
پذیرش، اولین و شجاعانهترین قدم برای رویارویی با شکست استپذیرش، اولین و شجاعانهترین قدم برای رویارویی با شکست است
هیچ یک، گاهی کسبوکارها با شکست مواجه میشوند. اگر مدیرعامل هستید باید این حقیقت را بپذیرید که ممکن است به جایی برسید که مجبور شوید کسبوکارتان را تعطیل کنید، عذر کارمندانتان را بخواهید و به شکست اقرار کنید. همه ما آمار و ارقام مربوط به تعطیلی نیمی از کسبوکارها در پنج سال نخست فعالیتشان را شنیدهایم. این رقم برای استارتآپها حتی بسیار بیشتر است. من اولین شرکتم را پس از گذراندن دوره کالج افتتاح کردم و مانند بسیاری از جوانان جاهطلب دیگر خیلی خوشبین بودم و رویای ثروت و موفقیت را در ذهنم میپروراندم. زمانی که اوضاع کمی سخت شد، میترسیدم و از اقرار به شکست سر باز ميزدم. چشمانم واقعیت را نمیدیدند. سخت بود، اما کسبوکارم را تعطیل کردم. بیکار و کمی افسرده شده بودم. عزت نفسی برایم باقی نمانده بود. دو سال نتوانستم هیچ سمت مدیریتی را قبول کنم. احساس میکردم از پس آنها برنمیآیم. اگر اکنون بخواهم در مورد آن سالها نظری بدهم، میگویم که رفتار اشتباهی در پیش گرفته بودم.
خود را برای شکست آماده کنید.
اگر بخواهیم بر اساس آمار و ارقام صحبت کنیم، زمانی که اولین کسبوکار خود را راهاندازی میکنید، از قبل شکست خوردهاید! اگر شکست احتمالی را به عنوان یک موقعیت در نظر بگیرید، وقتی اتفاق بیفتد راحتتر آن را خواهید پذیرفت. فکر میکنم بزرگترین اشتباه شخص من در هنگام راهاندازی اولین کسبوکارم این بود که فکر میکردم موفق میشوم. هیچگاه به ذهنم نرسید که ممکن است اولین ماجراجویی بزرگ زندگیام با شکست مواجه شود. خیلی ساده و بیتجربه بودم، سنم خیلی کم بود.
مسئولیتپذیر باشید.
شما به عنوان کارآفرین و رهبر باید مسئولیت تمام حیطههای کاری خود را به عهده بگیرید. این موضوع شامل هر شکست و موفقیتی نیز میشود. اگرچه اعلام شکست و عدم موفقیت به کارمندان و شرکا کار سختی است، اما با گفتن حقیقت آسودهخاطر خواهید شد. اگر شما هم مانند من بخواهید از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنید، مدت زیادی طول خواهید کشید تا دوباره بتوانید روی پای خودتان بایستید. من به شخصه زمانی که دچار کمبود منابع مالی شدم، سعی میکردم از برخی افراد دوری کنم. این دوریکردن باعث استرس من میشد. حتی هنوز هم نمیتوانم به راحتی با عدهای از آن افراد صحبت کنم و اگر بخواهم پنج دقیقه با آنها گفتوگو کنم، مطمئنم که چند شب دچار بیخوابی خواهم شد!
موضوع «شما» نیستید چون مشکل شخصیای وجود ندارد.
شکست را از هویتتان متمایز بدانید. این حقیقت که نمیدانید چطور باید مسئلهای را حل کنید یا چطور باید از ایده خاصی پول در بیاورید، دلیل نمیشود که خود شما مشکل داشته یا شکست خورده باشید. شاید تصمیمات بدی گرفته باشید، اما در هنگام تصمیمگیری قطعا این موضوع را نمیدانستید. روزگاری مردی بود که کسبوکارش در 21سالگی شکست خورد؛ در 22سالگی در انتخابات مجلس رای نیاورد؛ کسبوکار بعدیاش در 24سالگی باز هم شکست خورد؛ 26 سال داشت که با مرگ نامزدش روبهرو شد؛ در 27سالگی به ناراحتی شدید اعصاب مبتلا شد؛ در 34سالگی باز هم در انتخابات کنگره شکست خورد؛ در 45سالگی میخواست سناتور شود، اما نشد؛ در 47سالگی نتوانست معاون رئیسجمهور شود؛ در 49سالگی باز هم در رقابتهای انتخابي سنا شکست خورد ولی در 52سالگی به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد. او آبراهام لینکلن بود. او اجازه نداد که شکستهایش او را تحت تاثير قرار دهند و با آنها مبارزه کرد تا به موفقیت برسد.
درس بگیرید و به راهتان ادامه دهید.
اگر شرکتتان نمیتواند به سوددهی برسد و مدتهاست که در حال از دستدادن منابع مالی است، دیگر دلیلی برای حفظ شرکت وجود ندارد. اگر تا به حال همه برنامههای اصلی و پشتیبان خود را عملی کردهاید و دیگر ایدهای به ذهنتان نمیرسد، زمان آن رسیده است که کسبوکارتان را تعطیل کنید. هر چه بیشتر این دوره پایانی طول بکشد، سختتر میتوانید آن را به پایان برسانید. البته منظور من این نیست که به راحتی تسلیم شوید، اما شرایط را ارزیابی کنید تا اگر دیگر گزینه خوبی پیشرو نداشتید، صدای زنگ خطر را بشنوید.
شکست مانعی در مسیر راهتان است، نه انتهای مسیر.
زمانی که بحث مسئولیتپذیری پیش میآید، باید این یک موضوع را بدانید: شما نه اولین کسی هستید که در مسیر کارآفرینی به مشکل خورده و دیگر نتوانسته است به کارش ادامه دهد، و نه آخرین نفر.» بلند شوید. دوباره شروع کنید. اهداف قابل دسترسیتری در آینده در نظر بگیرید تا ریسک تصمیمات بد و نامناسب را به جان نخرید و به یاد داشته باشید که «تیم کاری بعدیتان تیم قویتری خواهد بود»، چرا که شما هم قویتر و باهوشتر شدهاید و حالا دیگر کولهباری از تجربه را به دوش میکشید.