هیچ یک،حضور نسل هزاره (متولدان 1980 تا 2000) در دنیای کسبوکار، هر روز پرشمارتر میشود و از آنجا که این نسل، از ویژگیهایی در کار و سبک زندگی خود برخوردار است که با نسلهای قبلی بسیار متفاوت مینماید، بنابراین شناخت چنین ویژگیهایی در نسل هزاره میتواند بهبودی چشمگیر در فرایند رهبری سازمانها و کسبوکارها به وجود آورد. اما پیش از پرداختن به این موضوع، لازم است مفهوم رهبری سازمانی را بررسی کنیم و تعریفی ارائه دهیم که همسو با تحولات عصر نوین کسبوکارها باشد.فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنها براى همکارى با یکدیگر در جهت تحقق هدفهاى گروهى را «رهبری» مىگویند. یا مىتوان گفت: رهبرى استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص است. به تعبیری دیگر، رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران است؛ به طورى که آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش کنند.
«رهبری» را اصولا «هنر نفوذ در دیگران» مىدانند. بدین معنى که پیروان به دلخواه و نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت مىکنند.بنابراین، منظور از رهبرى به طور عام، تاثیرگذارى روی افراد و انگیزش آنان بهگونهایست که از روى میل، علاقه و با اشتیاق براى دستیابى به هدفهاى گروهى تلاش کنند.برخی صاحبنظران، رهبری را یکی از وظایف مدیران قلمداد میکنند. در مقابل، برخی، رهبری را بسیار فراتر از مقولهی مدیریت میدانند و معتقدند رهبران سازمانها الزاما مدیران سازمانی نیستند. البته در این ارتباط بعدا به شکل مفصل بحث خواهیم کرد.ولی با توجه به تعریفی که ارائه شد و نیاز مبرم رهبریت سازمانی به تاثیرگذاری بر پیروان را شناسایی کردیم؛ حال، لازم است شناخت پیروان عصر هزاره در اولویت قرار گیرد؛ چراکه رهبران سازمانی این دوران بهشکل چشمگیری با نیروی کاری از نسل هزاره روبرو هستند.نسل هزاره نسلی گره خورده به عصر اینترنت، ارتباطات و انفجار علم نسبت به گذشته است. اریک اشمیت (Eric Schmidt ) میگوید از ابتدای بشریت تا سال 2003 ما 5 اگزایابت اطلاعات تولید کردهایم، در حالی که امروزه هر 2 روز ما در حال تولید 5 اگزابایت دانش و اطلاعات هستیم و این یعنی در خود، مفهوم رشد نمایی علم را دارد. در سایهی چنین فرایندی، تقریبا میتوان گفت که پیشبینی بسیار سخت و حتی انجامنشدنی شده است. در روند خطی ما به وضوح میتوانیم روند تغییرات را بررسی کنیم. در واقع، در این روند ما قادر به اندازهگیری دقیق هستیم؛ این در حالیست که در روند نمایی با تغییرات شگرف و ناگهانی مواجه میشویم. در نمودار زیر به روند نمایی تغییرات به خوبی دقت کنید:یا نمونهای دیگر از این روند وسیع تغییرات را میتوان در ادعای ریچارد ورمن (1989), Richard Wurman دید که مدعی شد اطلاعات یک روز نشریهی نیویورک تایمز از کل اطلاعات عمر یک فرد متوسط انگلیسی در قرن 17 بیشتر است.
در برشمردن ویژگیهای نسل هزاره، نظرات شما عزیزان را به برخی دیگر از موارد جلب میکنم:انسانهای عصر هزاره در دوران اینترنت چشم باز کردهاند و خود را در میانهی ارتباطات سریع و گسترده دیدهاند. اصولا در حال حاضر سنی بین 21 تا 34 سال دارند و دنبالهی نسل X (سنین بین 35 تا 49) قلمداد میشوند.نسل هزاره بیشتر به مطالب آنلاین اعتماد دارند و اغلب تصمیماتشان را بر مبنای مطالب آنلاین انجام میدهند. مجله اکونومیست در تحقیقات خود در مورد وسایل تاثیرگذار تبلیغاتی به این نمودار جالب رسیده است:جمعیت کاربر فیسبوک از جمعیت کشور چین بهعنوان پرجمعیتترین کشور دنیا بیشتر شده است.ترامپ رییس جمهور امریکا مدعی تاثیر توییتر و فیسبوک در کسب رای برای خود شده است.دانشگاه UCLA در تحقیقات اخیر خود به دو تاثیر عجیب دنیای مجازی اشاره میکند:اگر کسی 15 دقیقه با هرنوع سیستمهای کامپیوتری در طول عمرش کارکرده باشد، انگار که سیستم مغزی خود را سیمکشی مجدد کرده است. در واقع، نحوهس کارکرد مغز بهکلی دگرگون میشود.
سطح و دامنهی توجه انسانهای هزاره بسیار کمتر شده است و تقریبا به حدود 29 ثانیه رسیده است.http://newsroom.ucla.edu/releases/ucla-study-finds-that-searching-64348
با توجه به همهی این مطالب که میتوان همچنان بر آنها نکاتی را افزود، رهبری و مدیریت در عصر هزاره سختیهای خاص خود را دارد که با گذشته قابل مقایسه نیست. درست است که مطالعهی عملکرد رهبران گذشته تاثیر عمیقی در بینش انسانهای شیفتهی رهبری دارد، ولی موقعیت محیطی حال حاضر هم از ویژگی و شرایط خاص خود برخوردار است. دکتر سیمپسون معتقد است روند رهبری از سطح فرمانبرداری به سطح اشتیاق برای پیروی رسیده است. در این زمینه در شمارههای آتی مجله به بیان نکاتی کاربردی و مهم برای سازمانها و کسبوکارها میپردازیم.
ادامه
آذر ۲, ۱۴۰۳
آذر ۲, ۱۴۰۳