
به گزارش هیچ یک دزدی در کودکان میتواند ناشی از عوامل مختلفی از جمله عدم آگاهی از مفهوم مالکیت، مشکلات عاطفی و روانی، علل مادی، و عوامل اجتماعی باشد.
یکی از دلایل اصلی دزدی در کودکان، عدم آگاهی و درک مفهوم مالکیت است. کودکان خردسال ممکن است به دلیل ناتوانی در تشخیص تفاوت بین مالکیت خود و دیگران، وسایل دیگران را بردارند. در این سنین، کودکان هنوز به طور کامل درک نمیکنند که دزدی چیست و چرا کار اشتباهی است.
علاوه بر این، کودکان ممکن است به دلیل مشکلات و محرومیتهای عاطفی و روانی دست به دزدی بزنند. بیتوجهی و کمبود محبت از سوی والدین و اطرافیان میتواند کودک را به دزدی سوق دهد تا از این طریق توجه دیگران را جلب کند. همچنین، کودکانی که با خشونت فیزیکی و روانی مواجه میشوند، ممکن است دزدی را به عنوان راهی برای درخواست کمک و نشان دادن استرس و ناراحتی خود انتخاب کنند.
گاهی اوقات، دزدی در کودکان ناشی از علل مادی است. کودکانی که در فقر زندگی میکنند و نمیتوانند نیازهای اولیه خود را تأمین کنند، ممکن است برای جبران کمبودهای خود دست به دزدی بزنند. این کودکان ممکن است به دلیل نداشتن تغذیه کافی، لباس مناسب، یا اسباببازی، به دزدی روی آورند تا نیازهای مادی خود را برآورده کنند.
همچنین، عوامل اجتماعی نیز میتوانند در دزدی کودکان نقش داشته باشند. کودکانی که والدینشان دزدی میکنند یا در مورد آن صحبت میکنند، این رفتار را یاد میگیرند. علاوه بر این، دزدی میتواند از طریق دوستان، همبازیها و همسایگان نیز آموخته شود. ضعف مذهبی، سقوط ارزشهای اخلاقی، محیط اجتماعی نابسامان، عدم کنترل رفتار کودک، و اعتیاد والدین نیز از جمله عواملی هستند که میتوانند گرایش کودک به دزدی را تشدید کنند.
در کودکان بزرگتر و نوجوانان، دزدی ممکن است دلایل پیچیدهتری داشته باشد. فشار همسالان، تلاش برای جلب توجه، و یاغیگری در برابر قوانین و محدودیتها میتواند از جمله دلایل دزدی در این گروه سنی باشد. برخی از نوجوانان برای نشان دادن استقلال یا عضویت در گروههای خاص، دست به دزدی میزنند.
دزدی در کودکان میتواند ناشی از عوامل مختلفی از جمله عدم آگاهی از مفهوم مالکیت، مشکلات عاطفی و روانی، علل مادی، و عوامل اجتماعی باشد. بررسی دقیق دلایل دزدی و ریشهیابی مشکلات اساسی، اولین قدم برای درمان و پیشگیری از این رفتار در کودکان است.
این رفتار گاهی بهعنوان فریادی برای درخواست کمک یا نشاندادن نارضایتی از شرایط ناعادلانه تفسیر میشود.
اختلالات روانی و مشکلات سلامت ذهن نیز نقش بسزایی در بروز این رفتار دارند. کودکانی که با افسردگی، اضطراب، یا اختلالات سلوک دستوپنجه نرم میکنند، ممکن است دزدی را بهعنوان مکانیسمی برای کاهش استرس یا پرکردن خلأ هیجانی انتخاب کنند. مواردی مانند تجربه تروما، سوءاستفاده، یا بی ثباتی خانوادگی نیز میتواند به بی نظمی عاطفی و رفتارهای تکانشی مانند سرقت بینجامد.
برای مثال، کودکی که قربانی خشونت خانگی است، ممکن است با دزدی، کنترل ازدسترفته بر زندگی خود را بازپس گیرد یا احساس قدرت کند.
علاوه بر این، تأثیر محیط و الگوهای رفتاری ناسالم نیز غیرقابل انکار است. کودکانی که در معرض دزدی توسط اعضای خانواده، همسالان، یا رسانه ها قرار میگیرند، ممکن است این رفتار را به عنوان راه حلی قابل قبول برای رفع نیازهای خود تقلید کنند.
خاطره اکبری نویسنده کتاب راه سلامتی در پایان آورده است نظریه های روانشناسی مانند «یادگیری اجتماعی» تأکید میکنند که مشاهده و تقلید از رفتارهای غلط، به ویژه در غیاب آموزش اخلاقی کافی، میتواند به عادی سازی دزدی بینجامد.
دزدی ممکن است بازتابی از محیط ناسالمی است که کودک در آن رشد میکند.
برای مقابله با دزدی در کودکان، تمرکز بر رفع کمبودهای عاطفی، بهبود ارتباطات خانوادگی، و ارائه حمایتهای روانشناختی ضروری است.