هیچ یک،استرس… آه! همه ما میدانیم که چه احساس بدی به ما میدهد. هرکس استرس را به شکل متفاوتی تجربه میکند. گرفتگی عضلات، مشکلات خواب، سردرد، احساس تنش و اضطراب، ضعف سیستم ایمنی در برابر بیماریها. همچنین استرس میتواند روی روابط ما تاثیر بگذارد و عملکردمان را از جوانب مختلفی کاهش دهد.چگونگی پاسخگویی به استرس یکی از بزرگترین عوامل تعيينکننده در رسیدن یا نرسیدن به اهدافتان است. اگر به شما بگویم که استرس مانع عملکرد درست شما نمیشود چه؟ یا حتی اینکه میتواند عملکرد بهتری به شما ببخشد؟ نوع خوب استرس به میزان مناسب میتواند عملکردتان را بهبود ببخشد. اما چطور میتوان انواع استرس را از هم تمییز داد و به نفع خود به کار بست؟اخیرا در فرودگاه نشسته بودم و داشتم با لپتاپم کار میکردم که ایمیلی از یکی از مراجعهکنندگانم، که مدیرعامل یک شرکت جهانی است، دریافت کردم. در آن نوشته شده بود که او به تازگی برای درمان برخی مشکلات جسمی نزد پزشک رفته است. دکتر به او گوشزد کرده است که اگر میزان استرس را در زندگیاش کاهش ندهد، درمان نخواهد شد. شاید حتی بدتر هم بشود. او برای من ایمیل فرستاده و درخواست کمک کرده بود.آن موقع در فرودگاه کار زیادی نمیتوانستم برایش انجام دهم، اما ایدهای داشتم. میتوانستم روشی به او بیاموزم تا منبع استرس خود را کشف کند. اگر میتوانست این کار را انجام دهد، میتوانست روشهایی برای مقابله با آنها نیز به کار بگیرد که میتوانستم بعدا آنها را به او بگویم. اما در ابتدا بسیار ضروری بود که او بداند منبع استرسش چیست و کجاست.حالا شاید عدهای بگویند: «استرس من از کارم است دیگر! کارهای جدی و زیادی وجود دارد که باید انجامشان بدهم. حوصله ندارم، اصلا نیازی هم ندارم که بدانم استرسم ناشی از چیست. فقط میخواهم بگذارمش کنار!»اما او به این کار نیازی نداشت. او باید یاد میگرفت که از استرسش به عنوان پلی به سوی موفقیت استفاده کند.نوع مخرب استرس، هم روی عملکرد و هم سلامت و رفاه فرد، تاثیر میگذارد. اما وقتی عملکرد خوبی داریم، دچار استرس خوب هم میشویم. استرس خوب باعث بهرهوری بیشتر شده، سیستم ذهنیمان را به فعالیتهای خوب وامیدارد تا نتایج خوبی به دست آید.مثلا یک شناگر در مسابقات المپیک قبل از مسابقه نهایی به این نوع استرس دچار میشود.در چنین شرایطی بهترین نوع استرس پدید آمده و توانایی مغز، ذهن و بدن را بالا میبرد. من ميبايد به او کمک میکردم تا منبع استرس غیرمفید و مخرب خود را کشف کند.میخواستم به او کمک کنم تا از «کارم است که باعث استرسم میشود» به این حقیقت برسد که «مجموعه شرایطی در محل کار، روابط و دنیای درونیام وجود دارد که باعث استرسم میشود. اگر بتوانم کنترل آنها را در دست بگیرم، میتوانم استرسم را کاهش دهم. مسائل کاری، مشکلات، آدمهای اعصابخردکن یا پروژههای عظیم کاری لزوما نباید برایم استرسزا باشند. آدمهای موفق همیشه با این گونه مسائل در ارتباطاند و با این حال موفق میشوند. زیرا به شکل درستي این مسائل را حلوفصل میکنند».در همین راستا فهرستي از سوالاتی تهیه کردم که به او در تعیین ریشههای استرسش کمک میکرد. از نظر او این سوالات آنقدر اساسي بودند که اکنون تصمیم گرفتهام آنها را با دیگران، از جمله شما در میان بگذارم. حتما برایتان مفید خواهند بود. اما آماده باشید زیرا این سوالات شما را درگیر تصمیمات و اقدامات مهمی، نه تنها در زمینه کسبوکار، بلکه در تمام حیطههای زندگی، خواهند کرد.آیا عوامل استرسزای خارجیای وجود دارند که شکلی متفاوت یا عجیب داشته باشند؟ آنها را نام ببرید؛ به خصوص آنهایی را که منفی هستند و آرزو میکنید که ای کاش هیچ وقت به آنها برنخورده بودید. چه نکته متفاوتی در آنها هست؟آیا برخی از این عوامل به روابط معنادار زندگیتان مربوط هستند؟ روابط حرفهای یا شخصی؟ آنها را مشخصا نام ببرید.این عوامل چه معنایی برای شما دارند؟ چه خطری در آنها وجود دارد؟ چه چیزی مورد تهدید قرار میگیرد؟ ترسناک هستند؟ نام ببرید. با آنها روبهرو شوید و موضعتان را مشخص کنید.آیا شخص یا اشخاصی موجب استرس شما میشوند؟ چه کسانی؟ چطور میخواهید با آنها برخورد کنید؟آیا استرس صرفا از عوامل خارجی ناشي میشود یا از عوامل درونی؟ مانند فشارهای درونی؟ صداها و درخواستهای غیرواقعگرایانهای که از خودتان دارید؟جاروجنجالهای درونی؟ آنها را نام ببرید. این تفکر سختگیرانه نسبت به خودتان چطور ایجاد شده است؟ چطور میخواهید برطرفشان کنید؟چه رويایی دارید که میتواند شما را از این شرایط سخت نجات دهد؟ آیا رویایتان استخدامشدن در جای خاصی است؟ یا ایجاد رابطهای با شخصی خاص؟ آیا به کمک خاصی نیازمندید؟چه چیزی یا چه کسی در برنامه روزانهتان وجود دارد که باعث افزایش استرس یا از بینرفتن انرژیتان میشود؟ نام ببرید و بگویید چرا چنین تاثیری روی شما دارد. چه کار میتوانید برای رفع این مشکل انجام دهید؟نسبت به چه چیزهايی احساس مسئولیت میکنید اما کنترل آنها در دست شما نیست؟ بنویسیدشان و پنج دقیقه غصهشان را بخورید. اما سپس آنها را کنار بگذارید و به کارهایی برسید که تحت کنترل شما هستند.چه کسانی باعث افزایش انرژی و روحیه شما میشوند؟ شادترتان میکنند؟ سرزندهتر؟ پرانرژیتر؟ آرامتر؟ آنها را برشماريد و سعی کنید بیشتر با آنها وقت بگذرانید.چه کسانی عکس اين هستند؟ کسانی که همنشینی با آنها باعث به وجودآمدن احساسی منفی در وجودتان میشود. آنها را نام ببرید. مشخص است که باید زمان کمتری به آنها اختصاص دهید یا رویکرد متفاوتی نسبت به آنها در پیش بگیرید.در چه زمانها و مکانهایی بیش از حد تواناییتان کار میکنید؟ سعی کنید کمتر خود را در چنین شرایط سختی قرار دهید یا از شخص دیگری کمک بگیرید.آیا به اندازه کافی استراحت و آرامش دارید؟ واقعا؟ واقعا؟ واقعا؟در چه شرایطی احساس میکنید توقعات خود یا دیگران را برآورده نمیکنید؟ آیا این احساس واقعی است؟ چه راه حلی برای این شرایط دارید؟آیا تنها هستید یا فعالیتی که بهتان انرژی بدهد ندارید؟ چرا؟آیا احساس میکنید دیگران شما را تحت کنترل گرفتهاند؟ چه کسانی؟ آنها را نام ببرید. چرا به آنها «نه» نمیگویید؟
ادامه
آذر ۱۰, ۱۴۰۳
آذر ۱۰, ۱۴۰۳
آذر ۱۰, ۱۴۰۳