هیچ یک،«انسان به حکم طبیعت خود یک هدفجوست و از آنجا که انسان اینگونه آفریده شده است زمانی به شادی میرسد که مطابق خلقت خود ظاهر شود و به دنبال هدف برود. از این رو، موفقیت راستین و شادی و خوشبختی حقیقی نه تنها دست در دست یکدیگر حرکت میکنند، بلکه بر یکدیگر میافزایند.»
1-«تا جایی که به عملکرد بستگی داشته باشد، مغز و دستگاه عصبی دارای یک مکانیسم عالی هدفجویی هستند؛ نوعی سیستم راهنمای خودکار که به شکل مکانیسم موفقیت برای شما کار میکند. این سیستم میتواند در مسیر شکست و ناکامی شما حرکت کند و در این میان همه چیز بستگی به شما دارد. شما که به عنوان یک عملکننده و هدفگذار فعالیت میکنید.»جسم و ذهن ما نظام شگفتانگیزی هستند که ما را به هدفهایمان میرسانند. از آنها به سود خود استفاده کنید.
2- سیبرنتیک یعنی چه؟
این کلمه در اصل از یک مفهوم یونانی گرفته شده است، اما در علوم مدرن اشاره به سیستمهایی از کنترل و ارتباط دارد. به این مضمون که چگونه یک کامپیوتر یا ماوس خود را سازماندهی میکند تا به هدفی دست پیدا کند.مالتز از این مفهوم در انسانها با عنوان سایکو-سیبرنتیک یا روانشناسی تصویر ذهنی استفاده كرد. او گرچه تحت تاثیر رشد و تحول ماشینهای پیچیده قرار گرفته بود، ولی در کتابش مینویسد که انسانها از حد و حدود یک ماشین و دستگاه بالاتر قرار دارند. سایکو- سیبرنتیک میان خلأ مدلهای مکانیکی یا عملکرد مغزی و دانشی که درباره خود به عنوان یک انسان داریم، پل میزند.
3- تکنولوژی موشکهای هدایتشونده و کاربرد آنها در انسانها
پایهگذار سیبرنتیک، ریاضیدان امریکایی نوربرت وینر بود که در جنگ جهانی تکنولوژی موشکهای هدایتشونده را شکل داد. وینر که به تشابهات میان ماشینها، حیوانات، مغز انسان و جوامع توجه داشت، از زمانه خود جلوتر بود و معتقد بود که ماشینها میتوانند مانند انسانها فکر کنند.مالتز میگفت چرا از تکنولوژی موشکهای هدایتشونده نتوان در مورد دستاوردهای انسان استفاده كرد. مالتز میگفت وقتی به تازگی رانندگی را ياد میگیرید، مجبورید به همه چیز در جاده توجه داشته باشید، اما بعد از مدتی این توجه حالت خودكار پیدا میکند. وقتی پشت فرمان مینشینید، از مقصد خود اطلاع دارید و بدن و مغز شما هر کاری را که برای رسیدن به این مقصد لازم باشد، انجام میدهند. سیبرنتیک از آن جهت برای مالتز اهمیت فراوان داشت زیرا معتقد بود موفق واقعشدن این سیستم حالت گزینهای دارد. مهمترین پویایی دسترسی به هدف خود هدف بود، نه اینکه برای رسیدن به هدف چه مسیری باید طی شود. قطعات پیشانی مغز یا بخش اندیشیدن هوشیارانه مغز میتواند هدف را تشخیص دهد یا تصویر کسی را که میخواهید باشید، خلق كند. ذهن نیمههوشیار راه رسیدن به هدف را پیدا میکند. سازوكار هدفگذاری و فراموشکردن موشکهای هدایتشونده در مورد عمیقترین امیال و خواستههای ما کاربرد دارد.
4- اهمیت تصویر ذهنی
مالتز جراح پلاستیک بود. او که یک جراح سرشناس در حیطه کاری خود بود، اغلب به فکر فرو میرفت و سر درنمیآورد که چرا بعضی از بیماران و کسانی که عمل جراحی میکنند پس از عمل روحیهشان بهتر نمیشود و این در حالی است که جراحت یا عیب و نقص از چهره آنها برداشته شده است. در اینجا بود که توجه مالتز به روانشناسی تصویر ذهنی جلب شد. بر اساس این نظریه، ما با توجه عمیقی که به تصویر ذهنی خود داریم، کار مغز و چشم خود را هدایت میکنیم. بدون اینکه این تصویر ذهنی تغییر کند، بیماران همچنان خود را زشت میپندارند، هر چند ممکن است در اثر جراحی بسیار زیبا شده باشند.مالتز به این نتیجه رسید که تصویر ذهنی کلید طلایی برای رسیدن به یک زندگی بهتر است. بدون درک این مطلب نمیتوانیم به خواستههای خود برسیم. برای مثال، اندیشه مثبت اگر به شرایط بیرونی وابسته باشد، کاری نمیتواند صورت دهد.
5- این قانون چگونه کار میکند
ما از طریق باورهایی که درباره خودمان داریم به تصویر ذهنی میرسیم. این تصویر ذهنی ناشی از تجربه گذشته در زمینه شکست و موفقیت است و اینکه دیگران ما را چگونه میبینند. نکته جالب درباره تصویر ذهنی این است که شکل خنثی دارد. به عبارت دیگر، برایش مهم نیست که ما را ویران میکند یا به ما قدرت میدهد. ما میتوانیم چنان تصویر فقیرانهای از خود خلق کنیم که صبح حتی نتوانیم از رختخوابمان بیرون بیاییم. نکته در اینجاست که یک تصویر ذهنی مثبت که میتواند به رویاهایتان تحقق بخشد، اتفاقی و خود به خود ایجاد نمیشود.با وجود اين، تصویر ذهنی چگونه تغییر میکند؟ درباره کسی که همه تجربهاش شکست و ناکامی بوده است چه میتوان گفت: این سوال آزاردهندهای برای مالتز بود زیرا با توجه به شواهد تصویر ذهنی با تجربهکردن تغییر میکرد، نه از طریق شعور و منطق. اما در واقع چنین نبود. زیرا روانشناسان تجربی و بالینی تردیدی نداشتند که مغز نمیتواند میان تجربه واقعی و خیالی تمیيز قائل شود. این بدان معنا بود که تصاویر مثبت میتوانستند جایگزین تصاویر منفی و منكر حوادث گذشته شوند. زیبایی تصویر ذهنی این بود: در حالی که عامل مهم تعیینکننده شکست یا موفقیت بود، به شدت انعطافپذیر هم بود.
6- جنبه حیاتیدادن به تصویر ذهنی
مغز با توجه به تصاویر ذهنی فکر میکند، بنابراین اگر بتوانید آگاهانه تصویر ذهنی مورد علاقهتان را ایجاد کنید، مغز و دستگاه عصبی به طور خودکار خود به خود بازخوردی ادامهدار ایجاد میکنند تا به تصویر ذهنی حیات ببخشند. در جریان یک تجربهاندوزی بالینی، گروهی از بازیکنان بسکتبال به لحاظ فیزیکی آموزش دیدند تا توپهای بییشتری را وارد سبد کنند. در این حال، از گروه دیگری خواستند که صرفا پرتاب توپ را در ذهن خود مجسم کنند. گروه دوم، به رغم آنکه هیچ تمرین فیزیکی نکرده بود، از گروه اول پیشرفت بیشتری نشان داد.مغز، دستگاه عصبی و عضلات خدمتگزاران مطیع تصاویری هستند که در ذهن شما صورت خارجی پیدا میکنند. اما توانایی بدن و مغز شما برای شکلدادن به تصویر ذهنی مطلوب و مورد نظر بستگی به این دارد که تصاویر در ذهن شما نقش ببندند.