنت و هر جای دیگری صداقت و درستکاری را گسترش دهم. ضمنا نوشتن داستان واقعی آسانتر است و هیچکس هم بعدا به خاطر قول دروغ بازخواستتان نمیکند. مثلا من برای یکی از محصولاتم از داستان شخصی استفاده کردم که قبلا از آن محصول آموزشی نتیجه بسیار خوبی گرفته بود.
ادامه
آذر ۳, ۱۴۰۳