هیچ یک،برنامهای هست که روی گوشیها نصب میشود به اسم quality time که به شما نشان میدهد شما چقدر از دستگاه خودتان استفاده کرده و چند بار قفل دستگاهتان را باز کردهاید و چند بار به کدام برنامه مراجعه کردهاید. این برنامه را حتما روی گوشیهایتان نصب کنید، خیلی جالب است. من خودم این برنامه را به سفارش یکی از دوستانم نصب كردم كه ميگفت این براي شما که اینقدر دوست دارید مدیریت زمان انجام دهید خیلی خوب است. من آن را نصب کردم دیدم مثلا از صبح تا ظهر 120 بار موبایلم را باز کردهام! گفتم آن را تقسیم کنم دیدم هر پنج دقیقه یک بار من گوشیام را باز کردهام! گفتم برای چی؟! چه کار کردهام؟ دیدم مثلا من در طول روز دو ساعت فقط از تلگرام استفاده کردهام. خیلی زیاد است. یک ساعت واتسآپ بود و 45 دقیقه اینستاگرام، گفتم برای چی؟! و این خیلی تاثیر گذاشت و من سعي كردم استفاده از اينها را كمتر كنم. گذاشتمش کنار. دفعه بعد که خواستم گوشيام را بردارم یاد همین برنامه میافتادم. این حالا برای من یک عادت شده که گوشیام برای من مهم نباشد. این برنامه خيلي برای من مهم بود و استفادهکردن از آن آدم را واقعا شرمنده میکند و چون گراف دارد همه چیز را میتواند نشان دهد که مثلا شما در مدت یک هفته چه کار کردید. به شما نشان میدهد در یک هفته اول در کجا بودید بعد خودتان را به کجا رساندید. اینطوری دیگر زندگیتان تحت کنترل خودتان است با یک برنامه کوچک quality time زندگیتان دست خودتان میآید و متوجه میشوید که چطوری میتوانید زمانتان را مدیریت کنید و از چه برنامهای و در کجا استفاده کنید.
هنر نهگفتن
یکی از مسائل خیلی مهم که اتفاقا یکی از تکنیکهایی است که در مدیریت زمان استفاده میکنم هنر نهگفتن است که اصلا به معنی بیاحترامی نیست، نهگفتن به معنی بد نیست. نهگفتن یک زمانی واقعا نیاز است که گفته شود. اين تبدیل به عادت میشود. اگر شما یک بار از من میخواهید که این کار را انجام دهم من بگویم نه، یا این که توي رودربایستی بمانم و نتوانم بگویم نه، چقدر تفاوت در زندگی من خواهد داشت. شما ببینید اگر من با یک نهگفتن ساده بگویم نه من نمیتوانم این کار را انجام دهم چه بهرهوریاي در زندگیام خواهد داشت و میروم آن کار را که میخواهم انجام دهم و زمانی را که در دسترس من و در اختیار من باید قرار گیرد در اختیار کس دیگري قرار نمیدهم یا اینکه توي رودربایستی بمانم و به شما نگویم، مجبور خواهم شد آنطور که شما ميگوييد حرکت کنم پس اینجا دیگر کنترلی از مدیریت زمان و کنترل زندگی و زمان خودم در دست خودم نخواهد بود. اگر نه بگویید، همه چیز دست خودتان است، اگر نه نگویید استعمار به وجود میآید و به یک مستعمره تبدیل میشوید.
هر کسی به شما هر کاری که بگوید همان کار را باید انجام دهید. امروز من میخوام بروم فلانجا تو هم بیا، میگویم چشم میآیم. ولی میتوانم جلوی او را بگیرم و بگویم نه ببخشید من امروز کار دیگری دارم که این خیلی مهمتر از آن یکی است. بگذارید این را اول انجام دهم بعدا میتوانم در خدمت شما باشم. نهگفتن یک مسئله خیلی مهم است که باعث عقبافتادن یا پیشرفت خیلی از افراد شده است.
راه نهگفتن
من الان در نهگفتن به شما گفتم که نمیگویم نه، بلکه میگویم نه من اول یک کار جایگزینی دارم که این را اول باید انجام دهم. زمانی که به دیگران دلیل نهگفتن را توضیح دهم خودشان متوجه خواهند شد. شما به من بگویید همین امروز بیا برویم فلان جا، من میگویم نه ببخشید من الان یک کار خیلی مهم دارم و در کار خودم یک جلسهای هست که باید برگزار شود یا کتابی هست که باید ترجمه شود یا موردی هست که باید مطالعه شود و من اگر این کار را انجام ندهم خیلی بد میشود و از او بخواهیم که او میتواند این کار را تنها انجام دهد. بگویید میتوانید خودتان تنها بروید و كار را انجام دهید، من را با خودتان نبرید میشود این خواهش را از شما بکنم؟ ببینید این خودش میشود در رودربایستی گرفتارشدن. یعنی با جوابدادن صریح و شفاف و واقعی. شما بگویید برویم و من بگویم نه. خب این نه قشنگ نیست ولی با دلیل خیلی قشنگتر و قابل هضمتر خواهد شد. و مشکلی به وجود نخواهد آمد. اما یک نکته دیگر به شما بگویم، اصلا ناراحت شوند، چه میخواهد بشود؟آن فرد یک بار از شما ناراحت خواهد شد ولی شما زندگی و کنترل زندگی خودتان را در دست خودتان خواهید داشت. یک بار شما از دست من ناراحت شوید بهتر است یا صد بار من در رودربایستی گیر کنم و همیشه از دست شما ناراحت باشم. پس نهگفتن نهایت احترام است ولی حتی اگر طرف مقابل ناراحت هم شد ناراحت شود، مشکلی به وجود نمیآید.
اگر مورد دیگری هست بفرمایید.
در مورد اهداف صحبت شد که ما گفتیم باید اهدافی را برای زندگی خودمان تعريف كنيم بعضی از اشخاص وسیله را از هدف نمیتوانند تشخیص دهند یعنی الان از من بپرسند که آقا هدفتان در زندگی چیست؟ من میگویم که مثلا هدف من این است که یک ماشین بنز بخرم. این هدف نیست، این وسیله است. ماشین بنز بخرید که چه شود؟ من هدفم این است که یک خانه ویلایی در فلان منطقه تهران داشته باشم خب که چی شود؟ این هدف نیست وسیله است. این وسیلهای باید باشد برای رسیدن به آن پس آن سه تا هدفی که من در بالا گفتم هدف باشد نه وسیله. چون شما اگر کل زندگیتان را بخواهید این کار را انجام دهيد که برسید به آن خانه یا برسید به آن ماشین بعد تمام خواهد شد، هدف خیلی بالاتر از اینهاست. نظریه مازلو یک جایی میرسد به خودشکوفایی و میگوید آن نیازهای اولیه شماست خواب، خوراک و بعد روابط اجتماعی، ازدواج و عشق و علاقه بعد میرسد به ماشین و خانه و فلان، ببینید در مرحله اول و دوم است این خانه و ماشین و همه اینها که نیازهای اولیه ماست. من بروم این همه زحمت بکشم و به خودشکوفایی برسم که یک خانه پیدا کنم یا یک ماشین بنز مثلا یا غیره، همین؟ این هدف نیست. بیاییم هدف خودمان را در آن بالا واقعبینانه تعیین کنیم و بعد بیاییم آن هدفها را به هدفهای کوچکتر تقسیم کنیم. یک به یک از آن اهداف کوچکتر بیاییم بالا. شاید یکی از آنها این بود که من ماشین تویوتا بخرم به جای بنز، موفقتر خواهم شد به آن هدفی که دارم برسم شاید وسط راه این درآمد. پس هدف را با وسیله اشتباه نباید گرفت این یک مساله خیلی مهم است که من خیلی روی آن تاکید میکنم و میگویم سعی کنید هدف بزرگ و واقعبینانه داشته باشيم و بخواهيم به آن برسيم. این مساله خیلی مهمی هست که باید در نظر گرفته شود.