هیچ یک،همانطور که قبلا نیز اشاره كردم مهمترین رهاورد رهبران اعطای اعتماد به نفس و ایجاد عزت نفس برای پیروان خویش است. نمونه بارز رهبران موفق را میتوان کوروش کبیر عنوان كرد. در کتاب مدیریت کوروش کبیر نوشته گزنفون (ترجمه سمیه موحدیفرد) به وضوح یکی از عوامل موفقیت کوروش را میتوان در ایجاد حس اعتماد به نفس در لشگر خود دید او برای این کار حتی پیشگام در لشگر قرار میگرفته تا بتواند لشگر خود را به اوج اعتماد به نفس و باور برساند. او برای رسیدن پیروانش با قبولکردن صددرصدی مسئولیتهایش توانست حس اعتماد به نفس و باور سربازان و فرماندهان خود را به اوج برساند و با پیروزیهاي کوچک به سمت پیروزیهای بزرگ حرکت كند.
امروزه تمامی اساتید تغییر و تحول و رشد فردی قبولکردن صددرصدی مسئولیت زندگی و کار شخصی و شکایت و عدم تخریب روحیه خویش و همراهان را از عوامل عمده در احیای حس اعتماد به نفس میدانند. آنها سختی کار را همانند نیروی جاذبه زمین فرض كردهاند که هیچ علاجی از تحت تاثیر قرارگرفتن آن در روی کره زمین وجود ندارد. واقعیت این است که نیروی جاذبه زمین در کنار هزاران حسن آن عامل زمینخوردن و دست و پاشکستن انسانها از ابتدای خلقت تاکنون است. حتی در فرمول فیزیک نیز کار برابر است با مقدار نیرو ضربدر جابهجایی و این یعنی اگر تغییری در سیستم روي ندهد و حرکتی اتفاق نیفتد ما هیچ کاری انجام ندادهایم. رهبران عامل کارهای بزرگی هستند پس بدیهی است رنج و زحمت زیادی را برای حرکتکردن تقبل میکنند، اما برای ایجاد نیروی اعتماد به نفس از پیروزیهای کوچک شروع میکنند تا با ایجاد اصل دومینو و همافزایی بتوانند سدهای بزرگتر را نیز بشکنند.
ادگار شاین معتقد است فرهنگ پسماند موفقیت است. یعنی ما با طرحریزی موفقیتهای کوچک میتوانیم اعتماد به نفس پیروان خود را دائما افزایش دهیم. همواره اصل دومینو یا اثر مرکب را در خاطر داشته باشید. مدیران مکلفاند محیط مجموعههای خود را با اتمسفر امید و اعتماد پر كنند. انسانها برای رشد و تعالي نياز به تصویری نیکو از آینده و عزت نفس دارند. پیروان رهبران بایستی به زیبایی هر چه تمامتر آینده حرکت گروه خود را ببینند و نیز جایگاه و اثر ویژه خود را در رسیدن به آن موفقیت و سهیمبودن خویش در شادیها کسب موفقیت به وضوح احساس کنند. ایجاد اعتماد به نفس و عزت، تصویری نیکو از آینده حرکت و نشاندادن نقش افراد در این موفقیتها عوامل بزرگی است که حتی تئوريهایي مانند هرم نیاز مازلو را به چالش میکشد. به عنوان نمونه در هرم مازلو فرض بر این است که تا نیازهای فیزیولوژیک برطرف نشود کسی به سمت نوک هرم یعنی نیاز به خودشکوفایی نخواهد رفت، اما ما در تاریخ مثالهای نقض فراوانی از این نظریه را داریم. شعب ابیطالب در زمان پیامبر اکرم (ص) و یا در عصر حاضر گاندی و نهضت و حرکت او، انقلاب اسلامی و بسیاری از نیروهای مبارز که برای رسیدن به آزادیهای مشروع در حال مبارزه سازنده هستند نمونههایي هستند که خودشان به همراه پیروانشان با قبول گرسنگی و مشقات فراوان تنها برای رسیدن به آینده نیکو حرکت کردهاند. پس هر گونه رفتاری که به این عوامل خدشه وارد كند رفتاری ناپسند از رهبران است. از اين رو سه عاملی که هر رهبری باید از آن تبری بجوید عبارتند از:
انتقاد تخریبی و لهکردن عزت نفس نیروها
غرزدن و شكايتکردن از عملکرد نیروها
محکوم و تقبیحکردن هر فردی؛ چه در داخل مجموعه یا بیرون از مجموعه خودتان.
البته این حق هر مدیری است که از نیروهای خود انتظار پاسخگویی نسبت به وظایف محوله داشته باشد. اما نباید با تخریب یا انتقاد مخرب با آنها برخورد شود. نیروهای شما باید بدانند که در حال نظاره از سوی مدیر خویش هستند و خروجی امور محوله براي سيستم بسیار مهم و حیاتی است اما نباید با برخوردی انفعالی و انتقادی روحیه جسارت و اعتماد به نفس پیروان خود را از آنها بگیرید به ویژه برخوردها در حضور جمع و سایر همکاران میتواند لطمات فروانی به اعتماد به نفس گروه شما بزند. چون سایر نیروهای شما نیز این تصور را خواهند كرد که در اثر اشتباه آنها نیز همین گونه با آنها رفتار خواهد شد در نتیجه از ابراز ایدههای جدید و ریسککردن معقول که شرط حرکتهای بزرگ است خودداری خواهند كرد. رهبران موفق در ایجاد روحیه و امید در دل پیروان و نیروهای خود هنرمند هستند و قدرت خارقالعاده در تمییزدادن اشتباهات سهوی و عمدی نیروهای خود دارند. برخورد تند با اشتباهات سهوی عامل فضای سکون و ترس از ریسک در مجموعه میشود در حالی که برخورد با اشتباهات عمدی آشکار، عامل تشدید روحیه برای نیروهای فداکار مجموعه میشود چون آنها خواهند دید که مدیر یا رهبر مجموعه بین نیروهای مخلص و غیرمخلص تمایز قائل است.همچنین هر سه اشتباه نشاندهنده آن است که شما بهعنوان رهبر، خود قربانی هستید و این نیز نشاندهنده عدم اقتدار شما بهعنوان رهبری مقتدر و مدبر است.