هیچ یک،در کتاب «اثر مرکب» توضیح دادهام که چطور تمام نتایجی که در زندگی به دست میآورید، در یک حقیقت خلاصه میشود: انتخابهایتان. خوب یا بد، تمام چیزهایی که تا به حال انتخاب کردهاید به وضعیت فعلی شما منجر شدهاند؛ موفقیت کاریتان، صمیميت روابط شخصیتان و…؛ انتخابهای شما مشکلاتتان را ایجاد کردهاند و تنها راهحل خلاصی از این مشکلات این است که شروع به گرفتن تصمیمات جدید و درست بکنید و به آنها پایبند باشید. ممکن است بپرسید: «از کجا بدانم که چه انتخابهایی انتخابهای درستی هستند؟». فرمول سادهای برای این موضوع وجود دارد: وقتی در مورد انتخابی دچار شک و تردید شدید، کار سختتر را انتخاب کنید، یا کاری که دلتان نمیخواهد انجامش دهید. اتفاقا آن کار در اغلب اوقات کاری است که باید انجام دهید. مسیری را انتخاب کنید که بیشترین مقاومت را نسبت به آن دارید. بیایید از زاویه دیگری به این مسئله نگاه کنیم؛ اگر نسبت به هر حیطهای از زندگیتان احساس ناامیدی کنید، هر تصمیمی که بگیرید میبینید تصمیم موثر و کارآمدی بوده است؛ همه ما میدانیم معنای دیوانگی چیست: تکرار کارهای همیشگی و بیفایده و توقع کسب نتایج متفاوت! پس مبارزهای که اینجا در گرفته است، مبارزهای است بین شما و مغزتان. ما موجوداتی هستیم که به هر چیزی عادت میکنیم. همیشه به خودمان میگوییم «سخت نگیر» یا «همه چیز درست میشود». عادات ناخودآگاهتان شما را به سمت و سویی نادرست سوق میدهند. برای اینکه مسیرتان را عوض کنید، باید خلاف جهت بروید، خلاف جهت عادات ناخودآگاهتان. شما باید خلاف جهت شنا کنید؛ وقتی حوصله ندارید به باشگاه بروید؛ کسی را که آزارتان داده ببخشید؛ ترس را احساس کنید اما کارتان را به هر ترتیب که شده انجام دهید؛ اعتراف کنید که اشتباه کردهاید و معذرت بخواهید؛ وقتی دلتان همبرگر میخواهد، سالاد سفارش دهید؛ به مواد مخدر و الکل نه بگویید؛ باز هم با آن مشتری بزرگ اما ترسناک تماس بگیرید. اگر میخواهید برنامههایتان طبق برنامهریزی پیش برود، باید از عادات ناخودآگاه دست بکشید و گزینههای سختتر را انتخاب کنید. کارهایی که علاقهای به انجامدادنشان ندارید؛ این کارها دقیقا چیزی هستند که باید انجام دهید. اگر به خودتان قول بدهید در تمام طول روز کارهایی را انجام دهید که باید انجام دهید ولی علاقهای بهشان ندارید، نتایجی به دست میآورید که شگفتزدهتان میکند.