هیچ یک، «به جای اینکه برده افکار و احساسات خود باشید، از خودآگاهی پس ذهنتان استفاده کنید.» (اکهارت تول)
وقتی برای نخستين بار داشتم «ذن» یا تمرکز حواس را تمرین میکردم، فکر میکردم که با این کار میتوانم کاملا از شر افکار بیش از حدم راحت شوم. تختم را مرتب کنم و هیچ فکری نکنم. دستانم را بشویم و هیچ فکری نکنم. راه بروم و فکر نکنم. عجب تجربهای!اما ماجرا اصلا اینطور پیش نرفت.واقعیت این بود که ذهنم پر از افکار مختلف بود. هرکاری که میکردم، هزاران فکر به ذهنم هجوم میآوردند و مانع یک لحظه آرامشم میشدند. روزی رسید که به خودم گفتم: «خب، بس است دیگر. از فکرکردن دست بردار!»به آن همه تکنیک آرامشبخشی فکر کردم که آموخته بودم. از خودم پرسیدم: «حالا باید چه کار کنم؟ یک استاد دوره توسعه شخصی چطور میتواند این افکار بیش از حد را حذف کند؟ احتمالا میتوانم کاری کنم که ذهنم را ساکت کنم؟»هرچه بیشتر تلاش میکردم، ذهنم آشفتهتر میشد. خیلی سعی کردم، اما نمیتوانستم کاری بکنم. در حقیقت همه چیز بدتر هم شد. افکار و مکالمات درونیام بیشتر و خشونتآمیزتر شدند. از خودم ناامید و عصبانی بودم.
در طول نخستين سالهایی که به تمرین ذن و مدیتیشن میپرداختم، هیچگاه آرامش نداشتم. حتی نزدیک آرامش هم نشده بودم. اما تسلیم نشدم.هرچه بیشتر در مورد مسائل معنوی آموختم، کمکم پاسخی منطقی به دست آوردم. من خیلی تلاش میکردم که افکارم را سرکوب کنم. نسبت به آنها حساس شده بودم در حالی که آنها دقیقا چیزهایی بودند که میخواستم از شرشان خلاص شوم. به محض آنکه متوجه این موضوع شدم، رهایشان کردم و همین باعث شد که از دستشان خلاص شوم.میخواهم چیزهایی را که آموختم به شما نیز بیاموزم:باید بدانید که نمیتوانید ذهنتان را کاملا ساکت کنید.انسان با فکرکردن آمیخته شده است. فکرکردن نشان میدهد که مغزی سالم و کارآمد دارید. ما نباید به طور کلی افکارمان را ببوسیم و بگذاریم کنار. چرا؟همانطور که چشمانمان میبینند، گوشهایمان میشنوند، بینیمان استشمام میکند، زبانمان میچشد و بدنمان حس میکند، مغزمان نیز فکر میکند. اگر بخواهید عملکرد خاصی را کنار بگذارید، باید ارگان مربوط به آن را نابود کنید. لب کلام اینکه هیچ کس نمیتواند ذهنی خالی از فکر داشته باشد، مگر آنکه از دنیا رفته باشد.زمانی که سعی میکردم ذهنم را از فکرکردن بازدارم، در واقع داشتم کاری غیرممکن انجام میدادم. همانطور که نمیتوانم کاری کنم تا چشمانم نبینند و گوشهایم نشنوند، هیچ راهی هم وجود ندارد که ذهنم به فکرکردن مشغول نشود.خود را قضاوت نکنید.ذهنی ساکت ذهنی نیست که هیچ فکری نداشته باشد. در عوض باید تصمیم بگیرید تا هر فکر و احساسی را که دارید را با آغوش باز بپذیرید.نکته اینجاست: اگر بتوانید بدون قضاوتکردن خود، تمام افکار گاه ناراحتکنندهتان را بپذیرید، ذهنتان آرام خواهد گرفت.پس با افکار خود مقابله نکنید. خود را به خاطر تفکر بیش از حدتان سرزنش نکنید. با این کار فقط استرس و اضطراب غیرضروری به خود بخشیدهاید. فکرکردن عملکرد مرکزی مغز شماست و چه بخواهید چه نخواهید، باید مکالمههای درونذهنی خود را تحمل کنید.اگر بخواهید با این موضوع مبارزه کنید، در واقع دارید با چیزی اجتنابناپذیر مقابله میکنید. هرچه بیشتر با افکارتان بجنگید، شدیدترشان میکنید. قضاوتنکردن نکته اصلی است. هر فکری را که دارید بپذیرید تا آرامش واقعی درونی به سراغتان بیاید.تحلیل و بررسی را از عمل جدا کنید.من عاشق کوهنوردی هستم. زمانی که پایم را روی کوهپایهها میگذارم، در مورد اتفاقات پیش رویم فکر نمیکنم. فقط روی تکتک گامهایی که مرا به مقصد میرسانند، متمرکز میشوم. با هر قدمی که در هر لحظه برمیدارم، محیط اطراف را ستایش میکنم و هوای تازه تنفس میکنم. این روشی عالی برای افزایش تمرکز حواس و توجه به زمان حال است.من این کار را به این دلیل میتوانم انجام دهم که میدانم قرار است به کجا بروم، چطور به آنجا برسم و چه هدفی دارم. بدین شکل، ذهنم را از تمام تفکرات تحلیلی در مورد گذشته و آینده خالی و به سادگی فقط به زمان حال فکر میکنم.البته اتفاقات و چالشهای متفاوتی ممکن است روی دهد، اما وقتی با هدفی مشخص با آنها روبهرو میشوید، باز هم افکارتان در زمان حال باقی میمانند و دیگر نیازی نیست از قبل نگران باشید یا به خودتان استرس وارد کنید.روی کاری که انجام میدهید متمرکز باشید.آیا تا به حال مدیتیشن کردهاید؟زمانی که به این کار بپردازید، باید حسابی متمرکز باشید. میتوانید توجهتان را روی تنفستان یا روی جمله مفیدی که شنیدهاید، متمرکز کنید. این کار ذهنتان را از پرسههای بیمورد بازمیدارد. ذهن مانند یک میمون رقصان است و همیشه به دنبال روشهایی میگردد تا از زمان حال فرار کند. از سوي دیگر، تمرکز مانند درختی است که ریشههایش شما را در زمان حال نگه میدارد.خوشبختانه میتوانید با روشهای زیر خود را در زمان حال نگه دارید:حضور در زمان حال را به شکل ذهنی به خود یادآوری کنید.در ذهنتان با خود حرف بزنید و تمرکزتان را روی زمان حال حفظ کنید. به عنوان مثال، زمانی که دستانتان را میشویید، این کار را در ذهنتان مرور کنید: «من دارم دستانم را میشویم. من دارم دستانم را میشویم. من دارم دستانم را میشویم.»روی حواس پنجگانهتان متمرکز شوید.توجهتان را به بدنتان معطوف کنید. به عنوان مثال، زمانی که دارید دوش میگیرید، به قطرات آبی که روی دستانتان میریزد توجه کنید. عطر صابون را استشمام کنید. از گرمای آب لذت ببرید. به صدای قطرههای آب گوش دهید.کارها را به شکلی متفاوت انجام دهید.کارهایتان را چالشبرانگیزتر کنید. یکی از تکنیکهای کلاسیک تمام استادان ذن این است که همه کارها را به شکل اسلوموشن (حرکت آهسته) انجام دهند. شاید کار سادهای به نظر برسد، اما اینطور نیست. با این کار مجبور هستید که کارها را به شکلی خودآگاه انجام دهید، نه با سرعت همیشگی و به طور خودکار.
ادامه
بهمن ۹, ۱۴۰۳
بهمن ۹, ۱۴۰۳