
عادات بد مالیتان را اصلاح کنیدعادات بد مالیتان را اصلاح کنید
هیچ یک، زمانی که پسر جوانی بودم به دلیل مشکل عفونت گوش و آبلهمرغان به بیمارستان رفتم. همان زمان مادرم در خانه با قلب ضعیفش دستوپنجه نرم میکرد. کمی بعد برادر کوچکترم به خاطر ضربهای که به سرش خورده بود و خواهر کوچکترم به خاطر جراحی زانو به بیمارستان رفتند. بث، کوچکترین خواهرم هم مشکل پوستی داشت و میبایست مرتب نزد دکتر میرفت.تنها کسی که آن زمان در خانواده مشکل سلامتی نداشت، پدرم بود، اما او گرفتار مشکل خیلی بزرگتری بود: بدهی سنگینی که به خاطر امور درمانی به گردنش افتاده بود.من و برادر و خواهرانم همگی آن مشکلات را پشت سر گذاشتیم، اما پدرم نتوانست. از آن زمان به بعد او همیشه بدهکار بود چون وام گرفته بود و باید آن را هم تسویه میکرد. او آرزو داشت استاد دانشگاه شود، اما در عوض مجبور بود به شغلی اجرایی در سیستم آموزشی ایالت هاوایی اکتفا کند.بعدها پدرم میخواست تلاش کند تا سالهای ازدسترفتهاش را جبران کند اما فایدهای نداشت. او میخواست ثروتمند شود و به همین خاطر برنامههایی را دنبال میکرد؛ اما هر بار کمی از پولی را که پسانداز کرده بود هم از دست میداد. او به طور مرتب شرطبندی میکرد و به طور مرتب میباخت.
پدرم در پایان عمرش من و برادر و خواهرانم را به دور خود جمع کرد و گفت که نتوانسته است سرمایه زیادی برای ما باقی بگذارد. دستانش را گرفتم و گریه کردم. او چاله اقتصادیای در زندگیاش کنده بود که هرگز نتوانست پرش کند. من پدرم را دوست داشتم و این خاطره یکی از غمانگیزترین چیزهایی است که به خاطر دارم.من چیزهای زیادی از پدرم در مورد پول آموختم که متاسفانه بیشتر آنها کارهایی است که نباید انجام دهم. البته این درسها نیز بسیار مهم هستند. خوشبختانه پدر بهترین دوستم به مشاور من و در نهایت به شخصی تبدیل شد که من او را «پدر پولدار» مینامم. پدر پولدار به من درسهای زیادی در مورد پول آموخت که کاملا با کارها و گفتههای پدر واقعیام، که او را پدر بیپول مینامم، در تضاد بود. شاید از همه مهمتر این باشد که پدر پولدار به من آموخت کندن یک چاله اقتصادی چه ضرری به انسان خواهد زد.
یکی از درسهایی که از او گرفتم این بود که «پرداخت پول به خودت را در اولویت بگذار». این همان چیزی است که میخواهم در این مقاله در موردش صحبت کنم.
روز تصمیمگیری
الان زمان آن رسیده است که یکی از حیاتیترین تصمیمات زندگیتان را بگیرید که آیا میخواهید امور مالیتان را تحت کنترل خود بگیرید یا خیر.
اگر امور مالیتان را تحت کنترل بگیرید، به شما قدرت میدهد تا زندگی جدیدی برای خود بسازید. شاید سالمسازی امور مالی کار سخت و بزرگی به نظر برسد، اما این تصمیم در واقع مجموعهای از تصمیمات کوچکتر است. تصمیم به تغییر آینده مالیتان تنها یک تصمیم اولیه است. کارهایی که باید هر روز در راستای این تصمیم انجام دهید و چشمانتان را به خوبی باز نگه دارید، تصمیمات اساسی است.
چاله مالیتان چقدر عمیق است؟
بخش اساسی مشکلات مالی این است که اوضاع به سرعت وخیم میشود. شاید تنها یک اشتباه در زمینه امور مالی کرده باشید یا به بدشانسی خورده باشید، اما اگر همان یک اشتباه را به سرعت اصلاح نکنید، خیلی زود به چالهای عمیق از مشکلات مالی برخورد خواهید کرد.برای اینکه بدانید در حال حاضر چاله مالیتان چقدر عمیق است، نگاهی به فهرست زیر بیندازید. پاسخهای مثبت را در کنار موارد زیر علامت بزنید:
آیا قبضهایتان را دیر پرداخت میکنید؟
آیا تا به حال شده است که یک یا چند قبض را از همسرتان پنهان کنید؟
آیا به دلیل نبود بودجه کافی، نسبت به تعمیر خودرویتان بیتوجه بودهاید؟
آیا به دلیل مخارج زیاد در خانواده بحث و جدل دارید؟
آیا به تازگی چیزی خریدهاید که به آن نیازی نداشتید و از طرفی از پس هزینهاش هم بر نمیآمدید؟
آیا معمولا خرجتان بیشتر از دخلتان است؟
آیا برای حل مشکلات مالیتان به شرطبندیها دل بستهاید؟
آیا پسانداز ندارید؟
آیا مجموع بدهیهایتان از پساندازتان بیشتر است؟
تعداد پاسخهای مثبتتان را بشمارید؟ آیا مجموع امتیازاتتان صفر است؟ خوش به حالتان! همه چیز را تحت کنترل دارید.اگر امتیازتان بین 1 تا 5 است، باید بدهیهایتان را کاهش دهید. اگر امتیازتان بین 6 تا 10 است، مراقب باشید! احتمالا دارید در مسیر یک فاجعه اقتصادی قدم برمیدارید. هرچه این امتیاز بیشتر باشد، وضعیت امور مالیتان اورژانسیتر خواهد بود. میتوانید پولتان را طوری مدیریت کنید که نیازی به رهاکردن سبک زندگی دلخواهتان هم نداشته باشید. متخصصان زیادی در حیطه امور مالی هستند که اعتقاد دارند تنها راه رهایی از بدهی کاهش میزان خرید، عدم پرداخت پول برای قهوه و خوراکیهای موردعلاقه یا حتی فریزکردن کارت بانکی است. آنها در واقع بر این عقیدهاند که «سبک زندگی دلخواهتان را رها کنید تا از شر بدهی راحت شوید». دلایل زیادی وجود دارد که چرا من به این روش علاقهای ندارم. مهمترین دلیل من این است که فکر نمیکنم کسی بتواند با این روش پولدار شود. اگر شخصی میخواهد ثروتمند شود، باید یاد بگیرید که چطور به قدرت بدهی احترام بگذارد، وامهای مناسبی را انتخاب کند و بیاموزد که چگونه از قدرت بدهی استفاده کند. یعنی به جای اینکه بگویید «نمیتوانم از عهده خرید آن بربیایم»، به این فکر کنید که «چطور میتوانم آن را بخرم؟»
بدهی مشکل شما نیست!
تفاوت زیادی میان انواع بدهیها وجود دارد. اگر بخواهم ساده توضیح دهم، بدهی خوب بدهیای است که برایتان پولساز باشد. بدهیای که از آن برای افزایش دارایی استفاده میکنید و به نوعی خودش قسطهای خودش را میدهد. بدهی بد بدهیای است که پول را از جیبتان بیرون میکشد و خرج چیزهایی مانند لباس، وسایل الکترونیک، قسط مسکن یا خودرو میکند. مشکل، بدهی نیست بلکه باید سواد مالیتان را آنقدر افزایش دهید که تفاوت بین بدهی خوب یا بد را متوجه شوید. در کتاب پدر پولدار گفتیم که برای خلاصشدن از بدهیها نباید سبک زندگی دلخواهتان را رها کرده و به کم بسنده کنید، بلکه باید داراییهایتان را به شکلی افزایش دهید که هزینه چیزهایی مانند لباس، وسایل الکترونیکی، وام مسکن و خودرو از قِبَل آن داراییها پرداخت شود. اما گاهی پیش میآید که آنقدر غرق در بدهی هستید که نمیتوانید به هیچ شکلی داراییهایتان را افزایش بدهيد و به سطح بدهیهایتان برسانید. کسانی که در این موقعیت ناخوشایند قرار دارند، میتوانند از برنامه کاهش بدهی استفاده کنند؛ یعنی تا وقتی که از شر بدهیهایشان خلاص نشدهاند، به طور موقت مخارج زندگیشان را کاهش داده و سبک زندگی دلخواهشان را کنار بگذارند.
پرداخت به خودتان را در اولویت بگذارید.
بسیاری از مردم با شنیدن جمله بالا به اشتباه فکر میکنند که «پرداخت پول به خود در وهله اول» یعنی خوشگذرانی با پول، که این موضوع با چیزی که من در نظر داشتم، کاملا متفاوت است. برای اینکه از لحاظ مالی پیش بیفتید، باید روی افزایش دارایی سرمایهگذاری کنید، اما اکثر مردم نمیتوانند همین الان چیزی بخرند که برایشان جریان مالی بیشتری به ارمغان بیاورد. اینجاست که پرداخت پول به خود در وهله اول معنا پیدا میکند. شما باید 30 درصد از هر یک دلاری را که وارد جریان مالیتان میشود، بردارید؛ حال این پول چه درآمدتان باشد، چه هدیه و چه از هر منبع دیگری. این 30 درصد را در سه حساب تقسیم کنید: پسانداز، سرمایهگذاری و خیریه. پسانداز پولی برای روزهای مبادا، سرمایهگذاری پولی برای خرید داراییها و خیریه پولی برای کمک به دیگران خواهد بود
من و کیم چطور این کار را انجام دادیم؟
شاید با خودتان فکر کنید: «بله، این کار برای شما با آن همه درآمد آسان است، اما من چطور؟ من به سختی حقوق یک ماه را تا آخر برج میرسانم!» درست است، اما باید بدانید که من و کیم هم آن روزهای سخت را داشتهایم. زمانی که تازه ازدواج کرده بودیم، خیلی فقیر بودیم. یک میلیون دلار بدهی داشتم و زمانی بود که ما خانه نداشتیم و در خودرویمان یا روی مبل خانه یکی از دوستان مهربانمان میخوابیدیم. در طول آن مدت، شبانهروز میجنگیدیم تا کسبوکاری راهاندازی کنیم.
شما هم میتوانید
خبر خوب این است که شما هم میتوانید همین کار را بکنید! این کار را به یک عادت تبدیل کنید. زمانی که عادت کنید در هنگام دریافت پول، در همان ابتدای کار پولی را برای خودتان کنار بگذارید، با دیدن سرعت افزایش آن پول شگفتزده خواهید شد. همچنین وقتی که حساب «دارایی»هایتان زیاد شد، میتوانید از آن برای خرید خودرو یا رفتن به سفر استفاده کنید و آن موقع است که از این کار حسابی لذت خواهید برد. عالی میشد اگر همه مردم یک پدر پولدار داشتند که سواد اقتصادیشان را بالا میبرد، اما بیشتر شما این موقعیت را ندارید. ناامید نشوید؛ هر اتفاقی را که در گذشته افتاده است، فراموش کنید. زمانی که تصمیم میگیرید تغییرات بزرگی در زندگیتان ایجاد کنید، اتفاقات بسیار جالبی در کوتاهمدت رخ خواهند داد. بسیاری از افراد ثروتمند کسانی بودند که خیلی دیر در زندگی به فکر ثروتمندشدن افتادند و حتی بسیاری از آنها بدهیهای قابل توجهی هم داشتند.