هیچ یک،بحث من در این یادداشت در مورد این است که به چه صورت رفتارهای مفید و موثر را تبدیل به عادت کنیم. معمولا آدم وقتی در یک فضایی قرار میگیرد و شوروشوقی ایجاد میشود تصمیم میگیرد عادتی یا کاری را شروع کند. مثلا عادتی را جایگزین عادت قبلی كرده یا برنامه جدیدی را شروع کند. در واقع، یک حالت احساسی و اشتیاقی ایجاد میشود اما پس از مدتی این شور و شوق و احساس، کم و کمرنگ میشود و کمکم آن کارها را کنار میگذارد. برای اینکه به این صورت نباشد و عادت جدید وقعا جایگزین عادت قدیم شود ما باید با برنامههای کوچک شروع کنیم. مثلا در یک فضايي قرار میگیریم، زبان بلد نیستیم و تصمیم میگیریم زبان بخوانیم و به ضرورت آن پی میبریم. خیلی احساسی شروع میکنیم چند تا بسته آموزشي میگیریم، کلاس اسمنویسی میکنیم، کتاب و سیدی و بقیه مسائل. چند روزي کار سنگین انجام میدهیم و بعد کمکم آن احساس کمرنگ میشود و دیگر از آن کار دست برمیداریم یا خیلی کمرنگ دنبال میشود. برای اینکه خیلی کمرنگ نشود باید با برنامههای کوچک شروع کنیم؛ برنامههایی که میدانیم میتوانیم به آنها عمل کنیم. مثلا زبان میخواهیم یاد بگیریم به جای اینکه روزی دو ساعت برنامه بگذاریم باید روزی 10 دقیقه تا یک ربع برنامه بگذاريم و روزی پنج شش لغت و یکی دو جمله ياد بگيريم؛ وقتي این كار ادامه پیدا کند يعني سهچهار هفته تا 40 روز و بعضیها میگویند دو ماه، اين دیگر تبدیل به عادت خواهد شد. عادت که شد بعدها میتوانیم این 10 دقیقه را یک ربع، یک ربع را 20 دقیقه یا حتی تا نیم ساعت و بیشتر هم بکنیم، چون مانند خیلی از کارها تبدیل به عادت ميشود و انجام میدهیم حتی دیگر آن موقع سختیاش هم برایمان چندان مهم نیست. به این تربيت باید با برنامههای کوچک ولی ادامهدار شروع کنیم. در اینجا لازم است اشاره کنم که آقای دارن هاردی در کتاب «اثر مرکب» خیلی خوب این موضوع را توضیح داده و گفته که این كارهاي بهتدریج ولی مداوم چه تاثیری دارد.
نوشتن اهداف و رفتارها
مطمئنا این موضوعات نباید فقط در ذهن باشد. بايد آنها را بیاوریم روی کاغذ. موقعی که میآوریم روی کاغذ تاثیرگذاریاش خیلی خیلی بیشتر میشود. موقعی که هدفی داریم، موضوعی یا عادتی یا برنامهای یا کاری داريم، اگر فقط در ذهنمان باشد چندان تاثیرگذار نیست. اگر آن هدف و موضوع را بیاوریم روی کاغذ تاثیرگذاریاش به مراتب بیشتر میشود و همین که آن را مینویسیم یعنی این كار شدني است. همین که مینویسیم یعنی میتوانیم آن را اجرا کنیم و این کاغذ هم مرتب بايد جلوی چشممان باشد و مرتب به آن نگاه کنیم؛ چون آنوقت به قول برایان تریسی مانند جیپیاس، ما را راهنمایی میکند و اگر دور شویم از هدف دوباره در مسیری که ما را به هدف میرساند، قرار میگیریم. این نوشتن و این هدفداشتن جزو موضوعات خیلی مهمی است که تمام معلمان و سخنرانان و تمام دانشمندان و اساتید در موردش سخن میگویند و تاکید میکنند. البته از صد درصد افراد، 20درصد و بین این 20 درصد هم فقط سه درصد از مردم اهدافشان را مینویسند. ما موقعی که اهدافمان را مینویسیم میشویم جزو آن سه درصد تاثیرگذار؛ سه درصد افراد موفق جامعه. بنابراین این نوشتن هدف بسیاربسیار مهم است.
تاثیر حرکت جمعی
موقعی که کار به صورت جمعی باشد شوروشوقی ایجاد میکند ولی مهم تداوم آن و این نکته است که دوام داشته باشد نه اینکه جمعی و بعد به صورت فاصلهدار یا فقط چند روز باشد. من دیدهام در ورزشهای صبحگاهی گروههایی هستند كه به صورت جمعی ورزش میکنند و سالهاست که ادامه دارد و اصلا برایشان به صورت یک عادت درآمده است. در هر شرایطی هوا سرد باشد، گرم باشد، باران باشد، برف باشد این کار را انجام میدهند و لذتش هم بیشتر است موقعی که با جمع کار انجام میشود خیلی ذوقوشوق و لذت کار بیشتر میشود.
همیشه انجامدادن رفتارها
بعضی وقتها در پیگیری عادات، شرایطی پیش میآید که ما نمیتوانیم در یکی از روزها آن عادت را پیگیری کنیم و آن توالی که در نظر داریم، بههم میخورد. در این زمینه باید گفت موقعی که یک هدف را خرد کردیم و به صورت یک برنامه کوچک درآوردیم در هر شرایطی این کار را باید انجام دهیم. دارن هاردی در کتاب «اثر مرکب» مثال خوبی میزند؛ میگوید شما مسواک که میزنید برایتان به صورت عادت درمیآید، روزی یک دقیقه یا دو دقیقه، سه چهار دقیقه برای مسواکزدن وقت میگذارید. خب این عادت را در هر شرایطی انجام میدهید.اما اگر شما یک روز انجام ندهید بگویید روز بعد دو بار انجام میدهم یا اگر 30 روز مسواک نزنید بگویید روز سیام من 30 یا 40 دقیقه مسواک میزنم این اثر را نخواهد داشت. پس ما باید سعی کنیم اهداف بزرگ را به اهداف کوچکتر تبدیل کنیم و این تداوم داشته باشد و در هر شرایطی سعی کنیم وقفه یا فاصله نیفتد و اگر هم میافتد خیلیخیلی کم باشد و سریع جبرانش کنیم.
برایان تریسی میگوید هر کاری را که کلا در طول روز انجام میدهید به دو دسته تقسیم کنید ببینید کدام کارها ما را به اهدافمان نزدیکتر میکند، کدامها ما را از اهدافمان دور میکند و ربطی به اهدافمان ندارد؛ یعنی دسته يك و دسته دو. در تمام امور زندگانی ما بايد سعی کنیم 24ساعته این موضوع در ذهنمان باشد و ببینیم کاری را که انجام میدهیم جزو دسته اول است و ما را به اهدافمان نزدیکتر میکند یا جزو دسته دوم است. مرتب و 24ساعته این را به خودمان یادآوری کنیم. کارهای دسته اول را بیشتر انجام دهیم و کارهای دسته دوم را یا انجام ندهیم یا کمتر انجام دهیم.