هیچ یک،با استفاده از تجاربی که در بلژیکا به دست آورده بود، آمونسن به خوبی از خطرات بیماری اسکوروی آگاه بود، اگر چه علت واقعی بیماری کمبود ویتامین ث تشخیص داده شده بود اما در آن زمان هنوز کاملا درک نشده و فقط به طور کلی مشخص شده بود که این بیماری به وسیله خوردن گوشت تازه قابل پیشگیری و درمان است. برای خنثیکردن خطر، آمونسن یک جیرهبندی برنامهریزیشده را لحاظ کرد به این شکل که از ترکیب غذای عادی سورتمهها به همراه یک وعده منظم از گوشت خوک دریایی کمک گرفت. وی همچنین دستور داد تا یک نوع خاص از گوشت خشکانده برای او تهیه کنند که شامل سبزیجات، بلغور و جو دوسر بود. این ترکیب، تحریک کنندهتر، مغذی و همینطور اشتهاآور بود، به گونهای که یافتن آن در نواحی قطبی غیرممکن بود. گروه مکتشفان به خوبی با محمولهای شامل شراب و مشروبات الکلی تجهیز شده بود که میتوانست به عنوان دارو یا برای جشنها و سایر موارد اجتماعی و دورهمی استفاده شود. آمونسن با تجربه و خاطره از دستدادن روحیه به خاطر حوادث بلژیکا، برای اوقات فراغت کتابخانهای شامل ۳۰۰۰ جلد کتاب، یک گرامافون و مقدار زیادی از آثار ضبطشده و آلات و ادوات موسیقی به همراه داشت.
در ماههای قبل از عزیمت، به دست آوردن بودجه و منابع مالی برای سفر مشکلتر شد، به دلیل اینکه بهره و کمک عمومی محدود شده بود، معاملات روزنامه فسخ شد و پارلمان درخواست تامین ۲۵۰۰۰ کرون بیشتر را رد کرد، چنین به نظر میرسید که آمونسن مجبور است خانه (اشاره به کشتی است) خود را در حالت به شدت بدهکاری، شناور نگه دارد، او در حال حاضر برای جلوگیری از ورشکستگی مالی شخصی، به طور کامل وابسته به موفقیت این سفر اکتشافی بود.
پس از گذشت یک ماه از سفر دریایی و گشتزنی در قسمت شمالی اقیانوس اطلس، کشتی فرام در اواخر جولای برای تحویلگرفتن سگها و آمادهسازی نهایی عزیمت به کریستیانساند رسید. همان زمان در کریستیانساند، آمونسن پیشنهاد کمک پیتر دون پدرو کریستوفرسن که یک مهاجر و برادر وزیر نروژ در بوئنوس آیرس بود را دریافت كرد، کریستوفرسن مایل بود که سوخت و ملزومات دیگر را به کشتی فرام در مونتهویدئو یا بوئنوس آیرس منتقل كند و این پیشنهادی بود که آمونسن با نهایت امتنان و سپاسگزاری پذیرفت. اما درست قبل از اینکه فرام در تاریخ ۹۹ آگوست آماده عزیمت شود، آمونسن مقصد واقعی این سفر اکتشافی را با پریسترود و گرتسن که دو تن از افسران زیر دستش بودند در میان گذاشت، در فاصله چهار هفته مانده تا فونچال در مادیرا، شک و تردید و دودلی در میان خدمه ایجاد شد، آنها وقتی سوالاتی درباره آمادهسازی سفر میكردند با پاسخهای نامربوط و افسران گریزان از توضیح مواجه میشدند و همین دامنه تردید آنها را بیشتر میکرد، این گفته شرح حالنویس آمونسن یعنی رولند هنتفورد، مبنی بر سوءظن به اندازه کافی در قبال روحیه کمتر به خوبی بیانگر این موضوع است. فرام در تاریخ ۶ سپتامبر به فونچال رسید. سه روز بعد آمونسن خدمه را از تغییر برنامه آگاه كرد، او به آنها گفت که میخواهد یک مسیر انحرافی به قطب جنوب از طریق مسیر قطب شمال ایجاد کند که هنوز هم مقصد نهایی وی بود اما نیاز بود که مدتی صبر کنند. پس از اینکه آمونسن طرحهای از قبل تعیینشدهاش را برملا ساخت، از تکتک افراد گروهش جداگانه سوال كرد که آیا مایل به رفتن هست یا خیر و همگی پاسخها مثبت بود. آمونسن نامه به نسبت جامعی درباره شرح وقایع برای نانسن نوشت، با تاکید بر این نکته که ادعای کوک و پری برای او چگونه حکم ضربه مهلک در راستای اجرای برنامههایش است، او احساس میکرد به ضرورت در چنین عمل انجام یافتهای قرار گرفته، درخواست بخشش و اظهار امیدواری كرد که در راستای رسیدن به دستاوردهایش هرگونه گناه و عواقبی را بر گردن بگیرد.پس از اینکه کشتی فرام در گوشه جنوب شرقی خلیج در یخها لنگر انداخت، آمونسن یک منطقه را برای ساخت و ایجاد کلبه اصلی هیات اکتشافی در نظر گرفت، این منطقه در حدود 2/2 مایل دریایی (1/4کیلومتر) از کشتی فاصله داشت. شش تیم از سگها در حمل و نقل محمولهها به سایت مورد نظر مشارکت داشتند و کار بر روی احداث کلبه آغاز شده بود، بجالند و استوبرود فوندانسیونها (پایهها) را در یخ جاسازی كردند که برای تسطیح زمین شیبدار بود، از آنجا که وزش معمول باد از جانب شرق بود، کلبه بر روی یک محور شرق به غرب و با درب رو به غرب ساخته شد، در این مسیر، باد، تنها فقط بر بخشی از دیوار شرقی وزش داشت. سقف کلبه در تاریخ ۲۱۱ ژانویه در محل خودش قرار گرفت و شش روز بعد کلبه دیگر تکمیل شده بود. در آن زمان یک منبع بزرگ از گوشت که شامل ۲۰۰۰ خوک دریایی بود انتقال داده شد که برای استفاده تیم مکتشف ساحل و ذخیره در انبارها قبل از عزیمت و سفر به سمت قطب بود. نامی که برای این خانه انتخاب شد فرامهیم بود به معنی خانه فرام (برگرفته از نام کشتی فرام). در اوایل ماه فوریه آمونسن اقدام به سازماندهی سفری در جهت بارگزاری و دپوی مایحتاج ضروری در سراسر مسیر كرد، یک آمادهسازی مهم برای یورش متعاقب در تابستان به سمت نقطه صفر قطب، انبارهای ذخیره در فواصل منظم و در مسیر پیشبینیشده قرار داده شد که شامل مواد غذایی و سوخت میشد، همان چیزهایی که حمل تمام آنها به صورت یکجا کار گروه را مشکل میکرد، سفر انبارها در حقیقت اولین آزمون بررسی عملکرد تجهیزات، سگها و افراد گروه بود، سفر اول در ۱۰ فوریه آغاز شد که علاوه بر آمونسن، پریسترود، هلمر هانسن و جوهانسن نیز انتخاب شدند، به همراه ۱۸ سگ و سه سورتمه. قبل از عزیمت، آمونسن سفارشهای لازم را به نیلسن در مورد کشتی فرام یادآور شد، کشتی میبایست به سمت بوئنوس آیرس در جهت انجام پارهای از کارها بادبان برمیکشید، یک بخش از ماموریت در رابطه با اقیانوسشناسی مناطق اقیانوس جنوبی و سپس بازگشت به پایگاه در اسرع وقت به سال ۱۹۱۲ بود.
گروه مکتشفان پیشرفت آغازین خوبی داشت، سفرهایی در حدود ۱۵ مایل دریایی (۲۸ کیلومتر) در هر روز، سگها به سختی حرکت میکردند. با لباس تهیهشده از پوست گرگ و پوست گوزن شمالی مردان گروه میتوانستند از عهده سرما برآیند و مقابله با دمای انجماد همان چیزی بود که آنها را در حرکت دائم نگه میداشت اما اگر توقف میکردند دچار رنج میشدند، گروه در شب میخوابید، پنجه سگها به واسطه سرمای شدید یخ بسته بود در ۱۲ سپتامبر و در حالی که درجه حرارت منفي۵۶ درجه سلسیوس (منفي ۶۹۹ درجه فارنهایت) زیر صفر بود گروه تنها پس از طی چهار مایل دریایی (4/7کیلومتر) برای ایجاد ایگلو و سرپناه مجبور به توقف شد. آمونسن متوجه شد که شروع پیشروی را در آن فصل بسیار زود آغاز کرده و بهناچار تصمیم گرفت به فرامهیم بازگردند، او حاضر نبود بر سر زندگی مردان و سگها تنها به دلیل سرسختی ریسک کند و آنها را در معرض خطر قرار دهد. جوهانسن بعدها در دفتر خاطرات خود به این شروع احمقانه زودهنگام آن هم در یک چنین سفر تاریخی و طولانی و احتمال خطرات ناشی از تقابل با انگلیسیها اشاره میکند.در ۱۴ دسامبر، در هنگام بازگشت به فرامهیم، آنها بیشتر محمولههاي خود را در یکی از انبارهای ذخیره واقع در ۸۰ درجه جنوبی رها کردند و این کار تنها در جهت سبککردن سورتمهها بود، در روز بعد، در یک دمای منجمد و یخبندان به همراه باد مخالف قوی، چندین سگ بر اثر سرمازدگی هلاک شدند در حالی که دیگران برای ادامه مسیر بسیار بیش از حد ضعیفشده و بر روی سورتمه افتاده بودند. در ۱۶ سپتامبر و در فاصله ۴۰ مایل دریایی (۷۴۴ کیلومتر) از فرامهیم، آمونسن از مردان خود خواست تا تلاش بیشتری برای رسیدن به خانه انجام دهند، او سورتمه خود را در اختیار نداشت و بر روی وستینگ افتاده بود و به همراه هلمر هانسن و گروهش هر یک به سرعت حرکت میکردند و سایرین را پشت سر میگذاشتند، سه تن از آنها بعد از ۹ ساعت بالاخره به فرامهیم رسیدند، به دنبال آن بجالاند دو ساعت بعد رسید و هسل کمی بعدتر رسید. جوهانسن و پریسترود هنوز بیرون و در بوران و برف بودند بدون غذا و سوخت، سگهای پریسترود کاملا شکست خورده بودند و پنجههای آنها به شدت یخ زده بود، آنها پس از نیمهشب به فرامهیم رسیدند، اندکی بیش از ۱۷۷ ساعت را در جستوجوی خانه بودند. روز بعد، آمونسن از یوهانسن درباره دیررسیدنش به همراه پریسترود سوالاتی كرد، یوهانسن با عصبانیت جواب داد که احساس میکرد گروه آنها را رها کرده و رهبر گروه را به خاطر پشت سر گذاشتن مردان گروهش به باد انتقاد گرفت. آمونسن بعدها به اطلاع نانسن رساند که یوهانسن به شدت سرکش شده بود، در نتیجه، او از گروه مکتشفان قطبی کنار گذاشته شد و در آن حال گروه آمونسن به پنج نفر کاهش یافت.با وجود اشتیاق بسیار گروه برای شروع دوباره، آمونسن تا اواسط اکتبر و اولین نشانههایی از بهار منتظر ماند، او آماده ترک مکان در ۱۵ اکتبر بود، اما به خاطر شرایط آب و هوایی چند روز بیشتر صبر کرد. در ۱۹ اکتبر سال ۱۹۱۱، پنج مرد به همراه چهار سورتمه و ۵۲ سگ، سفر خود را آغاز کردند. شرایط جوی به سرعت نامساعد میشد و در مهی سنگین، گروه در شکافهای عمیقی که تیم ذخیره یوهانسن در پاییز گذشته کشف کرده بود سرگردان شده بود. ویستینگ بعدها یادآور شد که چگونه سورتمهاش در حالی که آمونسن هم بر روی آن قرار داشت تقریبا نزدیک به ناپدیدشدن بود. همان هنگامی که یک پل یخی در زیر آن شکسته شد. با وجود این رویداد ناگوار آنها در حدود ۱۵ مایل دریایی (۲۸۸ کیلومتر) را در یک روز تحت پوشش و اکتشاف داشتند و در پنجم نوامبر به انبار ذخیره واقع در ۸۲۲ درجه شمالی رسیدند، آنها مسیر خود را به وسيله خطی از ستونهای نشانگر مشخص کرده بودند که ساخته شده از بلوکهای برفی بود، این ستونها به فاصله هر سه مایل در طول مسیر نصب شده بود. در ۱۷ نوامبر آنها به لبه حائل و چشمانداز کوهستان ترانسآنتراکتیک رسیدند، برخلاف اسکات که دنبالهرو خط سیر شکلتون یعنی یخچال طبیعی بیردمور بود. آمونسن در تکاپوی یافتن خط سیر خودش در کوهستان بود، پس از تفحص دامنهها برای چند روز و بالارفتن تا ارتفاع 500/1فوت (۴۶۰ متر) گروه موفق به یافتن مسیری مشخص شدند، یک یخچال طبیعی شیبدار به طول ۳۰ مایل دریایی (۵۶ کیلومتر) که کمک به پیشروی به سمت فلات میكرد، آمونسن این مکان را به نام یخچال طبیعی آکسل هایبرگ نامگذاری كرد که یکی از حامیان مالی وی بود.
نتیجه:
نتیجه را میتوان در کلام معروف آموندسون دید که گفت: «پیروزی منتظر افرادیست که همه چیز را منظم و در محاسبه آوردهاند، که ما آنها را خوششانس مینامیم، و شکست یقینا برای افرادی هست که احتیاطهای لازم را نادیده گرفتهاند و ما آنها را بدشانس مینامیم.»امیرالمومنین فرمودند: التدبیر قبل العمل یومنک من الندم؛ آیندهنگری قبل از شروع کار، تو را از پشیمانی ایمن میسازد. سند: بحارالانوار، ج 68، ص 328.
برای رهبرشدن و مدیری عالیبودن ابتدا باید تدبیر کرد، که آیا ظرفیتها و استعدادهای لازم برای مدیریت سازمان خود را در خود ایجاد كردهاید، آیا به شانس امید بستهاید یا خود را برای تمامی لحظات سخت آمده کردهاید، آیا سعی کردهاید تمامی زوایای یک مسئله را به خوبی واکاوی كنيد، آیا دچار معضل گروهاندیشی نشدهاید و عدم توجه به پرتترین نظریات گروه نشدهاید؟ معضل گروهاندیشی معضل بزرگي برای تمامی رهبران و مدیران است. نمونه بارز آنها خلیج خوکها و فضاپیمای چلنجر است که بعدا مفصل در ارتباط با این معضل صحبت خواهیم كرد.بسیاری از رهبران در ابتدا موفق جلوه كردهاند ولی آیا تا پایان کار نیز موفق باقی ماندهاند؟ نمونه بارز این مسئله هیتلر است. شاید ما هیتلر را تجسم شیطان بدانیم ولی حقیقت این است که او در ابتدای کار توانست انسانهای زیادی را بفریبد تا جایی که آنها کورکورانه عامل قتل عام هزاران هزار آدم بیگناه در جهان شوند. باورش سخت است رهبری که در انتها در پناهگاه خود (شاید از ترس) دست به خودکشی میزند روزی عامل حرکت آلمانیها برای تسخیر دنیا باشد. بسیاری از مدیران در ابتدا شروع فوقالعاده دارند ولی حفظ روند و صحیح نگهداشتن آن نیز خود یک هنر و تدبیری جدا نیازمند است.
بسیاری از شرکتهای عصر حاضر در گروههای کاری مشابه را نیز یتوان با دید اثرگذاری رهبری آنها مشاهده كرد.
ادامه
دی ۱۰, ۱۴۰۳