با پایان پخش این سریال 27 قسمتی باید گفت مشکل «رعد و برق» در جذب مخاطب نه فقط بخاطر طولانی شدن زمان ساخت تا پخش آن بلکه بدلیل سبک و شیوه خاص ساخت آن است.سریالی که بنا به گفته افخمی میخواهد یک سریال حادثهای با مایههای کمیک باشد اما نه حادثهای است و نه کمیک و نه حتی شبیه یک سریال استاندارد تلویزیونی.
پایگاه خبری هیچ یک – گروه رادیو و تلویزیون: بلایای طبیعی در دل خود یک وحشت ذاتی و بسیار واقعی برای بسیاری از انسانها دارد. آنها با فکر کردن به بلایای طبیعی نگران گرفتار شدن خود یا خانوادهشان در زلزله، آتشسوزی یا رویدادهایی از این دست میشوند. مانند بسیاری دیگر از اضطرابهای عمیق انسانی، این شکل از ترس هم خوراک بزرگی را برای فیلمسازان ایجاد کردهاست تا داستانهای هیجانانگیزی را دربارهی تلاش انسانها برای بقا در مقابل این بلایا خلق کنند. از همین رو، ژانر «فیلم فاجعه» تبدیل به یک ژانر بسیار محبوب شده. بسیاری از فیلمهای این ژانر، روی موضوع بلایای طبیعی متمرکز هستند.
دست خالی سینمای ایران در ژانر فاجعهای
در ایران حوادثی مانند فاجعه زمین لرزه بم، زمین لرزه رودبار و سیل استان گلستان و سیستان و بلوچستان موضوعاتی هستند که پتانسیل قوی برای تبدیل به فیلمی فاجعهای دارند اما فیلمسازان در سینمای ایران آنچنان که شایسته و بایسته است نتوانستهاند از این حوادث برای تولید فیلم خوش ساخت استفاده نمایند.در سینمای ایران فیلم «زندگی و دیگر هیچ» ساخته عباس کیارستمی یک سال بعد از زلزله مرگبار «رودبار» ساخته شد. بعد از سال ۸۰ فیلمی با نام «مینای شهر خاموش»به کارگردانی امیرشهاب رضویان با محوریت زلزله بم ساخته شد.دومین فیلم معروف در مورد زلزله بم فیلم «خاک سرد» بهکارگردانی رضا سبحانی و بازی «محمدرضا فروتن» است. اما یکی از بهترین آثاری که پیرامون حادثه غمانگیز زلزله بم ساخته شده فیلم «بیدار شو آرزو» از کیانوش عیاری است که در دهه هشتاد به اکران درآمد.فیلم سینمایی «دل بی قرار» به کارگردانی قربان محمدپور اثر دیگری بود که درباره زلزله رودبار ساخته شد.
همانطور که ذکر شد دست سینمایی ایران در حوزه ژانر فاجعه همانند بسیاری از حوزههای دیگر بسیار خالی است. سیل استان گلستان و سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۹۷ آخرین حادثه طبیعی مهم در ایران است که در همان مقطع مورد توجه یکی از فیلمسازان مهم سینمای ایران یعنی ” بهروز افخمی” قرار گرفت.ساخت این سریال درست چند هفته پس از سیل ویرانگر در شمال، جنوب و غرب کشور آغاز شد و قرار بود پس از چند ماه هم به کنداکتور برسد و برای پخش در بهار سال ۹۹ در نظر گرفته شده بود تا مخاطب در همان حال و هوا بتواند با اثر ارتباط برقرار کند اما قسمت نخست این سریال در ماه رمضان ۱۴۰۰ به روی آنتن شبکه پنج سیما رفت و سپس بدلیل آماده نبودن، پخش آن متوقف شد و اکنون پس از گذشت دو سال بعد از حواشی بسیار درباره اختلافات میان افخمی و مدیران شبکه پنج در حالی که به نظر میرسد چنین سوژهای کارایی خود را از دست داده باشد؛چرا که سوژههای از این دست در طولانی مدت دم دستی به نظر میآیند و خیلی به مذاق مخاطب خوش نمیآید، به روی آنتن شبکه یک سیما رفته است.
ناتوانی «رعد و برق» در جذب مخاطب
با پایان پخش این سریال ۲۷ قسمتی باید گفت مشکل «رعد و برق» در جذب مخاطب نه فقط بخاطر طولانی شدن زمان ساخت تا پخش آن، بلکه بدلیل سبک و شیوه خاص ساخت آن میباشد. «رعد و برق» بنابه گفته افخمی میخواهد یک سریال حادثهای با مایههای کمیک باشد اما نه حادثهای است و نه کمیک و نه حتی شبیه یک سریال استاندارد تلویزیونی، در واقع این مجموعه از لحاظ ساخت بیشتر شبیه یک مستند حادثهای میباشد تا یک سریال با خط داستانی مشخص و شخصیتهای شکل گرفته.
خبرآنلاین درباره «رعد و برق» مینویسد:”سریالی که میتوانست اثری جذاب و دیدنی باشد، معلق در میان ساختار داستانی و مستند است. افخمی هرآنچه در ذهنش بوده که مناسب یک مقاله تلویزیونی یا لایو اینستاگرامی است را داخل سریال ریخته است.
«رعد و برق» مجموعهای از سکانسها با لوکیشنهای متعدد است که گویی با گیره بزور به هم سنجاق شدهاند. این اتصال ناهمگون حتی در تیتراژ به ظاهر متفاوت سریال نیز مشهود میباشد. تیتراژ سریال ملغمهای از کنایهها و متلک پرانی به سران کشورهای غرب بویژه تمسخر ترامپ است تا اشارهای گذرا به برجام و ناتوانی آن در حل مشکلات کشور و در نهایت قیاس ناهمگون میان سردار سلیمانی بزرگ با سردار آزمون!
مشخص نیست چرا افخمی که به عنوان تکنیسین یکی از بهترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان سینمای ایران است در «رعد و برق» تنها به گذاشتن تصاویر نامربوط کنار هم چه در عنوان بندی و چه در متن سریال بسنده کرده است!. مخاطب با تماشای این مجموعه دچار نوعی گرگیجه میشود؛ سرگردانی که از تیتراژ آغاز و در متن داستان به اوج خود میرسد و در این حال قطعا مخاطب ترجیح میدهد بجای مشوش کردن ذهن خود با دیدن این تصاویر بیربط و نریشنهای تمسخر آمیز راوی داستان، تلویزیون را خاموش نماید.
گویی افخمی فقط خواسته در ساخت «رعد و برق» متفاوت باشد و برایش مهم نبوده این تفاوت برای مخاطب هم پذیرفتنی است یا خیر. از سوی دیگر حتی اگر این سریال را با توجه به خط اصلی داستانی آن یعنی به تصویرکشیدن سیل ویرانگر استان گلستان و سیستان و بلوچستان یک مستند هم بدانیم بدلیل نریشنهای بیمزه راوی به هیچ وجه نمیتواند اوج عظمت و وحشت این حادثه بزرگ را به مخاطب منتقل کند ؛ راوی داستان فقط به طرح سوالات متفرقه میپردازد و با بچه دانستن شعور مخاطب خود تنها میگوید بچههای خوب اگر معنی فلان چیز مثلا حکمت، عمل به احتیاط و ….. را نمیدانید خب برید از بزرگتراتون بپرسید؟! در واقع نه تنها سوالات بیربط با خط داستان را مطرح میکند بلکه با تمسخر و کم دانستن سطح شعور و سواد مخاطب یافتن پاسخ سوالات را به دیگری واگذار میکند و حداقل نگارنده منظور فیلمساز از طرح چنین سوالات و نحوه آنها را نمیفهمد!
کلام آخر
در پایان باید گفت ایکاش آقای افخمی بگویند هدفشان از ساخت” رعد و برق” چه بوده است؟ آیا با این همه تجربه و سواد نمیدانند انتخاب سبک آوانگارد برای یک سریال ۲۵ قسمتی در رسانه ملی با مخاطب عام چندان مناسب نیست؟ آن هم درحالیکه تلویزیون بشدت مخاطبان خود را از دست داده است. ” رعد و برق” نه میتواند ابعاد این حادثه بزرگ و وحشتناک را به نمایش بگذارد و نه میتواند حتی لحظاتی مفرح برای مخاطب بیافریند و این حجم بالا از جلوههای ویژه چون بارش برف تصنعی، ریزش کوه، سیل و …. وقتی در داستانی بی سروته قرار گرفتهاند، جلوهای ندارند.
نویسنده: نفیسه ترابنده